پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.

 

بخش دوم منشور مداحی از منظر رهبری

 

ویژگیهای یک مداح چه باید باشد؟

•    فهماندن شعر خوب، هنر مداح است
-    مردم زبان شعر را بهتر مى‌خواهند، اما مثل زبان نثر نمى‌فهمند؛ بخصوص اگر شعر، شعر بالایى باشد.
-    شما باید این را بفهمانید. فهماندنش با این نیست که آدم با صداى خوب بخواند. خیلیها شعر را با صداى خوب مى‌خوانند؛ ولى مستمع هم نمى‌فهمد که چه گفت! شما باید بفهمانید. این فهماندن، همان هنر مداحى است.
-    شعر را همراه با هنرِ خواندن - که البته غالباً با صداى خوب هم همراه است - براى تفهیم عرضه کنید.
-    اگر با صداى خوب هم همراه نباشد، همان کیفیتِ خواندن، جبران صداى خوب را مى‌کند. گاهى ممکن است از خیلى از خوش‌صداها هم بهتر و جاافتاده‌تر و شیرینتر تلقى بشود. از این باید براى پراکندن بهترین معارف اسلامى در باب اهل‌بیت و غیر آن استفاده کنید.
-    هر آهنگ و آوازى به درد شما نمى‌خورد. آهنگ و آواز خاصى به درد شما مى‌خورد؛ آن هم با شیوه‌ى بیان خاص مداحى. اگر کار مهم نبود، من در بیان این جزییات معطل نمى‌شدم؛ اما کار خیلى مهم است.
-    اگر این کار، خوب انجام بگیرد - که بحمداللَّه ما در طول سالهاى متمادى، بسیارى از برادران را دیده‌ایم که این کار را خوب هم انجام مى‌دادند و مى‌دهند - نقش فوق‌العاده مؤثر و والایى در پیشرفت فکرى و اعتقادى و اسلامى جامعه‌ى ما خواهد داشت.[1] 

•    هر کس شوق مداحی دارد بیاید ولی صلاحیتش را در خود بوجود آورد
-    با این چشم نگاه کنید به حرفه‌ى مداحى. وقتى آنجا مى‌ایستید براى خواندن، احساس کنید که به عنوان یک مبلّغ دین، به عنوان یک پیام‌آور حقائق دینى، در اثرگذارترین شکل، آنجا ایستاده‌اید.
-    اگر این احساس وجود داشت، آن وقت انتخاب شعر محدودیت پیدا میکند، کیفیت ادا محدودیت پیدا میکند، انسانهائى که میخواهند این مسئولیت را انجام بدهند، محدودیت پیدا میکنند؛ چاره‌اى هم نیست. این کار را خود شما باید بکنید؛ کار خود مداحهاست.
-    امروز اگر چنانچه بپرسند: «آقا حرفه‌ى مداحى به چى احتیاج دارد؟»، «یکى بخواهد مداح بشود، از امروز شروع کند، چه چیزى نیاز دارد؟»، دو سه چیز را میشمارید دیگر؛ میگوئید باید صدایش خوب باشد، حافظه‌ى خوبى داشته باشد، بتواند شعر یاد بگیرد؛ البته روح هم داشته باشد.
-    یک انسانى با داشتن حافظه‌ى خوب و صداى خوش، میتواند بشود یک مداح. به نظر ما این کافى نیست. شما به مداح به چشم یک معلم نگاه کنید که میخواهد چیزى را به مستمع خود تعلیم بدهد. همه‌ى شماها این صلاحیت را دارید. هیچ کس را از این دائره نباید بیرون کرد. هر که شوق این کار را دارد، بسم‌اللَّه، خیلى خوب است؛ اما صلاحیتش را در خودش به وجود بیاورد.[2]
•    مداح باید با نیت آموزش مستمعین روی منبر برود
-    مدّاحىِ رایج در بین ما، یک حرفه‌ى دو جانبه است؛ فقط آوازه‌خوانى و شعرخوانى نیست؛ ترکیب هنرمندانه‌اى از این دو مقوله است.
-    صداى خوش، آهنگ مناسب و شعر، سه رکن کار است.
-    خودِ این شعر هم دو بخش دارد: یک بخش لفظ، یک بخش مضمون.
-    اگر چهار پایه‌ى اصلىِ مدّاحى - یعنى صداى خوش، آهنگ درست، لفظ خوب و مضمون حقیقى متناسب با نیاز - کامل باشد، بهترین وسیله‌ى تبیین است و تأثیرش از منبر و درس فقهى‌اى که ما مى‌گوییم بیشتر است.
-    صوت و آهنگ به وسیله‌ى خود آقایان مدّاحان تأمین مى‌شود؛ اما لفظ و معنا باید به وسیله‌ى شاعر تأمین شود.
-    بعضى از الفاظ، زیبا و پُرطمطراقند؛ اما حاصلى ندارند و چیزى از آنها دست مستمع را نمى‌گیرد. بعضى از معانى،خوب و بلندند؛ اما با الفاظ رسایى بیان نمى‌شوند. اینها همه مى‌شود عیب.
-    کسى که مدّاحى مى‌کند، باید خودش را در روى منبر ببیند و مستمعان را کسانى مشاهده کند که مى‌خواهند از او چیزى بیاموزند. با این نیّت و انگیزه پشت تریبون یا منبر مدّاحى قرار گیرد.
-     صداى بعضى از آقایانِ مدّاحان خوب است، ولى با خواندن آنها انسان چیزى یاد نمى‌گیرد؛ اما بعضى نه؛ وقتى شعر مى‌خوانند، معرفتى را به ما مى‌آموزند. آنچه که مى‌آموزیم، بهترینش آن چیزى است که ما به آن نیاز داریم. گاهى کلمات مدح‌آمیزى از ائمّه علیهم‌السّلام پشت سر هم مى‌آوریم که نه درست مستمع به عمق این کلمات مى‌رسد، نه با فهمیدن آن کلمات چیزى بر معرفت او اضافه مى‌شود. اینها ارزش چندانى ندارد. اما گاهى مدّاحى که شعر مى‌خواند، درس فاطمه‌ى زهرا سلام‌اللَّه‌علیها، درس امیرالمؤمنین و درس امام حسین علیهماالسّلام را به ما منتقل مى‌کند؛ در نتیجه راه ما روشن مى‌شود. این بسیار ارزش دارد.
-    ما باید بدانیم که اگر فاطمه‌ى زهرا سلام‌اللَّه‌علیها امروز در بین ما ظاهر مى‌شدند و یک ساعت، دو ساعت و یا یک روز در بین مردم مى‌آمدند، ما را به چه چیزى امر مى‌کردند؟ انگشت اشاره به کدام راه از راههایى که در مقابل ما گشوده است، دراز مى‌کردند و به ما مى‌گفتند که از این راه بروید؟ ما باید آن را دنبال کنیم و در تبیین و تعلیم و معرفتى که مى‌خواهیم به مستمع بدهیم، آن را ملاحظه کنیم و نیاز زمان را پُر کنیم. [3]
عناصر مداحی چیست؟
-    در کار مدّاحىِ شما چند چشمه‌ى هنرى وجود دارد: شعرتان هنر است؛ صدایتان هنر است؛ آهنگى که انتخاب مى‌کنید، هنر است؛ اشارات و کارهایى که انجام مى‌دهید، هنر است.
-    عنصر دوم، عنصر تعقّل است؛ چون منطق، استدلال، حرف حساب، حرف درست و حرف خوب در لابلاى این شعرها فراوان وجود دارد و مى‌تواند ذهنها را قانع کند.
-    البته منطق، شکلهاى مختلفى دارد. گاهى برهانى است، گاهى خطابى است، گاهى شعرى است؛ مقصود این است که بتواند این پیام را به اعماق ذهن مخاطب برساند و او را قانع کند.
-    خصوصیت سوم این است که شما حامل پیام دینى محسوب مى‌شوید؛ یعنى سِمت معنوى و روحانى دارید. در دنیا خوانندگان خوب زیاد هستند و ممکن است شعرهاى خوبى هم بخوانند؛ اما آنها از موضع مدّاح حرف نمى‌زنند؛ ولى شما از موضع مدّاح اهل بیت و از موضع معنوى و روحانى حرف مى‌زنید.
-     من مى‌خواهم عرض کنم که از این سه خصوصیت مى‌شود خیلى خوب استفاده کرد؛ مى‌شود استفاده نکرد؛ مى‌شود بد استفاده کرد. البته خوب استفاده کردن هم طیفى از انواع استفاده را در ذیل خودش دارد.[4]
 سه‌گانه‌های تبلیغ دین
-    ما مبلّغان، زیر نام حسین‌بن‌على تبلیغ مى‌کنیم.
-    این فرصت بزرگ را یادِ این بزرگوار به مبلّغان دین بخشیده است، که بتوانند تبلیغ دین را در سطوح مختلف انجام بدهند. هر یک از آن سه عنصر باید در تبلیغ ما نقش داشته باشد؛ هم صِرف پرداختن به عاطفه و فراموش کردن جنبه‌ى منطق و عقل که در ماجراى حسین‌بن‌على (علیه‌السّلام) نهفته است، کوچک کردن حادثه است، هم فراموش کردن جنبه‌ى حماسه و عزت، ناقص کردن این حادثه‌ى عظیم و شکستن یک جواهر گرانبهاست؛ این مسأله را باید همه - روضه‌خوان، منبرى و مداح - مراقب باشیم.[5]
ضرورت های مداحی
-    منبرها سازماندهی شوند
-    گمان من این است که ما امروز در قبال نهاد منبر، یک وظیفه‌ى جدید داریم؛ یک سازماندهى و یک قاعده و ضابطه لازم است.
-    این قاعده و ضابطه، بایستى به وسیله‌ى معمران این فن و خبرگان این میدان و کسانى که سالیان درازى در این راه بوده‌اند و جوانب گوناگون آن را سنجیده‌اند، و نیز فضلا و آگاهان به شرایط زمان برقرار بشود.
-    هر سخن ضعیف و سستى گفته نشود؛ هر معرفت بى‌فایده یا کم فایده‌یى، جاى معارف پُرفایده را نگیرد؛ اقتضاى زمانه و نیاز مردم به معارف دینى، مورد توجه قرار بگیرد؛ حادثه‌ى عاشورا که در باب جهاد و مبارزه‌ى فى‌سبیل‌اللَّه، ام‌المعارف است و پایه‌ى اصلى انقلاب ماست، به صورت پیراسته بیان بشود؛ حقایق در آن جلوه کند و اضافاتى که احیاناً در گوشه‌وکنار از زبانها و یا قلمهایى تراوش کرده و شنیده و خوانده شده است، کنار برود. مسأله‌ى عاشورا شوخى نیست. نمى‌شود این قضیه‌ى با آن عظمت را با خرافات آمیخت و انتظار تأثیر کامل داشت. امروز، روزى است که باید این کارها انجام بگیرد.
-     مداحان اهل‌بیت و گویندگان معارف و مراثى آن بزرگواران، چه موقع این امکانى را که امروز در اختیار شماست، داشتند؟ علماى دین، چه هنگام مى‌توانستند بر این کار اشراف و نظارتى - آن‌چنان که امروز دارند - داشته باشند؟ البته کسانى هستند که از این‌گونه چیزها خشنود نخواهند بود - نباشند - مانعى ندارد؛ آنچه مورد رضاى خدا و مورد نیاز مردم و توقع نسلهاى بعد از ماست، باید مورد توجه قرار بگیرد.[6]
 -    مداحان هم اگر خلاف شرع انجام دهند، باید جریمه شوند
-    تنها وسیله یا مهمترین وسیله‌ى تبلیغاتى آن روز، شعر بود که دلها را متوجه مى‌کرد. در آن زمان، یک شاعر در جامعه خیلى ارزش داشت. به این خاطر که مى‌توانست فضا را عوض کند. شاعر در آن روز، تقریباً نقش رسانه‌هاى عمومى امروز را ایفا مى‌کرد؛ یعنى در فضایى که شعر، آن همه اهمیت داشت و مردم آن را زود حفظ و دهان به دهان نقل مى‌کردند، وظیفه‌ى رسانه‌هاى عمومى روزگار ما را داشت.
-    در چنین فضایى، نجاشى، شاعر على‌بن‌ابى‌طالب علیه‌السّلام است.
-    خبر رسید که وى در روز ماه رمضان، شرب خمر و لاابالیگرى کرده است. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام دستور داد او را آوردند و بر او حد شرب خمر جارى کردند. مضاف بر این چند شلّاق هم به خاطر تعزیر هتک حرمت ماه رمضان بر وى زدند! این کار را چه کسى مى‌کند؟
-    امیرالمؤمنین على علیه‌السّلام، آن هم در مورد کسى که دوست است، مدّاح است، ابزار دست و گرداننده‌ى رسانه‌ى جمعى است! دوستان و هم قبیله‌اى‌هاى نجاشى شاعر - ظاهراً از قبیله‌ى حمدان بود - نزد امیرالمؤمنین علیه‌السّلام آمدند و گفتند: «این چه کارى بود که شما کردید؟» عبارتش چنین است: «ما نرى ان اهل المعصیة و الطاعة سیان فى الجزاء حتى کان من سمعیک بفلان.» گفتند: «یا امیرالمؤمنین! تا پیش از این خیال نمى‌کردیم که دوستان و مطیعین، با مخالفین و عصیانگران برابر باشند؛ اما با حدى که بر نجاشى جارى کردید، فهمیدیم که در نظر شما، دوست و دشمن هیچ فرقى با هم ندارند! آیا شما خدمتکار و مخالف خودتان را تشخیص نمى‌دهید یا فرقى نمى‌گذارید؟ این چه کارى بود که با این شخص کردید؟» «فحملتنا على الجادة التى کنا نرى ان سبیل من رکبه النار»؛ «با دست خود، اى على، ما را در راهى مى‌اندازید که تا کنون خیال مى‌کردیم اگر کسى به آن راه برود، اهل آتش است!»
-     بعد از پیروزى انقلاب اسلامى نیز، بعضى کسان تهدید مى‌کردند و مى‌گفتند: این گونه که امام با ما رفتار کرد یا دستگاه با ما رفتار مى‌کند، مجبور مى‌شویم برویم و مثلاً به فلان دشمن پناهنده شویم! کانه پناهنده شدن به دشمن، براى دستگاه بدتر است تا براى خود آنان!
-    همین تهدید را به امیرالمؤمنین علیه‌السّلام مى‌کردند که «شما با این کارتان ما را وادار کردید که برویم به جاهایى که تا کنون نمى‌خواستیم برویم!» حضرت در جواب آنان، بیان عجیبى دارد. آن حضرت با خونسردى و درعین‌حال، روشنگرانه با قضیه برخورد مى‌کند: «فقال یا اخاء بنى نهد.» گفت: اى برادر نهدى! «هل هو الا رجل من المسلمین انتهک حرمة من حرم اللَّه [یا «من حرمة اللَّه»] فاقمنا علیه حدها؟» مگر چه اتفاقى افتاده است؟ مگر آسمان به زمین آمده است؟ او - نجاشى - هم فردى است از مسلمانان که مرتکب خلافى شده است و ما هم حد الهى را بر او جارى کردیم. این براى خودش هم بهتر است. «زکاة له و تطهیراً»؛ حدى که بر او جارى کردیم، او را پاک مى‌کند، طهارت مى‌دهد؛ جان او را پاک مى‌کند.[7]
 مجلس مداحی باید به چه شکلی برگزار شود؟
-    واقعه خوانى، تا حدّ ممکن، باید متقن باشد. مثلاً در حدود «لهوفِ» ابن‌طاووس و «ارشادِ» مفید و امثال اینها - نه چیزهاى من‌درآوردى - واقعه‌خوانى و روضه‌خوانى شود.
-    در خلال روضه‌خوانى، سخنرانى، مدّاحى، شعرهاى مصیبت، خواندن نوحه‌ى سینه‌زنى و در خلال سخنرانیهاى آموزنده، ماجرا و هدف امام حسین علیه‌الصّلاةوالسّلام. یعنى همان هدفى که در کلمات خود آن بزرگوار هست.
-    در پانزده خرداد که در سال چهل و دوى شمسى با دوازدهم محرّم مصادف بود، امام بزرگوار ما رضوان‌اللَّه‌تعالى‌علیه در عرصه‌ى عاشورایى و با بهره‌بردارى به بهترین شکل ممکن از ماجراى عاشورا و محرّم، توانستند پیام حق و دادِ برآمده از دلِ خود را به گوش مردم برسانند و مردم را متحوّل کنند.
-    اوّلین شهداى ما هم در ماجراى پانزده خرداد، در تهران، ورامین و بعضى جاهاى دیگر، همین سینه‌زنهاى حسینى بودند که آمدند و در معرض تهاجمِ دشمنِ عاشورا قرار گرفتند.
-    در سال پنجاه و هفت هم مشاهده کردید ماجراى آن روز و ماهى را که در آن، خون بر شمشیر پیروز مى‌شود. این نام را امام بزرگوار از همه‌ى قضایاى محرّم، خلاصه‌گیرى، استحصال و مطرح کردند.
-    همین‌طور هم شد. یعنى مردم ایران به پیروى از حسین‌بن‌على علیه‌السّلام، درس عاشورا را گرفتند و در نتیجه خون بر شمشیر پیروز شد. این موضوع در ماجراى امام حسین چیز عجیبى است.
-     خوب؛ حالا ما و شما، امانتدار و وارثِ این حقیقت تاریخى هستیم. امروز کسانى هستند که مى‌خواهند ماجراى عاشورا را به عنوان یک درس، خاطره و یک شرح واقعه، از زبان علما، روحانیون، مبلّغین، مبلّغات و امثال اینها بشنوند. ما در این زمینه چه خواهیم کرد؟ در این‌جا به قضیه‌ى خیلى مهمِّ تبلیغ مى‌رسیم.
-    اگر روزى این طلّاب جوان، فضلاى حوزه‌هاى علمیّه، مبلّغین، وعاّظ، مدّاحان و روضه‌خوانان، توانسته‌اند ماجراى عاشورا را مثل حربه‌اى علیه ظلمات متراکم حاکم بر فضاى زندگى همه‌ى بشر به کار گیرند و با این تیغ بُرنده‌ى الهى پرده ظلمات را بشکافند و خورشید حقیقت را به شکل حاکمیّت اسلام، واضح و آشکار کنند - این حقیقت در زمان ما اتّفاق افتاده است - چرا نباید متوقّع بود که در هر عصر و زمانى - هر چه هم که تبلیغات دشمن در آن دوره سخت، همه‌گیر و ظلمات «اشّد تراکماً» باشد - مبلّغین، گویندگان و علماى دین، بتوانند علیه هر باطلى، شمشیر حق و ذوالفقار علوى و ولوى را در دست گیرند و از آن استفاده کنند؟!
-     چرا ما چنین چیزى را مستبعد بدانیم؟! درست است که امروز تبلیغات دشمن، همه‌ى فضاى ذهن بشریّت را فرا گرفته است. در این، شکّى نیست. درست است که اموال کلانى براى تشویش چهره‌ى اسلام، بخصوص تشیّع، خرج مى‌شود. درست است که هر کس که منافع نامشروعى در زندگى ملتها و کشورها دارد، خود را موظّف به فعالیت علیه اسلام و حکومت اسلامى مى‌بیند. درست است که کفر، با همه‌ى تفرّق و تشتّتش، با استفاده از همه‌ى امکانات، در یک امر اتّفاق کرده و آن ضدّیت با اسلامِ ناب است و حتّى اسلام محرَّف را هم به جنگِ اسلامِ ناب آورده و به میدان کشانیده است. اینها همه درست؛ اما آیا جناح حق و جبهه‌ى اسلامِ نابِ نمى‌تواند در مقابل این تبلیغات خصمانه و خباثت‌آلود، به برکت روح، پیام و حقیقت عاشورا و پیام محرّم، همان معجزه را یک بار دیگر تکرار کند؟! چرا نتواند؟! سختى دارد؛ اما ممکن است. همّت و فداکارى لازم دارد. راه باز است؛ بن‌بست نیست.[8]
•     دنبال خواندن اثبات شده‌های متن تاریخ نباشید؛ چیزهای معقول متکی بر اصول را بخوانید
-    بنایمان این نیست که هرچه را در آن شک داریم و یا قبول نداریم، بگوییم نخوانند؛ والّا اگر ما بخواهیم همین‌طور بگوییم این غلط است و نخوانید، مى‌ترسیم که برادران در خواندن خیلى محدود بشوند!
-    دنبال این نباشید که چیزى که در متن تاریخ اثبات شده است، آن را بخوانید؛ چون هیچ‌چیز نمى‌توانید بخوانید. تازه آنچه که در «لهوف» ابن‌طاووس هست، خبر واحد است دیگر. توجه کنید، چیزى را بخوانید که معقول باشد. البته، نه این‌که انسان هرچه معقول است، از خودش بسازد و بخواند! نه، آن را به اصول و واقعیتهایى متکى کنید.
-    البته گزاره‌ى هر حدیثى، وقتى که هنرى باشد، با پیرایه‌هایى همراه خواهد بود. آن پیرایه‌ها ایرادى ندارد؛ منتها به شرط این‌که آن پیرایه‌ها همه چیز نشود. اصل را بایستى از واقعیتهایى که هست، گرفت؛ منتها آن را با بیان هنرى پیرایه‌ى لازم بخشید و گفت.
-    در دعاها و زیارتهاى ما، تعبیرات عاشقانه و خیلى خوبى هست که حقایقى را نشان مى‌دهد؛ اینها را محور باید قرار داد. آنچه را که مثلاً شیخ و ابن‌طاووس و مفید و دیگر بزرگان در کتابهایشان گفته‌اند، اینها را بایستى محور قرار داد.
-     بعد آنها را در یک ارایه‌ى هنرى، به شکل زیبا و شایسته‌یى بیان کرد. حالا در آن شکلِ بیان، هر کسى سلیقه‌یى دارد؛ آن ایرادى ندارد. نقش شما، نقش بسیار مهمى است. [9]
•    مجالس اهل بیت دو قسم شود: اخلاقیات و مدایح
-     منبرتان را، مجلستان را تقسیم کنید به دو قسم: قسم اول، معارف و اخلاقیات. ما امروز به اخلاقیات احتیاج داریم، به معارف احتیاج داریم.
-    امروز احتیاج داریم که نسل موجود ما، نسل جوان ما، با امید، با نشاط، با خوشبینى به آینده، با ایمان به خدا، با پیوستگى قلبى به اهل‌بیت بار بیاید. ما احتیاج داریم که جوان ما امروز افتخار کند به اینکه متعلق به ایران اسلامى است؛ افتخار کند به وجود امام؛ افتخار کند به جمهورى اسلامى؛ افتخار کند به دین خود و به مذهب خود و به پیروى اهل‌بیت.
-    ما امروز به جوانى احتیاج داریم که بداند سرنوشت خود او و سرنوشت جامعه‌ى او و سرنوشت خانواده‌ى بزرگ او وابسته‌ى به کار و تلاش اوست؛ اهل تلاش باشد، اهل کار باشد، اهل جدیت باشد، اهل پیگیرى باشد، اهل تنبلى نباشد، اهل وادادگى و لاابالیگرى نباشد.
-    این تربیتها چه جورى انجام میگیرد؟ شما میتوانید نقش ایفاء کنید. بنابراین یک قسم منبر، شعرى باشد که این معانى را تزریق کند. بهترین نحوه‌ى بیان هم بیان غیرمستقیم است.
-     در قالب شعر خوب  - اینجا نقش شعرا معلوم میشود - معارف اهل‌بیت را ترویج کنید. امروز خوشبختانه ما شاعر خوب هم کم نداریم. بعضى از همین شعرهائى که امروز خوانده شد، جزو شعرهاى خوب بود. امروز بحمداللَّه شعراى خوب، گویندگان خوش‌سلیقه در بیان، در ابراز حقائق و به نظم کشیدن این حقائق به وسیله‌ى شعر، داریم؛ اینها را بگردید پیدا کنید. شما که مداحید، وقتى طالب شعر باشید، چشمه‌ى شعر شاعر به جوش مى‌آید. شما که طالب شدید، او شعر میگوید. وقتى شعرش به وسیله‌ى شما خوانده شد، انگیزه‌ى او براى شعر گفتن چند برابر میشود؛ یک هم‌افزائى به وجود مى‌آید؛ او به شما کمک میکند، شما به او کمک میکنید.
-     یک قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثى اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) است. البته ما در باب مرثیه‌خوانى حرفهاى زیادى داریم.
-    بارها هم ما توى همین جلسه به شما مداحهاى عزیز عرض کردیم، جاهاى دیگر هم گفتیم که در مرثیه‌خوانى بایستى به صدق واقعه پایبند بود. درست است که شما میخواهید مستمع خودتان را بگریانید، اما این گریاندن را به وسیله‌ى هنرنمائى در کیفیت بیان واقعه تأمین کنید، نه در ذکر واقعه‌اى که اصل ندارد.
-    ما در گذشته‌ها سراغ داشتیم - ان‌شاءاللَّه حالا آنجور نیست - که بعضى‌ها فى‌المجلس یک چیزى را جعل میکردند؛ نکته‌اى همان جا به ذهنش مى‌آمد، میدید خوب است، موقعیت خوب است، همان جا میگفت و از مردم اشک میگرفت! این درست نیست. اشک گرفتن از مردم که هدف نیست؛ هدف، آمیختن این دلِ اشک‌آلود - که اشک را به چشم میرساند و چشم را اشکبار میکند - به معارف زلال است؛ البته با هنرنمائى.
-     ما در مشهد یک منبرىِ معروفى داشتیم - خدا او را رحمت کند - مال پنجاه سال قبل است؛ مرحوم رکن الواعظین. او منبر میرفت و مردم پاى منبر روضه‌خوانى او مثل ابر بهار گریه میکردند؛ در حالى که خودش هم بارها میگفت من اسم نیزه و خنجر نمى‌آورم. واقعاً هم نمى‌آورد؛ بنده دهها منبر از او دیده بودم. حادثه را آنچنان هنرمندانه تصویر میکرد که مجلس را منقلب میساخت؛ بدون اینکه بگوید «کشتند»، بدون اینکه بگوید «تیر زدند»، بدون اینکه بگوید «شمشیر چنین زدند» یا «خنجر چنین زدند»؛ اینها را نمیگفت. میتوان با شیوه‌هاى هنرمندانه، روضه‌خوانىِ خوب کرد و گریاند.
-     البته این را هم به شما عرض بکنم؛ اینکه آقایان مداحها، و سابقها روضه‌خوانها - که ما حالا کمتر توفیق پیدا میکنیم ببینیم، اما در مواردى از افاضات مداحها مستفیض میشویم - اصرار میکنند که بلند گریه کنید، لزومى ندارد؛ خوب، آرام گریه کنید. وقتى میخواهند سینه بزنند، اصرار بر اینکه «صدا، صداى این جمعیت نیست»؛ یا وقتى مردم میخواهند صلوات بفرستند، اصرار بر اینکه «صلوات، صلوات این جمعیت نیست»! شما بخواهید مردم صلوات بفرستند، ولو توى دلشان. گرم شدن مجلس به این شیوه‌ها، اصل نیست؛ کارى کنید که دلهاى مستمع را در اختیار بگیرید. دل مستمع وقتى در اختیار شما آمد، مقصود حاصل است؛ اگر آهسته هم گریه کند، باز مقصود حاصل است؛ اگر به شما توجه کرد، باز مقصود حاصل است.
-     بنابراین حاصل عرض امروز ما این شد که کار مداحى کار بزرگى است، کار مهمى است، حرفه‌ى بسیار اثرگذارى است؛ میتواند مصداق درشت و برجسته‌اى باشد از مجاهدت فى‌سبیل‌اللَّه.
-    اینکه میگوئید ما حاضریم در میدان حضور داشته باشیم، این براى هر کسى یک جور حضور است: یک روز انسان توى میدان جنگ ظاهرى است، یک وقت انسان در میدان پیکار با دشمنانى است که در جنگهاى فرهنگى و جنگهاى نرم وارد مبارزه شده‌اند؛ این یک جور دیگر پیکار است؛ اقتضاى خودش را دارد.
-    در کار شما مداحان، در میدان بودن و مجاهدت کردن، یعنى ارائه‌ى سخن اثرگذار و بیان هدایتگر براى دلها؛ البته با شیوه‌هاى هنرمندانه. [10]
-    سینه‌زنی در هر عزایی نباشد!
-    مسأله‌ى دیگر، مسأله‌ى روضه‌هاست. روضه‌خوانى و سینه‌زنى باید باشد؛ اما نه در هر عزایى.
-    این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‌ى ائمه نیست؛ متعلق به بعضى از ائمه است.
-    حالا یک وقت در جمع و مجلسى کسى روضه‌یى مى‌خواند، عده‌یى دلشان نرم مى‌شود و گریه مى‌کنند؛ این عیبى ندارد.
-    اصلاً عزادارى کردن یک حرف است، روضه‌خوانى و سینه‌زنى راه انداختن یک حرف دیگر است.
-    روضه‌خوانى و سینه‌زنى راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت.
-    مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیست‌ویکم ماه رمضان، سینه‌زنى و عزادارى و برپایى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسى‌بن‌جعفر (علیه‌السّلام) - با این‌که وفات آن بزرگوار از وفاتهاى داراى روضه‌خوانى است - من لزومى نمى‌بینم که سینه‌زنى بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) مناسبتى ندارد که ما بیاییم نوحه‌خوانى و سینه‌زنى کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریه‌آور است.
-     من خودم الان در ایام ماه محرّم که نمى‌توانم روضه بروم، چون آن احساس و عشقى که در دل هر شیعه هست و دلش مى‌خواهد در عزادارى شرکت کند، لذا من این را با خواندن «نفس‌المهموم» حاج شیخ عباس قمى - که یک کتاب عربى است - اشباع مى‌کنم؛ این خودش گریه‌آور است و براى من کار چند نفر روضه‌خوان را مى‌کند.
-    حتماً لازم نیست که عزادارى به همان شکل سنتىِ روضه‌خوانى باشد که اولش چیزى مى‌خوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمى مى‌گیرند و سینه‌یى مى‌زنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونى، وضع زندان رفتن حضرت موسى‌بن‌جعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آن‌جا نشسته باشد، دلش نرم مى‌شود.
-    آن‌جاهایى هم که سینه‌زنى و نوحه‌خوانى هست، از مداح خوش‌صدا استفاده کنید.
-    گاهى آدمهاى بدصدایى مى‌آیند و شما صداهاى ناهنجار نکره‌یى را در آن‌جا مى‌گذارید که با شنیدن این صداها آدم ناگهان از جا مى‌پرد و اصلاً بدش مى‌آید که این صداها چیست!
-     نکته‌ى بعدى در زمینه‌ى جشنهاى مربوط به سالگرد ولادت ائمه در رادیوست. جشن باید شاد باشد؛ منتها جشن ائمه را باید با شادى روز سیزده‌بدر تفاوت گذاشت. اگر بنا باشد که روز تولد ائمه طورى شادى را تأمین کنیم که مثلاً در سیزده‌بدر تأمین مى‌کنیم؛ یکى بیاید لطیفه‌یى بگوید و جمعى را بخنداند؛ هر چند من این را منع نمى‌کنم، اما آن را به‌حساب معارف نگذارید.
-    البته برنامه‌هاى شما به مناسبت ولادت ائمه، اصلاً نباید جنبه‌ى مصیبت و روضه‌خوانى و غم داشته باشد. اگر مى‌خواهید تحلیل هم بکنید - که عیبى ندارد - در آن جنبه‌هایى تحلیل کنید که این چیزها نباشد.
-    در روزهاى ولادت باید مناقب و معجزات ائمه گفته بشود؛ البته معجزاتى که قابل قبول و قابل فهم باشد و سنگى در ذهن مخاطب نیندازد. [11]
آفات مداحی
-    تمجیدهای بیجا و تعبیرات نامناسب و سبک به کار نبرید
-     چیز دیگرى که بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا کردم، استفاده‌ى از مدح‌ها و تمجیدهاى بى‌معناست، که گاهى هم مضر است.
-    فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل (سلام‌اللَّه‌علیه) صحبت مى‌شود؛ بنا کنند از چشم و ابروى آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهاى قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را دیده‌اید و مى‌دانید چشمش چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینى ما را پایین مى‌آورد.
-    معارف شیعه در اوج اعتلاست. معارف شیعى ما معارفى است که یک فیلسوفِ در غرب پرورش یافته‌ى با مفاهیم غربى و بزرگ شده‌ى آشناى با معارف فلسفىِ غرب مثل هانرى‌کُربن را مى‌آورد دو زانو جلوى علامه‌ى طباطبایى مى‌نشاند؛ او را خاضع مى‌کند و مى‌شود مروج شیعه و معارف آن در اروپا. مى‌شود معارف شیعه را در همه‌ى سطوح عرضه کرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامى بگیرید تا سطوح بالاترین فیلسوف‌ها. ما با این معارف نباید شوخى کنیم.
-    نباید بگذارید منبرِ ده دقیقه‌یى یا بیست دقیقه‌یى شما از معارف خالى بماند. امسال دیدم بعضى از برادران مداح در ماه محرم و در دهه‌ى فاطمیه بحمداللَّه این نکته را رعایت کرده بودند. در منبر مداحى حتماً در اول، فصلى اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیباى شعر. اصلاً رسم مداحى از قدیم این‌طورى بوده است؛ الان یک مقدار آن رسم‌ها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده، یک ده بیت شعر - کمتر، بیشتر - فقط در نصیحت و اخلاق، با الفاظ زیبا خطاب به مردم بیان مى‌کرد؛ مردم هم مى‌فهمیدند و اثر هم مى‌گذارد.
-     یک‌وقت یکى از برادران مداح مى‌گفت ما اگر از شعرهاى خوب و شعراى بزرگ شعرى انتخاب کنیم، مردم نمى‌فهمند؛ بنابراین مجبوریم از این شعرها استفاده کنیم. این‌طورى نیست؛ من این را قبول ندارم. وقتى با زبان شعر با مردم حرف بزنید، هرچه شعر پیچیده هم باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست این را کلمه کلمه به مردم القاء و مخاطبه کند، در دل مردم اثر مى‌گذارد.
-    شعر را از لحاظ هنرى، سطح خوب انتخاب کنید؛ چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنرى، همان خاصیت عمومى هنر را دارد.
-    خاصیت عمومى هنر این است که بدون این‌که خود گوینده حتّى در خیلى از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون این‌که مستمع توجه داشته باشد، اثر مى‌گذارد. تأثیر شعر، نقاشى، بقیه‌ى انواع هنر، صداى خوش و آهنگ‌هاى خوب - که اینها همه هنر است - روى ذهن مخاطب، من حیث لایشعر به‌وجود مى‌آید؛ یعنى بدون این‌که مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او مى‌بخشد؛ این بهترین نوع اثرگذارى است.
-    شما ببینید خداى متعال براى بیان عالى‌ترین معارف، فصیح‌ترین بیان را انتخاب کرد؛ یعنى قرآن. مى‌شد خداى متعال مثل حرفهاى معمولى، قرآن و معارف اسلامى را با بیان معمولى بگوید؛ اما نه، خدا این را در قالب فصیح‌ترین و زیباترین بیان هنرى ریخته، که خود قرآن هم مى‌گوید نمى‌توانید مثل لفظ و ساخت هنرىِ آن را بیاورید؛ معنایش که معلوم است.
-     نکته‌ى دیگرى که بعضى از آقایان بحق اشاره کردند، این است که از برخى تعبیرات درباره‌ى ائمّه علیهم‌السّلام نباید استفاده کرد؛ اینها سبک است. براى فاطمه‌ى زهرا سلام‌اللَّه‌علیها - آن موجود قدسىِ والا، آن انسان برتر و آن معلّم بشر - از آن تعبیرى که هر شاعرى - چه شاعر درست و حسابى‌گوى و چه شاعر هرزه‌گوى - براى محبوب و معشوق خودش ذکر مى‌کند، نباید استفاده کرد؛ باید از تعبیرات متناسبى استفاده کرد.
-    مبادا پانصد نفر، هزار نفر، گاهى ده هزار نفر در جلسه‌اى جمع شوند و یک ساعت براى آنها نغمه‌سرایى شود؛ اما چیزى به آنها داده نشود. شما در این یک ساعت مى‌توانید نکات زیادى را با شعر خوب منتقل کنید. البته شعر خوب - همان‌طور که گفتیم - تنها شعرى نیست که معانىِ خوبى دارد؛ بلکه باید شعر هنرمندانه باشد و الفاظ خوب و کلمات مناسب هم در آن به کار رفته باشد.[12]
-     از آهنگهای نامناسب استفاده نکنید
-    بازى کردن با مسئله‌ى مداحى سزاوار نیست. مداحى را به صورت یک کار صرفاً سطحى، شکلى، ظاهرى در آوردن، آن را عبارةٌاخراى تقلید از یک کار مبتذل غربى قرار دادن، هیچ جائز نیست. این را توجه بکنند، بخصوص جوانها که توى این صراط وارد میشوند. هیچ اشکالى ندارد که از شعرى با زبان مردم استفاه شود، لیکن با مضمون درست، با مضمون صحیح.
-    اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستایش‌گر اهل بیت (علیهم‌السّلام) از کسانى که خودشان غرق در حیرت و بدبختى‌اند - وادى هنرى غرب، بخصوص هنر موسیقى‌شان که به ابتذال کشانده شده - و در وادى حیرت و سردرگمى شیطانى و نه حیرت رحمانى هستند، این کار شریف و پاکیزه و مقدس را الگوگیرى کرد، این کار ناسزاوار است؛ کار ناشایستى است. [13]
-    بعضى از آهنگهائى هم که انسان گوشه و کنار میشنفد یا به گوش انسان میرسد، آهنگهاى مناسبى نیست؛ حالا گیرم که چهار نفر را هم جذب کند. نه، آهنگ باید سنگین، متین و متناسب با محتوائى باشد که شما دارید عرضه میکنید؛ خداى نکرده به سمت آهنگهاى حرام و آهنگهائى که گناه است، سوق پیدا نکند. این هم خیلى نکته‌ى اساسى و مهمى است. هر شعرى، هر تصنیفى، هر ترانه و آهنگى که خوانده شد، قابل تقلید نیست. چیزهائى هست که خودش فى نفسه حرام است؛ اگر چنانچه وارد عرصه‌ى مداحى و بیان حقیقت و بیان خدا و پیغمبر شد، آن وقت حرمتش دو برابر خواهد شد. بنابراین آهنگ هنرمندانه و خوب و متناسب و شعر خوب و صداى خوش و شاید از همه بالاتر دل پاک و مطهر و بااخلاص مداح محترم، لازم و مهم است. [14]
-     من شنیده‌ام در مواردى از آهنگ‌هاى نامناسب استفاده مى‌شود. مثلاً فلان خواننده‌ى طاغوتى یا غیرطاغوتى شعر عشقىِ چرندى را با آهنگى خوانده؛ حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین و براى عشاق امام حسین، آیات والاى معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن؛ این خیلى بد است. خودتان آهنگ بسازید. این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد. یقیناً در جمع علاقه‌مندان به این جریان کسانى هستند که مى‌توانند آهنگ‌هاى خوبِ مخصوص مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادى.
-     این را هم عرض بکنم که آهنگ شادى از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده که براى روزهاى عید جلساتى تشکیل مى‌دهند. بنده مخالف این کار نیستم؛ بد هم نیست که دست مى‌زنند. البته اگر از رادیو بشنویم - که بنده خودم گاهى از رادیو شنیده‌ام - و شعر را درست گوش نکنیم، خیال مى‌کنیم دارند سینه مى‌زنند! هم لحن، سینه‌زنى است؛ هم آن دستى که مى‌زنند، مثل زدن روى سینه است. این چه شادى‌یى شد؟!
-    اگر براى روزهاى شادى، آهنگ‌هاى مناسب - نه آهنگ‌هاى مبتذل، نه آهنگ‌هاى طاغوتى، نه آهنگ‌هاى حرام - و شیوه‌هاى خوب انتخاب کنند، مؤثرتر و بهتر است.
-    این‌طور نباشد که چون به روضه‌خوانى عادت کرده‌ایم، روز شادى هم که مى‌خواهیم حرف بزنیم، لحنمان بشود لحن روضه‌خوانى.
-    به‌هرحال میدان شما، میدان وسیعى است؛ میدان کار و اثرگذارى است. امروز مداحان جوان بحمداللَّه خیلى هستند؛ اقبال جوانها هم خیلى زیاد است. این مزرع، بسیار مستعد و قابل بذرافشانى است. اگر خوب بذرافشانى شود، تأثیرات و محصولش فوق‌العاده باارزش خواهد بود. از این فرصت استفاده کنید، استفاده کنیم، نظام اسلامى استفاده کند - شعر خوب، آهنگ خوب، مضمون خوب، اجراى خوب، صداى خوب - این یک چیز استثنایى و فوق‌العاده خواهد بود. [15]

 

پاورقی:
[1]- سخنرانى در دیدار با مداحان اهل‌بیت(ع)، به مناسبت میلاد مبارک صدیقه‌ى کبرى فاطمه‌ى زهرا(س) 17/10/1369
[2]- بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ى زهرا (س) در دیدار مداحان اهل‌بیت (ع) 13/03/1389
[3]- بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت به مناسبت سالروز میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 18/06/1380
[4]- بیانات در دیدار مداحان آل الله به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‌ى زهرا (سلام‌الله‌علیها) 19/07/1377
[5]- بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‌ى ماه محرم 05/11/1384
[6]- سخنرانى در دیدار با روحانیون و مبلغان، در آستانه‌ى ماه محرم 20/04/1370
[7]- بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران 07/01/1371
[8]- بیانات در دیدار روحانیون و وعاظ، در آستانه‌ى ماه محرم 03/03/1374
[9]- سخنرانى در دیدار با مداحان اهل‌بیت(ع)، به مناسبت میلاد مبارک صدیقه‌ى کبرى فاطمه‌ى زهرا(س) 17/10/1369
[10]- بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ى زهرا (س) در دیدار مداحان اهل‌بیت (ع) 13/03/1389
[11]- بیانات در دیدار با اعضاى «گروه ویژه» و «گروه معارف اسلامى» صداى جمهورى اسلامى ایران 13/12/1370
[12]- بیانات در دیدار جمعى از مداحان اهل‌بیت به مناسبت سالروز میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 18/06/1380
[13]- دیدار جمعى از مداحان و ستایشگران اهل‌بیت (علیهم‌السلام( 04/04/1387
[14]- بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ى زهرا (س) در دیدار مداحان اهل‌بیت (ع) 13/03/1389
[15]- بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) 05/05/1384

 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است