ذهنیت ما چگونه شکل میگیرد؟
عادت ندارم که اگر میانه روز یا موقع غروب در خیابان باشم، دنبال مسجدی بگردم و نماز را اول وقت و به جماعت بخوانم؛ نه اینکه برایم مهم نباشد، بیشتر سعی میکنم موقع اذان جایی باشم که بتوانم راحت نمازم را بخوانم. یکشنبه مشغول کاری بودم که نزدیک اذان باید یک ساعتی بیکار میماندم. یادم بود که در میدان انقلاب، مسجدی هست؛ برای فرار از گرمای وسط ظهر هم شده، نماز را در مسجد به جماعت خواندم. برخلاف تصورم مسجد تقریبا پر از جمعیت بود و افراد مختلف در سنین مختلف و با تیپهای گوناگون نمازشان را در مسجد و به جماعت میخواندند. طبیعتا نمازگزاران مسجد میدان انقلاب یا رهگذران هستند یا کسبهها.
میگویند مردم ما نسبت به زمان قدیم کمتر دینمدار هستند و مثلا در زمان شاه مردم نماز و روزهشان سر جایش بود. ما هم لابد توجیه میآوریم که دینداری که فقط به نماز و روزه نیست. مقابله با استکبار و ... هم جزو دینداری است. اما الان فکر میکنم که حتی در همین نماز و روزه هم مردم ما دیندارتر از گذشته هستند. از بزرگترها شنیدهایم که صفوف نماز جماعت در زمان شاه چگونه بود (حتما که حساب انقلابیون رو باید جدا کرد در این مرحله)؛ مثلا پدر یکی از دوستان میگفت در دانشگاه اگر کسی میخواست نماز بخواند تمسخر میشد و صفوف نماز جماعت نهایتا یکی دو صف بود.
سوال مهمتر این است که ذهنیت ما چگونه شکل میگیرد؟ گاهی اوقات رسانهها - حالا رسمی یا غیررسمی، جمعی یا اجتماعی- پیامی را به ما منتقل میکنند که به دلیل اینکه خودمان آن را تجربه نکردهایم یا راجع به آن علمی نداریم، راحت آن را میپذیریم. کم کم همان پذیرش تبدیل میشود به یک دانسته درونی که مبنای تحلیلهای بعدیمان قرار میگیرد، در صورتی که اصل آن ممکن است مخدوش باشد یا لااقل مثل موردی که نوشتم، مثال نقضی در مورد آن یافت شود. مراقب محتوایی که مصرف میکنیم، باشیم.
+ پست مرتبط: نظریههای اقناع و کاربرد آن در رسانهها
ثبت نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
مخصوصا اگه مسن باشه
هم از کمیتشون :)
ولی واقعا من هر چی دیدم به نسبت 9 به 1 صفوف کم و مسجدهای خلوت بوده متاسفانه.
و هی دارم بیشتر بهش مومن میشم.
اینو مشخص کن :)