پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

در سن خوزه آمـریکا، عمارتی وجـود دارد با نام «عمارت وینچستر» که تمام شهرتش را مدیون چیزهای عـجیب‌ و غـریبی است کـه در مـعماری آن وجـود دارد. این عمارت توسط «سـارا وینچستر» ساخته شده و حاوی نکات بسیار جالب و آموزنده‌ای از چیزی‌ است‌ که باید آن را «عدم معماری» بنامیم. جدای‌ از‌ مـواردی چـون سقف‌های گردان، کف‌پوش‌های میناکاری شده، چلچراغ‌های نـقره و طـلا کـه هـر کـدام نشان‌دهنده خلاقیت‌های هـنری فـراوانی است، همه جای خانه شامل عجایب زیادی چون‌ درها‌ و پنجره‌هایی که رو‌ به‌ دیوار باز می‌شوند، راه پله‌هایی کـه بـه هـیچ جا ختم نمی‌شوند و تعداد بی‌شماری بخاری، راه پله، در و پنـجره اضـافی اسـت. پنجره سـاخته شـده در کف زمین، دودکشی که از چهار طرف زمین بلند‌ می‌شود‌ و ستون‌های وارونه و معکوس، و هنوز کسی نتوانسته است راز ساخته شدن عمارت وینچستر را پیدا کند.

آنچه بررسی این عـمارت را مهم می کند، تجسمی است‌ که می‌تواند‌ در رابطه با وضعیت اطلاعاتی و ارتباطی آن‌ها در ما ایجاد کند. عماراتی که هرچند ظاهری آراسته دارند‌ و هزینه و زمان زیادی جهت ایجاد آن‌ها صرف‌ شـده‌ اسـت، ولی‌ چون بر اساس معماری معینی بنا نشده‌اند، فاقد کاربری لازم است. نکاتی در رابطه با این گونه ‌عمارت‌ها قابل ‌‌توجه‌ هستند:

نبود راهبرد؛ نبود نقشه فنی؛ بی‌توجهی به نیازمندی‌های واقعی؛ زمان غیرمعقول؛ هزینه غیرمعقول؛ حضور نسل‌های‌ مـختلفی‌ از‌ سـبک‌ها و سیستم‌ها؛ غیر قابل توسعه؛ بسیار پیچیده.

اگر برای یک لحظه به سیستم‌های اطلاعاتی ‌سازمان‌های خودمان فکر کنیم، خواهیم دید که اغلب این سیستم‌ها دارای مشخصاتی مـشابه هـستند. بنابراین می‌توان‌ دید که سازمان‌های مـا‌ از‌ کـمبود چیزی رنج می‌برند که به حق «معماری سازمانی» خوانده می‌شود. 

«معماری سازمانی» به عنوان راه ‌حلی جامع و راهبردی در مدیریت توسعه و سیستم‌های اطلاعاتی از دهه 1990 به‌ طور فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفته است. رویکرد موجود در این روش مبتنی بر ایده مدیریت افقی به جای عمودی‌ است که تفاوت‌های عمده‌ای با سایر روش‌های راهبردی پیشین دارد.

سازمان‌ها مانند موجودات زنده‌ای هستند که در گذر زمان از مراحل مختلفی عبور می‌کنند. این مراحل شامل‌ پیدایش، رشد، بلوغ و مرگ است. تفاوتی که یک سازمان با موجود زنده معمولی دارد این است که الزاما محکوم به‌ مرگ نیست و سازمان‌ها می‌توانند زندگی نامحدودی داشته باشند. این کار مستلزم این است که سازمان‌ها قادر به حفظ وضع موجود، حرکت به سمت وضع مطلوب‌تر و مدیریت تغییرات باشند. از طرفی تغییر و تحولات و پیچیدگی‌های‌ روزافزونی که امروزه با آن مواجهیم، سازمان‌ها را ملزم به برنامه‌ریزی و بازنگری در خود کرده است. در این شرایط «معماری» به عنوان واژه‌ای آشنا در عرصه سازمانی از نقش ویژه‌ای برخوردار است.

معماری سازمانی فرایندی پیچیده است که کل بخش‌های یک سازمان را درگیر می‌کند و افرادی‌ با‌ تخصص‌های متنوع در آن نقش دارند. این افـراد می‌توانند از بالاترین لایه مدیریتی سازمان تا کارشناسان سطوح عملیاتی را دربرگیرند، طبیعی است که هدایت و کنترل فرایند گسترده و بزرگی‌ بدون‌ پیروی‌ از یک الگو و ساختاری‌ فکر‌ شده‌ و منسجم مقدور نخواهد بود.

در این راستا چارچوب‌های مختلفی مانند زاکمن، SoSAF و FEAF ارائه شده‌اند که چارچوب زاکمن (پدر معماری سازمانی) جامع‌ترین چارچوب با در نظر گرفتن شش جنبه سازمان است که به طور خلاصه در ماتریس زیر نمایش داده می‌شود.

در واقع زاکمن معتقد است برای معماری سازمانی مناسب، نیاز است تا از منظر تمامی ذی‌نفعان (برنامه‌ریز، مالک، طراح، سازنده، پیمانکار و کاربر) به تمام سؤالات در مورد داده، کارکرد، شبکه، افراد، زمان و انگیزه پاسخ داده شود.

برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به این منابع رجوع نمایید:

- فرآیند معماری سازمانی؛ نویسنده: نیما قاسم نژاد مقدم (+)

- چارچوب زاکمن در فرآیند معماری سازمانی؛ نویسنده: نیما قاسم نژاد مقدم (+)

- شناسایی و بررسی مسائل و مشکلات معماری سازمانی در شرکت‌های منتخب ایرانی: پژوهشی ترکیبی؛ نویسنده: سمیرا پارسا و دیگران (+)

ارایه روشی جهت ارزیابی ویژگی‌های کیفی معماری سازمانی مبتنی بر AHP Fuzzy؛ نویسنده: فریدون شمس علینی و دیگران (+)

 

 

 

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۲)

حسن قاسم زاده ۱۴ شهریور ۹۴، ۱۸:۱۷
معلومه خیلی دلت پره‌ها!
محسن سلگی ۱۵ شهریور ۹۴، ۱۲:۳۴
این حوالت انسان بغاوت زده کنونی است
جان و جهان آدمی به بند است
بند بی بندی و بنده نبودن
بندبازی اضطراب جاودان
بی خانمانی و عدم معماری
پوچی همیشه زاییده بی انتخابی یا نداشتن گزینه های بدیل نیست، گاه پوچی زاییده تکثر و راه های بی پایان و گزینه های متنوع است
حتی تنوع هم را بی خانمان کرده است. در کثرتی از تونع ها، تصمیم گرفتن سخت می شود و انسان متأصل از این وضع، به پوچی در می غلتد. این پوچی، یک پوچی نو و مدرن است. انسان سنتی و کهن، با این پوچی بیگانه بوده است؛ برای او تنها پوچی حاصل عدم تنوع و پوچی بن بست وجود داشته است. این وضع نه تنها وضع انسان سنتی، بلکه وضع انسان مدرن تا پیش از انقلاب ارتباطات و تصویر بوده است.
هرگز تکثر و تنوع تا این اندازه بی اندازه و یله نبوده است. این برای ما یک پوچی یا نیهیلیسم نو آورده است.