پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

حسرت

یک وقت‌هایی چیزهایی از دست می‌دهی که زمانی که آن را داشتی، فکر هم نمی‌کردی انقدر ارزشمند باشد. آنجاست که حسرت می‌خوری. این «آن» می‌تواند یک شخص، یک شیء، یک فرصت، یک زمان یا یک احساس باشد. تا اینجا قابل درک است و باید همیشه مراقب باشیم که به چنین حسرتی دچار نشویم.

اما یک وقت‌های دیگری نیز هستند که به ارزشمند بودن چیزی که در اختیار داری واقفی و از آن باخبری اما از داشتن آن استفاده درستی نمی‌کنی؛ با اینکه می‌دانیم آن چیز با ارزش هر جا یافت نمی‌شود، اما حواسمان سرگرم چیزهای بی‌ارزشی می‌شود که در دکان هر عطاری گیر می‌آید. این حسرت مضاعف است و تشخیص آن مشکل‌تر. در واقع چیزی را داری و می‌دانی ارزشمند است اما در همان حال که در دلت قیمت‌ناپذیر بودن آن را تصدیق می‌کنی ولی در عمل چیزی را اثبات نمی‌کنی جز گیج و منگ بودن خودت را! سختی قضیه هم همین است که به جای عملت، مراقب دلت بودی اما بعدها حسرت مضاعف می‌خوری که علاوه بر دل، عمل نیز مهم است.

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۲)

سـ‌ع‌ـید ابوالحسنی نژاد ۵ آذر ۹۵، ۱۰:۳۵
آگاهی تو این شرایط بسیار هم دشوار است!
همه هم دست کم یکبار این «آن» را تجربه کردن!
هانیه شالباف ۵ آذر ۹۵، ۱۶:۱۵
سلام...خیلی خوب بود.
تا حالا به اون بخش دوم این‌طور نگاه نکرده بودم! 
ممنون بابت این تلنگر به‌جا :)