پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

سلام ارباب کریمم

همیشه درب خانه‌ات به روی هر غریب و مسکین و حاجتمندی باز بود؛ گویی خانه نه، بلکه مهمان‌خانه بود. اما چه شد که تنهاترین سردار شدی، به بی‌وفایی مردمان برمی‌گردد. ما نمی‌خواهیم شبیه مردمان دوره شما باشیم، پس حتی موقع ورود به بقیع هم اجازه می‌گیریم: «أ أدخل یا موالیّ، أ أدخل یا اولیاءالله...» آیا داخل شوم؟ یقین دارم که تو کریمی و اذنم می‌دهی. همانطور که برخلاف مردمان زمانت، یقین دارم که «اشهد انکم قد بلغتم و نصحتم و صبرتم فی ذات الله» گواهی دهم که شما بخوبی تبلیغ و خیرخواهی کردید و در امر خدا شکیبایی نمودید. تو را «معز المؤمنین» می‌دانم و می‌دانم که اگر صلح کردی به این دلیل بود که در صورت جنگ «یک شیعه بر روی زمین باقی نمی‌ماند.» چه جهادی بالاتر از این که صبر و سکوت و صلح کنی به دلیل نامردی و بی‌بصیرتی امتت اما همان امت «مذل المؤمنین» ات بخوانند. «و انکم دعوتم فلم تجابوا، و امرتم فلم تطاعوا» به راستی شما مردم را به خدا دعوت کردید ولی اجابت نکردند و دستور دادید ولی اطاعت نکردند...

آقای من!

هر چند زمانی که به جدت زخم زبان می‌زدند، به دنیا نیامده بودی اما در سکوت 25 ساله پدرت، در کنارش بودی و صبوری را جرعه جرعه نوشیدی تا کاری کنی که صبر در برابر تو صبرش را از دست دهد. صبر و صلح تو بود که قیام حسین را بنا کرد و اولین جوانه «زنده ماندن شیعه» 72 پروانه بود که گرد شمع اباعبدالله سوختند و امروز 20 میلیون زائر اربعینی دارد. آن روز صلح کردی تا شیعه زنده بماند و امروز با عنایت خداوند شیعه در حال تمدن سازی نوین اسلامی است...

 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۴)

محمد ۳۰ آذر ۹۳، ۱۷:۰۴
سلام
احسنت. 
ضمنا "در" صحیح است و "درب" در اینجا غلط است. 
قاسم صفایی نژاد: ۱ دی ۹۳، ۱۰:۳۹
سلام. ممنون
چرا؟
ناشناس ۳ دی ۹۳، ۰۹:۳۳
به طرز مشمئز کننده ای دین را با سیاست آمیختی ;) روانت شاد
قاسم صفایی نژاد: ۸ دی ۹۳، ۱۶:۵۳
فرزندان روح الله دین و سیاست را جدا از هم نمیدانند. اگر مشمئزکننده بود احتمالا از بی هنری بنده است.
محمد ۸ دی ۹۳، ۲۱:۴۷
سلام مجدد
بر اساس آنچه در فرهنگ های فارسی آمده است (که نشان دهنده سابقه کاربرد این واژه ها است)، «در» به معنی چیزی از جنس چوب یا آهن یا نظایر اینها است که در دیوار یا اشکاف یا صندوق کار گذاشته می شود و باز و بسته می شود. البته این تعریف چندان دقیق و درست نیست ولی نشان می دهد که «در» در زبان فارسی سابقه دارد. واژه «در» ریشه فارسی دارد و کاربرد آن در زبان فارسی سابقه بسیار زیادی دارد. حتی می توان حدس زد که حرف اضافه «در» نیز از واژه «در» به عنوان اسم، به وجود آمده باشد.

اما «درب» در فرهنگ های فارسی به معنای «در بزرگ» (مثلاً در قلعه یا دروازه شهر) آمده است. این واژه ریشه عربی دارد و از راه اقتباس وارد زبان فارسی شده است.

مثال هایی از کاربرد «درب» در زبان فارسی امروز موجود است، مانند: «لطفاً درب را آهسته ببندید!» و «تحویل، درب منزل». اما میزان کاربرد واژه «درب»، در مقایسه با «در»، بسیار ناچیز است.

در فارسی ترکیبات متعددی با لفظ «در» ساخته شده است، مانند: دربان، درگاه، سردر، دردار، دربست، دربازکن، دربه در، دودر، چهاردر، بی در، بی دروپیکر.فعل ها و ضرب المثل هایی را نیز می توان با واژه «در» پیدا کرد:در زدن، به در کردن، به در بردن، به در آوردن (در آوردن)، در را از پاشنه در آوردن،...

در دروازه را می توان بست، دهان مردم را نمی توان بست.

خدا در و تخته را خوب به هم جور می کند.

همیشه در بر روی یک پاشنه نمی چرخد.

هر چه زد به در بسته زد (یا به در بسته خورد).

همه درها به روی او باز است.

مثال های فراوان دیگری هم می توان زد تا مشخص شود که آنچه در زبان فارسی سابقه دارد فقط واژه «در» است، و «درب» از پشتیبانی و حمایت عنصر «سابقه کاربرد» در زبان فارسی چندان برخوردار نیست.

نکته دیگر اینکه واژه «درب» وارد زبان گفتاری نشده است و فقط در زبان نوشتاری فارسی وجود دارد. این نکته هم دلیلی دارد که در ادامه بیان می شود.

پیش از ادامه بحث، بد نیست که یک نکته دیگر را هم به صورت سؤال برای شما مطرح کنم. آیا می توانید بگویید که واژه «درب» در اصطلاح «تحویل درب منزل» از لحاظ دستوری در چه مقوله ای جای می گیرد؟

بررسی و انتخاب معیارهای لازم برای درست یا نادرست خواندن واژه ها، موضوع مهمی است که بحث های مفصل تری را هم می طلبد. من در اینجا سعی می کنم که به طور خیلی خلاصه و فشرده معیارهای درست و غلط خواندن واژه ها را مرور کنم.

۱. فارسی بودن اجزای واژه. این معیار می گوید واژه ای که ریشه و قالب فارسی نداشته باشد، واژه غلطی است. مثلاً واژه «فارسی» که در اصل معرب «پارسی» است، و واژه «مستطیل» که ریشه عربی دارد، و واژه های «پاکستانی الاصل» یا «ممنوع الپخش» که قالب عربی دارند، همگی بر طبق این معیار غلط اند. به همین ترتیب، واژه «درب» نیز به دلیل اینکه ریشه عربی دارد غلط شمرده می شود و نباید در زبان فارسی استفاده شود.

۲. داشتن سابقه در زبان فارسی. بر اساس این معیار اگر واژه ای قبلاً در متون معتبر زبان فارسی به کار رفته باشد صحیح است و در غیر این صورت صحیح نیست. این معیار نیز به نفع واژه «در» حکم صادر می کند زیرا همان طور که گفتیم واژه «در» حضور گسترده ای در زبان فارسی دارد در حالی که واژه «درب» از سابقه چندانی در زبان فارسی برخوردار نیست.

۳. کاربرد در معنی شناخته شده. بر اساس این معیار اگر واژه ای در معنایی به کار رود که در متون معتبر زبان فارسی به کار رفته است و در فرهنگ ها نیز ثبت شده است صحیح است و در غیر این صورت غلط است. بر اساس این معیار، کاربرد واژه «درب» که به معنای «در بزرگ» در فرهنگ ها ضبط شده است، به معنای عام «در»، یا در ترکیب هایی نظیر «درب قوطی» و «درب بطری» صحیح نیست.

۴. داشتن معنای متفاوت. این معیار می گوید که اگر دو واژه مشابه در زبان رواج داشته باشند، در صورتی که معنای آنها متفاوت باشد، هر دو واژه صحیح هستند و البته کاربرد آنها به جای یکدیگر مجاز نیست. بر این اساس اگر واقعاً تفاوت «در» و «درب» در فارسی معتبر باشد، از دو اصطلاح نسبتاً رایج «درب منزل» و «دربازکن» (اف اف) یکی باید غلط باشد، چون «در» و «درب» در این دو اصطلاح دقیقاً به یک مفهوم اشاره دارند.

۵. کاربرد در زبان فارسی امروز. بر اساس این معیار هر واژه ای که در زبان فارسی امروز به کار می رود، به اعتبار کاربردش در زبان باید به رسمیت شناخته شود و صحیح تلقی شود. این معیار در واقع تمامی معیارهای قبلی را مردود می شمارد و تمامی واژه های رایج در زبان را صحیح اعلام می کند
ارادتمند
سبط ۱۱ تیر ۹۴، ۱۴:۰۶
عالی بود 
درود بر شما