عاشقى که نیست حیران تو، حیران میشود خواه یا ناخواه، خواهان بیابان میشود
هر که بین ره پشیمان شد ز عاشق بودنش از پشیمان بودنش حتما پشیمان میشود
در بیابان طلب خارِ که بودن مطرح است خار، خار گل نشد، خار مغیلان میشود
وصل یا هجران تماما بستگى دارد به تو تو بخواهى هجر، وصل و وصل، هجران میشود
گیسوى آشفتهات حال مرا آشفته کرد با پریشان هر که میگردد پریشان میشود
گر تو باشى و نباشد هیچ کس در محضرت کوچههاى مصر هم مانند کنعان میشود
نامهام را دیدم و پشت شما مخفى شدم طفل هر وقت اشتباهى کرد، پنهان میشود
من که گریان نیستم، یعنى که عاشق نیستم ورنه عاشق، مثل طفلان، زود گریان میشود
رزق تو از هر طرف باشد معانیش یکیست نان اگر از هر طرف خوانده شود، نان میشود
با کریمان گشتن و آدم شدن دشوار نیست چه کسى گفته نخواهد شد، به قرآن میشود
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.