* این یادداشت به عنوان سرمقاله بنگاه رسانهای نکات پرس منتشر شده است.
روزهایی بر کشور میگذرد که سیاست خارجی به یکی از مباحث روزمره مردم تبدیل شده است. رئیس دولت کنونی، سیاست خارجی را کلید حل مشکلات کشور میداند و وزیر امور خارجه یکی از فعالترین وزرای کابینه است. در این روزها به نظر میرسد که نیاز داریم کمی عمیقتر به این مباحث نگاه کنیم. اینکه تعریف سیاست خارجی چیست، اهداف آن کدام است و ما طبق قانون اساسی که میثاق همه ملت است به سیاست خارجی باید چگونه نگاه کنیم؟ دولتهای پس از انقلاب چقدر طبق سیاست خارجی عرف بینالملل پیش رفتند و چقدر در جهت اجرای اهداف مندرج در قانون اساسی گام برداشتند؟ سعی کردهایم در این مقاله، به صورت مختصر و مفید به این مباحث بپردازیم.
سیاست خارجی چیست؟
دولتها از زمانهای قدیم با یکدیگر روابط گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی داشتهاند و امروزه شبکه روابط بینالملل بسیار گستردهتر و پیچیدهتر شده است. میتوان گفت روابط بینالملل شامل اعزام و پذیرش نمایندگان سیاسی، روابط تجاری بین شرکتها و دولتها، برگزاری کنفرانسهای بینالمللی، مبادلات فرهنگی و حتی مسابقات ورزشی در سطح بینالمللی میشود. اما سیاست خارجی را باید از روابط بینالملل جدا کرد. روابط بینالملل شامل روابط بین حکومتها، گروهها، افراد و شرکتهای فراملی و چندملیتی میشود اما سیاست خارجی فقط آ ندسته از روابط است که ابتکار آن با حکومتها بوده و از طرف آنان اجرا شود. به عبارت دیگر
«سیاست خارجی مجموعه خط مشیها، تدابیر، روشها و انتخاب مواضعی است که یک دولت در برخورد با امور و مسایل خارجی در چارچوب اهداف کلی حاکم بر نظام سیاسی اعمال مینماید.» بنابر تعریف فوق سیاست خارجی شامل 2 قسمت مجزا میباشد:
- اهداف ملی که هر کشوری در صحنه بینالملل تعقیب و درصدد تحصیل آنها میباشد.
- سیاستها و روشهایی که برای رسیدن به اهداف مزبور اتخاذ و اعمال میگردد.
اهداف سیاست خارجی در عرف بین الملل را به طور خلاصه میتوان بهصورت زیر بیان کرد:
1. حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی. 2. رفاه ملی. 3. امنیت ملی. 4. حفظ اعتبار ملی. 5. منافع ملی. 6. کسب قدرت.
در فرآیند سیاستگذاری خارجی، افراد و نهادها، سازمانها و دستگاههای گوناگونی دخالت دارند و هر یک تحت شرایط خاصی و در نظامهای سیاسی مختلف دارای نقشهای متفاوتی هستند. مهمترین نهادهایی که در فرآیند سیاستگذاری خارجی دولتها به طور عام در همه جای دنیا دخالت دارند عبارتند از:
1. قوه مجریه. 2. قوه مقننه. 3. گروههای دارای نفوذ و احزاب سیاسی. 4. دین و رهبران دینی. 5. افکار عمومی. 6. نهادهای نظامی. 7. دانشمندان و نخبهها. 8. سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی. 9. بنگاهها و شرکتهای فراملی. 10. سازمانهای بینالمللی.
اصول سیاست خارجی در جمهوری اسلامی ایران
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تحولی عظیم در تمامی زمینهها، از جمله سیاست خارجی بهوجود آورد. دولت ایران که تا قبل از انقلاب در جهت پیشبرد سیاست خارجی خود به عنوان یک متحد غرب از دو ابزار نفت و ارتش استفاده میکرد، با فروپاشی حکومت پهلوی به کلی تغییر موضع داد.
از همان روزهای نخستین انقلاب، امام خمینی (ره) و ملت ایران که دیگر خود صاحب حکومت شده بودند، چارچوب سیاست خارجی ایران را در شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» اعلام کردند. ایرانیان حمایت خود را از مستضعفین در اصل 154 قانون اساسی اینگونه اعلام کردند: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
همچنین امام خمینی (ره) دعوت غیرمسلمین به اسلام را از ارکان اصلی سیاست خارجی مردم ایران اعلام کردند: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم، چرا که انقلاب «اسلامی» است و تا بانگ «لا اله الا الله» بر تمامی جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه هست در هر کجای جهان علیه مستکبرین ما هستیم.» جمهوری اسلامی ایران پس از آن، یک سیاست خارجی مستقل بر اساس ارزشها و موازین اسلامی انتخاب کرد که اهداف آن به شرح زیر است:
1. تلاش در جهت تشکیل امت واحد جهانی. 2. حمایت از مستضعفین در مقابل مستکبرین. 3. حراست از استقلال و تمامیت ارضی کشور. 4. دفاع از حقوق مسلمانان. 5. دعوت غیرمسلمین به اسلام .
در این میان مروری بر سیاست خارجی دولتهای پس از انقلاب با توجه به اهداف ذکر شده میتواند حافظه تاریخی را تقویت نماید:
سیاست خارجی دولتهای پس از انقلاب
- سیاست خارجی دولت موقت (دوره انفعال):
پس از تشکیل دولت موقت در نخستین روزهای انقلاب، دولت مهندس بازرگان فاقد یک استراتژی مشخص برای سیاست خارجی بود و درک روشنی از سیاست «نه شرقی، نه غربی» ملت ایران نداشت. برداشت دولت موقت از این سیاست، موازنه منفی قدرت بود. در صورتیکه امام (ره) اصل موازنه را، چه مثبت و چه منفی، قبول نداشتند و ابرقدرتها را به عنوان یک مجموعه واحد از استکبار جهانی دانسته و مبارزه با آنها را از اهداف اصلی سیاست خارجی بیان کردند.
- سیاست خارجی دوران جنگ تحمیلی (سیاست تدافعی):
با سقوط دولت موقت و آغاز ریاست جمهوری بنی صدر، دوره حاکمیت لیبرالها در سیاست خارجی وارد مرحله جدیدی شد. در این مرحله، سیاست خارجی ایران تحتالشعاع 3 مسئله عمده بود:
- دیپلماتهای آمریکایی که توسط دانشجویان پیرو خط امام به گروگان گرفته شده بودند.
- حمله اتحادیه جماهیر شوروی به افغانستان و اشغال این کشور توسط ارتش سرخ.
- تهاجم عراق به ایران و آغاز جنگ تحمیلی.
در این دوره بهدلیل حاکمیت لیبرالها، سیاست خارجی بنی صدر چندان تفاوتی با دولت موقت نداشت و تنها بهدلیل حضور عناصر انقلابی در صحنههای مختلف به ویژه در مجلس شورای اسلامی، دشمنی با آمریکا نسبت به دولت موقت، از شدت بیشتری برخورداربود. بعد از عزل و فرار بنی صدر، مرحله دوم از حاکمیت لیبرالها در سیاست خارجی کشور نیز پایان یافت. در پی تحولات داخلی، جبهه نظامی و سیاست خارجی نظام نیز دستخوش تغییر و تحول شد. ایران در مناطق عملیاتی طی چند عملیات که عمدتاً از حصر آبادان در مهر 1360 آغاز شد و با آزادسازی خرمشهر در خرداد 1361 پایان یافت، به اشغال خاک ایران از سوی دشمن پایان داد. همراه با این تحولات در جبهههای نبرد، سیاستهای خارجی ایران نیز دچار تغییرات عمدهای گردید و موفقیتهایی را در جلب حمایت خارجی از سوی کشورهای بیطرف و غیرمتعهد به دست آورد. در این مقطع زمانی، سیاست جمهوری اسلامی تقابلگرا/محدودیتمحور بود. مهمترین پیامد جنگ تحمیلی برای دولت جمهوری اسلامی، جلب نظر آن به واقعیت محیط بینالملل بود. جنگ نشان داد که ایران، بهعنوان یک دولت در محیط بینالمللی با محدودیتهای بسیاری روبرو میباشد که برای حفظ و بقای خود باید این محدودیتها را در نظر بگیرد.
- سیاست خارجی در دوره سازندگی (تنشزدایی و توسعه اقتصادی):
شرایط داخلی پس از جنگ و قبول قطعنامه 598، ضرورت تحول در اولویتبندی اهداف سیاست خارجی بر اساس تأمین نیازهای اقتصادی و توسعه کشور را خاطر نشان میکرد. نابسامانیهای ناشی از جنگ و ضرورت بازسازی مناطق جنگزده و سازندگی کشور، ایران را به اتخاذ سیاستهای همکاریجویانه با سایر کشورها ترغیب کرد.
تأمین هزینههای مالی بازسازی، نیازمند افزایش درآمدهای نفتی بود. این مهم علاوه بر بازسازی صنایع و تأسیسات نفتی، از طریق بهبود روابط با کشورهای تولید کننده نفت و همچنین افزایش سطح همکاری با کشورهای خارجی در راستاری تأمین منافع ارزش از آنها مقدور بود. بدین ترتیب تأمین نیازهای توسعهای ایران نیازمند تغییرات در اهداف و رویکردهای سیاست خارجی بود تا از این طریق نیازهای ارزی برنامههای توسعه کشور با همکاری کشورهای جهان تأمین گردد.
بر این اساس دولت، اصلاحات اقتصادی را در همه امور منجمله سیاست خارجی سرلوحه برنامه خود قرار داد. عنصر محوری این گفتمان را عملگرایی در تنظیم و اجرای سیاست خارجی با رعایت ارزشهای اسلامی تشکیل میداد.
ضرورت تبدیل نظام اقتصاد جنگی به یک نظام اقتصاد بازار آزاد و بازسازی کشور منجر به تشکیل کابینه سازندگی شد و کابینه تکنوکرات، برداشتها و مفاهیم جدیدی را در حوزه سیاست خارجی ایجاد نمود.
- سیاست خارجی دولت آقای خاتمی (ادامه تنشزدایی بر مبنای توسعه سیاسی):
در سال 1376 وقتی دولت جدید آغاز به کار کرد، سیاست خارجی دوران مشکلی را میگذراند. فشارهای بین المللی و انزوای جهانی بر سیاست خارجی مسلط شده بود. ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در یک مدیریت مسلط شرایط سختی برای ایران به وجود آورده بودند و تحریمهای گستردهای علیه ایران شکل گرفته بود. گشوده شدن پروندههای جنایی و تروریستی علیه ایران در دادگاههای غربی و تکرار مداوم و مؤثر اتهامات مبنی بر دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر باعث ایجاد مشکلات در سیاست خارجی گردیده بود.
در این شرایط اصول سیاست خارجی خاتمی بر دو اصل تنش زدایی و همزیستی مسالمتآمیز و گفتگوی تمدنها استوار بود. سیاست تنشزدایی در دوره آقای خاتمی، با وجود نفس مثبت آن در نظام بینالملل بهعلت مخالفت آمریکا، نتوانست دستاوردهای مثبتی برای کشورمان به همراه داشته باشد. طرح گفتگوی تمدنها در سازمان ملل و پذیرش آن توسط تمام اعضای جامعه جهانی حتی آمریکا و رژیم صهیونیستی، در عمل به گفتگوهای بیحاصل تبدیل شد که بیشتر باعث سرخوردگی بیشتر ملتهای آزاد دنیا که چشم امید به جمهوری اسلامی داشتند، گردید. قدرتهای استعماری حاضر به دست برداشتن از سیاستهای تمامیتگرا و برتریجویانه خود نشدند و این طرح با واقعیت جهان معاصر مغایرت داشت. انفعال در سیاست خارجی ایران باعث از دست دادن امتیازات زیادی شد. در حادثه 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و عراق، اگر چه دستگاه سیاست خارجی، همکاری نسبتاً بالایی با طرف آمریکایی داشت، اما دستاوردهای آن برای ایران بسیار اندک بود. آمریکا به مرزهای ایران نزدیک شد و عملاً اعلام کرد که گام سوم تصرف ایران است! در این شرایط، پرونده هستهای هم با دادن امتیاز به پیش میرفت! آمریکا در کنار مرزهای ایران تهدیدی جدی تلقی میشد و امنیت در گام اول بهدرستی مهمتر از حق انرژی هستهای بود اما سیاست خارجی منفعل ایران در دولت خاتمی باعث تهدید امنیت ایران شده بود. در مقابل امتیازات فراوانی که ایران در قضیه هستهای داد، نهتنها طرف اروپایی هیچگونه امتیازی نداد، بلکه بهمدت 2 سال فعالیت هستهای ایران را به انفعال کشاند و از این رهگذر زیانهای متعددی به این رشته از صنایع وارد نمود. غرب با گستاخی اعلام کرد که «میوه عراق را در سعدآباد چیده است!»
- سیاست خارجی دولت آقای احمدینژاد (آرمانگرایی واقعبینانه)
در تببین دکترین سیاست خارجی ایرا ن، دولت دکتر احمدینژاد فراسوی مفهوم «قدرت» و «توازن قدرت» قدم برداشت و عدالت را بهعنوان یکی از پایههای اصلی کاربردی ایران در سطح بینالمللی و سازمان جهانی عرضه نمود. نظریه عدالت هم با «هستها» و هم با «بایدها» سروکار دارد، در نتیجه هم آرمانگرایانه و هم واقعبینانه است.
نظریه «آرمانگرایی واقعبینانه» مدلی تلفیقی است که در آن آرمانها و واقعیتها رابطه پیوسته و معناداری با هم دارند. به طوری که ایران از ظرفیتها و فرصتهای محیط جهانی به عنوان راه حرکت، جهت بسط گفتمان مورد نظر خود بهرهبرداری میکند و در سازمان ملل نظریه «عدالت بینالمللی و تشکیل جبهه همبستگی برای صلح» را مطرح کرده و همزمان با آن، ساختار و سازوکارهای حاکم بر سازمان ملل و شورای امنیت را با انتقادهای جدی مواجه ساخته میسازد.
راهبردهای سیاست خارجی دولت احمدینژاد عبارت بودند از:
- ضربات سهمگین به نظام سلطه از طریق زیر سؤال بردن هولوکاست به عنوان زیربنای سلطه صهیونیستم.
- تشکیل جبهه متحد ضد سلطه.
- پررنگ کردن نقش مهدویت در سیاست خارجی با سه محور «خداپرستی»، «عدالت خواهی و تعالیجویی انسان» و «مبارزه با سلطهگران».
- اتحاد جهان اسلام.
- مقاومت و ایستادگی در برابر زیادهخواهان که به طور مشخص در «سیاست هستهای»، «جبهه همبستگی برای صلح»، «دیپلماسی اقتصادی مبتنی بر مقاومت با پررنگ کردن همکاریهای منطقهای و ...»، «نفوذ در ساختارهای تصمیمگیری بینالمللی»، «تأثیر بر افکار عمومی و نخبگان جهان» و «نفوذ در رسانهها» علنی بود تا جایی که رئیس جمهور کشور به عنوان سمبل مقاومت در برابر نظام سلطه در جهان شناخته میشد.
اما این راهبردها به وسیله راهکارهایی اجرایی میشد که عبارتند از:
راهکارهای نو
- دیپلماسی فعال و عبور از سیاست منفعلانه:
ایران از ابتدای انقلاب به دلایل بسیاری از جمله موقعیت ژئوپولتیک و نیز ژئواستراتژیک خود، حداقل یکی از کانونهای اصلی تحمیل فشار تبلیغاتی، سیاسی و نظامی آمریکا محسوب میشود. برای مقابله با این فشارها، بهترین شگرد، کاربرد دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی است. دیپلماسی عمومی به برنامههای مورد حمایت دولت اشاره دارد که هدف از تنظیم آنها، اطلاعرسانی یا تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی دیگر کشورهاست. ابزار اصلی این هدف نیز انتشاز متنهای مورد لزوم، برنامههای متعدد و متنوع، مبادلات فرهنگی، رادیو و تلویزیون است.
سیاست خارجی فعال دولت نهم در دو بعد قرار گرفته است:
- استفاده از رسانه بهمنظورِ رساندن پیام به ملتها.
- حضور فعال و قدرتمند در مجامع بینالمللی و سفر به دیگر کشورها.
دکتر احمدینژاد در طول ریاست جمهوری خود در حالی 8 بار به نیویورک سفر کرد و در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد که دولتمردان قبلی ایرانی در طول 8 سال فقط 1 بار از این فرصت استفاده کرده بودند. بر طبق آمار، دکتر احمدینژاد در طول دوره ریاست جمهوری بیش از 200 مصاحبه با رسانههای خارجی انجام دادهاند و 119 بار به کشورهای خارجی سفر کردهاند. او توانست خود را به خبرسازترین رییس جمهور دنیا تبدیل کند و در صدر اخبار جهانی قرار بگیرد تا اینگونه از فرصت استفاده کرده و گفتمان مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
- توجه ویژه به ملتهای جهان:
ملت، یک واحد انسانی بزرگ است که در سرزمین، اقتصاد، تاریخ و فرهنگ ملی اشتراک دارند. نیروی حیاتی پیونددهنده ملت از احساس تعلق قوی به تاریخ، دین، فرهنگ و زبان خویش برمیخیزد. اسلام روی مردم در فرآیند تغییر سرنوشت خود تأکید فراوان کرده است. اسلام تأکید کرده است که مردم همواره باید در صحنهها حضور داشته باشند، زیرا «ملت» تغییرساز است و راز موفقیت و شکست هر حرکتی به مردم بستگی دارد. از این رو میبینیم که پیامبران با مردم بودند و دردها و آرزوهای مردم را از نزدیک حس میکردند و به آنها پاسخگو بودند. بدون شک در تمام نهضتها و قیامهای سیاسی اجتماعی، مردم در معنای عام آن بهعنوان موضوع اصلی مورد توجه بودند. با توجه به این اصول، احمدینژاد در عرصه روابط بینالمللی توجه به ملتها را یکی از اولویتهای سیاست خارجی خود قرارداد. مردم منشأ تحول در دنیا هستند و میتوانند با فشار بر روی دولتها رفتار آنها را تغییبر دهند و یا با عدم رأی به آنها باعث تعویض دولت شوند. این روند را به طور آشکار میتوان در کشورهای آمریکای جنوبی دید که مردم به سمت دولتهای مردمی رو آوردند و دولتهای سرسپرده را تعویض کردند. حتی سیاست خارجی احمدینژاد را میتوان به عنوان کاتالیزور بیداری اسلامی در کشورهای منطقه دانست. توجه به این نکته ضروری است که دولتهای منتخب مردم، قادر به ایستادگی در مقابل هر نوع فشار و تهدید خارجی هستند.
با وجود تبلیغات بسیار رسانههای غربی علیه احمدینژاد، سخنرانیهای ایشان در سازمانهای بینالمللی که در آن بر دوستی میان ملتها و آگاهی دادن به ملتها که دوران چپاول با شعارهای فریبنده به سررسیده است، تأکید شده مورد توجه ملتها قرار گرفت تا جاییکه بر طبق آمار، سخنرانی ایشان در دانشگاه کلمبیا 500 میلیون نفر تماشاگر تلویزیونی داشت.
- قرار گرفتن در جایگاه مدعی، نه متهم:
پس از پیروزی انقلاب، غرب که منافع خود را در خطر میدید با هر بهانهای علیه ایران تبلیغات میکرد. بهعنوان مثال عینی میتوان گفت که قبل از انقلاب به دلیل اتحاد رژیم پهلوی با غرب، با وجود کشته شدن بسیاری از مردم، غرب حامی حقوق بشر در ایران نبود! اما پس از انقلاب اسلامی به هر بهانهای نقض حقوق بشر در ایران را عنوان میکند. در این مورد، ایران ناچار باید مواضع خود را تشریح کند. این وضعیت باعث میشد دولت ایران در جهان بهعنوان متهم معرفی شود که دلایلش نیز گاهی اوقات مورد پذیرش غرب قرار نمیگیرد! در عرصه سیاست خارجی شاهد تحرک مناسبی در این زمینه از سوی دولت احمدینژاد بودیم. در حالیکه در عرصه تنشزدایی، استکبار روز به روز گستاختر میشد و جایگاه و منزلت ایران نزول میکرد ولی جمهوری اسلامی در زمان دولت نهم در مقام پاسخگویی عمل نکرده، بلکه استکبار را هم به چالش کشیده است. قریب به 3 دهه جمهوری اسلامی از سوی غرب دائماً در موضوعات حقوق بشر، تضییع حقوق اقلیتها، زنان، تشکلها و ... مورد اتهام بود. دولت نهم با زیر سؤال بردن سازوکارهای حقوق بشر غرب، امروز کمتر مورد اتهام قرار گرفته و غرب در مقام پاسخگویی و دفاع از خود برآمده است.
- راندن دشمن از پشت مرزهای ایران:
یکی از مهمترین شاخصها در موفقیت یا عدم موفقیت سیاست خارجی یک کشور، تعیین مرز با دشمنان است. متأسفانه در دوره آقای خاتمی به دلیل سیاست خارجی منفعل دولت ایشان، آمریکا تا پشت مرزهای جغرافیایی ایران به طور مستقیم در افغانستان و عراق حضور داشت. با رسیدن احمدینژاد به ریاست جمهوری و اتخاذ سیاست خارجی فعال، این مرز به فلسطین و لبنان منتقل شد و حتی میتوان گفت تا آمریکای جنوبی رسید؛ کاری که فقط روسیه قبل از ایران در مرز کوبا انجام داده بود.
بدین ترتیب شاهد شکسته شدن فضای زیادهخواهی غرب و منفعل کردن مخالفان و تأثیرگذاری در عرصه جهانی میباشیم و توانستهایم تعامل سازندهای با اکثر کشورهای دنیا داشته باشیم؛ به گونهای که «دانبرتون» نماینده جمهوریخواه آمریکا میگوید: «نزدیک شدن ایران و آمریکای جنوبی مایه نگرانی واقعی است، تهران علاوه بر خاورمیانه، دیپلماسی خود را به هزاران مایل دورتر از مرزهای خود یعنی حیات خلوت آمریکا برده و متحدانی بزرگ برای خود بهوجود آورده است.» و حتی خانم کلینتون، وزیر امور خارجه وقت امریکا اعلام کرد که در آمریکای لاتین که حیاط خلوت ما بوده است، وضع عوض شده و باید فعالیتهایمان را در آنجا زیاد کنیم.
- مطرح کردن مسائل فرهنگی اجتماعی مورد نظر مردم:
از مسائل فرهنگی اجتماعی میتوان به توجه ویژه رئیس جمهور به موضوعاتی مانند نقش خانواده، نقش دین و فرهنگ در روابط بینالملل، نقش زنان در روابط بینالملل و از همه مهمتر نقش مهدویت در روابط بینالملل اشاره کرد؛ همین طور مسایل دیگر مانند هولوکاست و ...
پروفسور مولانا در خصوص مسئله منجیگرایی و طرح آن توسط رئیس جمهور در مجامع بینالملل میگوید: «کسانی که فکر میکنند چرا مسئله مهدویت مطرح میشود، اینها از ادبیات بینالملل اطلاع ندارند. چرا که اصلاً بخش زیادی از روابط بینالملل جنبه منجیگرایی دارد، از کارل مارکس شروع شده تا بوش که دوره ریاست جمهوری او تمام شد و رفت. بسیاری از اندیشههای سیاسی و اجتماعی دنیای غرب بر روی منجیگرایی بوده است، یعنی اگر شما از این مرحله به مرحله دیگر برسید، به آن بهشت موعود میرسید و امروز مطالعات بسیار فراوانی در آمریکا و اروپا روی منجیگرایی انجام گرفته است، ببینند که اینها این منجیگرایی را در ذهنیت خودشان چگونه زنده میکردهاند، ولی چون علیه مذهب و برای مسایل دنیوی و مادیات بود، کسی که اینها را میشنید ، فکر میکرد منجیگرایی فقط در دنیای دین و مذاهب وجود دارد. این بار دنیا مسائلی را میشنید که قابل شنیدن بود و نشنیده بودند. ما اینها را در دانشگاهها صحبت میکردیم ولی خارج از دانشگاهها کسی اینها را نمیشنید و تراوشی از محیط آکادمیک به بالاتر نداشت ولی این بار تمام اینها در ملأ عام بود. علت توجه رسانهها و دولتمردان و مردم به احمدینژاد این بود که مسائلی را مطرح میکردکه قبلاً مطرح نشده و یا مطرح شده ولی کسی به شفافیت ایشان اینها را بیان نمیکرد.»
- جذب سرمایهگذاری خارجی:
یکی دیگر از شاخصهای سیاست خارجی، ساختن محیطی امن از لحاظ ریسک اقتصادی و توانایی جذب سرمایهگذاریهای خارجی هست. آمار حاکی از آن است که جذب سرمایهگذاریهای خارجی در این دولت بسیار بیشتر از دولتهای قبل است. تا آنجا که آمار رسمی حکایت از این دارد که نسبت به دوره 8 ساله دولت آقای هاشمی رفسنجانی 29 برابر و نسبت به دوره 8 ساله دولت آقای خاتمی بیش از 2 برابر بوده است. البته این امر با در نظر گرفتن تحریمهای گسترده به خصوص در سالهای پایانی دولت آقای احمدینژاد قابل توجه است.
- سیاست خارجی دولت آقای روحانی:
به نظر میرسد با توجه به گذشت کمتر از 4 ماه از شروع رسمی دولت آقای روحانی، هنوز برای قضاوت در این باره زود باشد؛ هر چند که خود ایشان معتقدند در 50 روز ابتدایی به اندازه 500 روز کار انجام شده است. برنامههای ارائه شده آقای ظریف به مجلس برای کسب رأی اعتماد حاکی از سیاست راهبردی آرمانگرایی واقعبینانه است البته این بار با رویکرد تعامل سازنده با جهان و تقویت رابطه با جهان.
شاید مهمترین اقدامات دولت جدید در این چند ماه سپری شده، مکالمه تلفنی آقای روحانی با رئیس جمهور آمریکا و توافق ژنو میان ایران و 5+1 بود. اقداماتی که حامیان و مخالفان سرسختی دارد. در این مقاله نگارنده قصد ندارد که وارد مصادیق شود و به جهتگیریهای کلان اشاره دارد.
سخن اینجا است که به نظر میرسد جهتگیری کلان دولت آقای روحانی کاملا متفاوت با دولت قبلی است و این دولت قصد دارد با بازی در قواعد و عرف بینالملل که توسط غربیها تعریف شده است، به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کند. از این جهت است که دولتهای قدرتمند نقش پررنگی را در برنامههای این دولت ایفا میکنند. به عبارت دیگر دیپلماسی عمومی که در دولت آقای احمدینژاد به آن توجه ویژه و بسیار خاص میشد، به نظر میرسد که در این دولت رخت بربسته است و این دولت به جای توجه ویژه به ملتهای جهان، به تعامل سازنده با دولتها و به خصوص دولتهای قدرتمند دل بسته است.
الهامبخشی جمهوری اسلامی که در سند چشم انداز به آن اشاره شده است، در این دولت از زاویه دیگری نگاه میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت که توجه کمتر به بیداری اسلامی، توجه کمتر به همبستگی با کشورهای ضدسلطه و نگاه بیشتر به حل مشکلات داخلی کشور از طریق تعامل سازنده با کشورهای قدرتمند، مواردی است که در این چند ماه مشاهده شده است. تقریبا بیشتر وقت دستگاه دیپلماسی این دولت صرف مذاکرات هستهای شد تا با شکستن سازمان تحریمها بتوانند به دیدگاهی برسند که آقای روحانی در روز معارفه آقای ظریف به عنوان وزیر خارجه اعلام کردند: کلید حل مشکلات کشور، سیاست خارجی است!
منابع:
1. صحیفه نور، جلد 4.
2. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
3. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت احمدینژاد؛ نویسنده: پروفسور حمید مولانا، دکتر منوچهر محمدی.
4. سیاست خارجی و سیاست بینالملل؛ نویسنده: هوشنگ مقتدر.
5. مطالعات تطبیقی سیاست خارجی؛ نویسنده: کنت روی مکردیس تامسون؛ مترجم: فاطمه قدیمیپور.
6. سایت سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی فنی ایران.
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
دوست عزیزی در پیامی نامه ی رهبر به ریاست جمهوری را ذلالت نامه نامیده بودند،
چگونه تفکر عدالت محور توانست در انتخابات شرکت کند و پیروز گردد
احمدی نژاد در طول 8 سال چنان فریادی زد که صدایش تا چند ماه دیگر بلند خواهد شد!
و این تازه شروع کار است!
تفکر احمدی نژاد و مشایی ادامه ی راه انبیاست!
احمدی نژاد یک اسطوره است ، یک فرمانده است اما حرکت در ایشان خلاصه نمی شود.
حرکت در هیچ کس خلاصه نمی شود.
حتی اگر امام زمان(عج) هم به شهادت برسند ما نباید خود را ببازیم و دست ازادامه ی اهداف ایشان بر داریم
انسان های باهوش کسانی هستند که هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کنند نه آنکه با هر پیشامدی خود را ببازند و دست از اهداف بشویند.
حق همیشه پیروز بوده است.
باید یادآور شویم که مدیریت جبهه ی کفار با جبهه ی نفاق فرق بسیار دارد.
اما تاکتیک برخورد با آنان چگونه باید باشد؟
آیا می توان کسانی را که سالهاست برای مردم جانماز آب کشیده اند
و خود را از یاران صدیق امام خمینی(ره) معرفی می کنند
وخود را از پیشکسوتان در انقلاب و پیشقراولان در جبهه ی نبرد می خوانند
ردای پیامبر بر تن می اندازند
و تظاهر به تقوا می کنند
و سخنان به ظاهر حکیمانه بر زبان می آورند
و از متشابهات قرآن برای درستی ادعای خویش سوءاستفاده می کنند
و در کل خدعه و نیرنگ می زنند ، آیا می توان با چند جمله اینان را در جامعه رسوا کرد؟
حقا که نمی توان!
پس راه مقابله با اینان چیست؟
نکته ی مهم اینجاست که راه رسیدن به ظهور چیست؟
آیا کنج عزلت گزیدن و دعای فرج خواندن است؟
و یا تنها بسنده کردن به اعتراضات علیه وضع کنونی بشر می باشد؟
و یا ...
بهتر است پاسخ را از قطب ولایت جویا شویم
به روزم
زنده باد بهار
درود بر بهار
یاعلی یاحق