پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

دلبر با کرامت

گفت: مادر، تو که میدونی من تو این محله چه جوری‌ام؟ اسممو هر کی می‌بره لعنت می‌فرسته به من! از بس که بدم، تو رو هم اذیت کردم، تازه فهمیدم میخوام بمیرم، گرچه تو رو اذیت کردم و از من بدت میاد ولی مادری. یه وصیتی دارم بهت.

مادر گریه‌اش گرفت، گفت چقدر مردم رو اذیت کردی، چقدر بی خدا گذروندی؟

گفت شده دیگه مادر، خجالتم نده، دارم می‌میرم!

وقتی جون دادم، لباسمو در بیار، ریسمان به پاهام ببند، من رو چند لحظه دور این حیاط بکشون، فقط بگو خدایا بنده فراریت رو اوردم، دیگه به بقیه‌اش کاری نداشته باش!

مادر میگه بچه‌ام سخت جون داد. بعد از گریه کردن گفتم پاشم حرفشو گوش بدم، لباسشو در اوردم، یه طناب بستم به پاش، اومدم بکشم که یه صدایی تو سرم پیچید: پیرزن! بنده گنهکار ما رو به خودمون واگذار!

بیاید از همین امروز قبل از مرگمون خودمون بریم پیشش... بهش بگیم خدایا من اومدم که دیگه نرم.

 

با این زبان که غیبت و دشنامش عادت است                دیگر چه جای توبه و عرض ندامت است

یاران ز نور وقت سحر فیض می‌برند                             بیچاره من که سهم دلم سیر ظلمت است

هر دم به دام گناهی دگر شدم                                 عمرم به سر رسید و دلم در اسارت است

از ادعا پُرَم ، تهی از علم و حکمتم                              تنها ثمر به خرمن عمرم جهالت است

از حرف حق گریزم و در بند باطلم                               غرق تعصبم ، همه کارم لجاجت است

کار دلم نفاق و دورویی و کینه است                            کار زبان تملق و عرض ارادت است

اشک یتیم لرزه نینداخت بر دلم                                  این بی تفاوتی همه اش از قساوت است

با این همه بدی اگر اهل سحر شدم                          حیرت مکن که دلبر من با کرامت است

 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۷)

احمد ۲۴ دی ۸۹، ۰۶:۲۳
مثل همیشه زیبا و کوتاه . گرچه کار ما شده گناه کردن و از کنارش به راحتی گذشتن ، به نظرم بهتره خودمون رو بذاریم داور اعمال خودمون ببینیم چقدر به خدا حق میدیم ما رو ببخشه ، گرچه حتی شیطان هم از درگاه حق نا امید نیست ولی امید خالی به کرم حق میتونه ما رو به اصرار بر گناه ترغیب کنه ، امیدوارم توبه ما مقدمه ای بر ترک گناه یا لااقل سعی خالصانه بر جلوگیری از اون باشه .

در پناه حق . . .
فاطمه ۲۴ دی ۸۹، ۰۶:۲۳
سلام......
خیلی تکان دهنده بود... معنای واقعی ارحم الراحمین همینه...
میدونی! اگه آدما بتونن خودشونو ببخشن و اگه بتونن دیگران رو هم ببخشن ...حتما آخرش همینه...
شاد باشی....
وبلاگ دوستدار حاج منصورارضی ۲۴ دی ۸۹، ۰۶:۲۴
بروزم یاحسین ع
نگار ۲۴ دی ۸۹، ۰۶:۲۵
با دلی بشکسته رو سوی تو کردم
رو کجا آرم اگر از درگهت گویی جوابم ؟
بی کسم در سایه مهر تو می جویم پناهی
از کجا یابم خدایی گر به کویت ره نیابم ؟
نگار ۲۴ دی ۸۹، ۰۶:۲۶
سلام.چه قشنگ بود این نوشته.آدمو به خودش میاره
طاهره قیومی ۲۴ دی ۸۹، ۰۶:۲۷
:)
محقق ۲۴ دی ۸۹، ۰۶:۲۷
حسین جان
جان اگر باید به کویت نقد جان خواهیم کرد
سر اگر باید به راهت ترک سر خواهیم کرد
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما
روی گیتی را زآب دیده تر خواهیم کرد.
ایام عزای حسینی را بر شما بزرگوار تسلیت عرض میکنم.
حسینی باشید و حسینی بمانید.
التماس دعا