پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

از خواب بیدار شو!

آیت‌الله علم‌الهدی امروز با بیان این مطلب که جریان دیجیتال در عرصه اندیشه‌ورزی جوابگو نیست، بیان کرد: «ما منکر معجزه تکنولوژی نیستیم اما جایگزینی جریان مدرن دیجیتال به جای سیستم سنتی کتاب و کتابخوانی ظلم به علم است.»

 

در ۱۴ دی ۱۳۷۱ رهبر معظم انقلاب فرموده بودند:

«امروز اطلاعات یک کتابخانه‌ی عظیم، در حجم بسیار کوچکی جا می‌گیرد. گفته‌اند ابوالفرج اصفهانی، کتابهایش را چهل شتر بار می‌کرد و با خودش از این‌جا به آن‌جا می‌برد. کجایی؟ از خواب بیدار شو ابوالفرج! ببین چهل هزار کتاب - بلکه بیشتر: چهارصد هزار کتاب - را می‌شود روی یک صفحه، با یک دستگاه کوچک به همراه داشت و هر مطلبی را که خواست از آن بیرون آورد! امروز دنیا این‌گونه است و باید از دستاوردهای جدید استفاده کرد و بهره برد. ما متأسفانه هنوز یادنگرفته‌ایم؛ هنوز عادت نکرده‌ایم و دستمان روان نیست. بیشتر دلمان می‌خواهد همین‌طور این کتابها را ورق ورق بگردیم.»

همین!

یادداشت یادداشت‌ها

نکاتی در مورد «بلاگ بیان»

از ظهر روز سه شنبه ۲۶ تیر ماه تا جمعه ظهر دسترسی به پنل مدیریتی وبلاگ من به خاطر خطایی در سرور داخلی بلاگ بیان قطع شده بود. صفحه اصلی وبلاگ هم بالا نمی‌آمد، اما صفحات داخلی آن بدون ایراد کار می‌کرد.

بعدازظهر سه شنبه نگران از تجربه تلخی که کاربران از بلاگفا دارند، فکر می‌کردم کل وبلاگم از دسترس خارج شده است و شاید اطلاعات پریده باشد. در بخش «تماس با بیان» هم پیام گذاشتم اما احتمالا می‌دانید که «بیان» خیلی دیر پاسخگو است نسبت به اینگونه پیام‌ها و بعضا دو هفته یا بیشتر هم طول می‌کشد.

شب که فهمیدم صفحات داخلی کار می‌کند، کمی خیالم راحت شد که اطلاعات از بین نرفته است. چهارشنبه صبح شماره تلفن پاسخگویی بیان را از یکی از دوستان گرفتم و با بیان تماس گرفتم. شاید بدرد شما هم بخورد: ۶۱۵۳-۰۲۱

متاسفانه با اینکه خطای خاصی نبود اما حدود ۷۲ ساعت طول کشید تا این وبلاگ بازگشت و دسترسی من به پنل مدیریتی باز شد.

حتما همه ما کاربران بیان، قبلا از سایر سرویس دهنده‌های وبلاگ ایرانی استفاده کرده‌ایم و متفق القول هستیم که بلاگ بیان بهترین سرویس ایرانی است و به دلیل حمایت از سرویس‌های وطنی بلاگ بیان را به امثال بلاگر یا وردپرس ترجیح داده‌ایم؛ اما این نافی حق مطالبه ما از مسئولین بیان برای پاسخگویی سریع‌تر و شفاف‌تر و البته پیشرفته‌تر کردن امکانات بلاگ که چند سالی است با سرعت کمی انجام می‌شود نیست.

امیدواریم دوستان تلاششان را بیشتر کنند و اگر در این اوضاع بد اقتصادی، به دلیل مشکلات مالی بسیاری از امور توسعه‌ای را متوقف کرده‌اند، به کاربران‌شان اعتماد کنند و شفاف سازی نمایند. شاید کاربران ابراز آمادگی کردند که برای برخی امکانات، مانند امکانات اختیاری هزینه بپردازند و از نظر مدیریتی هم سرمایه‌گذاری به صرفه شود.

 

ما از هم متنفر نیستیم!

چند سالی می‌شود که با افزایش جمعیت طبقه متوسط شهری، از این قشر بیشتر می‌شنویم. حضور پررنگ آنان در فضای مجازی و تولید محتوای زیاد آنان از تفکرات و زندگی خود و حتی علایق پیش پا افتاده خود، جلب توجه زیادی کرده است. آنان معمولا در صدر اخبار و شایعات فضای مجازی هستند و معمولا اتفاقاتی که برای اشخاص چهره شده و مشهور شده آنان میفتد، بازتاب گسترده در فضای مجازی دارد.

از سوی دیگر عده‌ای هستند که مدام بار و معنایی که برای طبقه متوسط شهری القا می‌کنند منفی است. طبقه متوسط شهری را یک سری آدم تازه به دوران رسیده و خوشگذران معرفی می‌کنند که با توجه به پول‌های بادآورده در حال خرید کالاهای تجملی هستند و وقت‌گذرانی در کافی‌شاپ و مهمانی و ... نه دغدغه درد قشر ضعیف را دارند و نه عمقی در تفکرشان. آنها را انسان‌هایی تعریف می‌کنند که دنباله روی سلبریتی‌ها هستند و تنبل و بی‌هویت ارزشی خاصی. بماند که نسل دهه هفتاد در این طبقه متوسط شهری، دارای بار معنایی منفی بیشتری نیز هستند.

اما اصل این قضیه آیا به صلاح جامعه است؟ این همان بلایی است که در فرهنگ عامه مردم در دهه چهل و پنجاه شمسی اتفاق افتاد و شهرستانی بودن داری بار معنایی منفی شد. 

آیا طبقه متوسط شهری واقعا اینگونه است؟ چند درصد از طبقه متوسط شهری که عموما در دهه هشتاد شمسی کمی اوضاع اقتصادی‌شان بهتر شد، اینگونه تعریف می‌شوند؟ آیا می‌شود بخاطر وجود درصدی از این طبقه که اتفاقا بیشتر در چشم هستند، آن را به کل این طبقه تعمیم دهیم؟ طبقه متوسط شهری در اطراف همه ما زیاد است. در بین آنان تحصیلکرده و با سواد و معقول و قانع و زحمت‌کش و باصفا و مهربان بسیار زیاد است.

چرا باید به جای اینکه از این طبقه به عنوان یک فرصت استفاده کنیم، مدام در رسانه‌ها به شکل تهدید آنان را می‌نگریم؟ به نظر می‌رسد اگر برنامه‌ای هم برای دامن زدن به این اختلافات هست، همه مردم باید با برادری و همدردی و تعریف هدف مشترک اثبات کنیم که نه تنها ما از هم متنفر نیستیم، بلکه باید در کنار هم به ساخت آینده هم فکر کنیم.

 

 

با وضعیت کتابخانه‌ها چه کنیم؟

از 60 هزار روستای کشور، تنها 1000 روستا دارای کتابخانه هستند!

جمعیت روستایی کشور بیش از 20 میلیون نفر است. خوشبینانه فکر کنیم که روستاهای پرجمعیت تماما کتابخانه دارند، باز هم یعنی بیش از 19 میلیون نفر در منطقه زندگی خود، کتابخانه ندارند. بماند که در شهرها هم دسترسی به کتابخانه حتما کامل نیست.

راه حل چیست؟

رویکرد صنایع خلاق؛ تغییر راهبردی صنعت نشر

این یادداشت در شماره ۵۱۵۰ روزنامه جام جم (امروز) منتشر شده است.

 

دیروز تفاهم‌نامه‌ای میان «سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران» و «آموزش و پرورش» منعقد شد. بر اساس این تفاهم‌نامه که با هدف تقویت نقش‌آفرینی دانش آموزان در مدیریت فرهنگی شهر تهران امضا شد؛ سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با ایجاد تسهیلات برای بازدید گروهی دانش آموزان از موزه‌ها و خانه‌موزه‌های زیرمجموعه سازمان و فضاهای فرهنگی و اماکن تاریخی و گردشگری راه را برای آشنایی دانش آموزان با فرهنگ شهر تهران هموار خواهد کرد. سازمان دانش آموزی نیز بعد از امضای این تفاهم نامه همکاری، با ایجاد تشکل درون مدرسه‌ای «پیشتاز شهریار» و تولید محتوای آموزشی و تامین مربیان و استادان برای برگزاری دوره‌های مهارت تشکیلاتی و اجتماعی در فرهنگ‌سراها و خانه‌های فرهنگ زمینه را برای نقش آفرینی دانش‌آموزان در برنامه‌های فرهنگی شهر تهران آماده می‌کند.

در میان موضوعاتی که در این تفاهم نامه وجود دارد، به نظر می‌رسد که «باغ کتاب» نقش محوری دارد که بنا بر گفته مدیر آن در آیین امضای این تفاهم نامه، قصد دارد نگاه جدیدی را جایگزین تفکر سنتی در حوزه آموزش کند و هدف باغ کتاب را «کتابفروشی» نمی‌داند بلکه «ایجاد کردن خواننده» می‌داند. در این راستا، باغ کتاب که در حال حاضر روزانه ۲ هزار نفر بازدید گروهی دانش آموزی دارد، تلاش می‌کند با در اختیار قرار دادن ۱۴ هزار متر مربع «مرکز بازی‌های علمی»، دانش آموزان را در فضای بازی‌گونه به علم و دانش علاقه‌مند کند.

ضمن قدر دانستن این اقدامات، باید گفته شود برای اینکه ما بتوانیم سرانه مطالعه کشور را متناسب با سابقه فرهنگی کشورمان افزایش دهیم، نیاز به زنجیره‌ای از اقدامات است که شاید ایجاد یک مکان به وسعت ۳۰ هزار متر مربع در پایتخت کشور، اولویت اول نباشد.

بیش از همه چیز ما نیاز داریم که نگاه‌مان به نشر را تغییر دهیم. تا زمانی که نگاه ما به نشر از جنس یک صنعت وابسته به نفت است و معتقد باشیم برای اینکه کتاب وارد سبد مصرفی خانوار شود حتما باید یارانه به آن تعلق گیرد، بقیه زنجیره هم مطابق آن پیش خواهد رفت.

نگاه به نشر به عنوان یکی از اجزای اصلی صنایع خلاق در جهان امروزی، می‌تواند گره‌گشا باشد. اگر بخواهیم با رویکرد صنایع خلاق صنعت نشر در کشور را توسعه دهیم و زنجیره ارزش آن را ایجاد کنیم، نیاز است که بخش‌های مختلف این صنعت، متناسب با هم رشد کند. اگر دانش‌آموزان را در یک شهر به باغ کتاب می‌بریم تا نگاه جدید به علم و دانش بیابند، باید همزمان اقدامات بزرگ دیگری انجام دهیم. بازیگران مختلف این عرصه باید هر کدام نقش جدید خود را بشناسند و با هم‌افزایی با سایر بازیگران، به توسعه زیست‌بوم کمک کنند تا از این توسعه خود نیز منتفع شوند.

دولت باید در عمل، نه در شعار، به کاهش تصدی‌گری خود و مردمی کردن این صنعت که خواسته انقلاب اسلامی نیز هست، پایبند باشد. دولت باید با تنظیم لوایح و قوانینی به صورت شفاف تصمیم خود را در رابطه با عضویت در کنوانسیون برن (کپی رایت)، مردمی کردن ممیزی کتاب و همچنین شفافیت یارانه‌های کاغذ و خرید کتاب اعلام کند. تصمیم هر چه باشد، اعلام آن بهتر از ابهام و تردید هر روزه آن است. دولت باید برنامه عملیاتی برای نهاد کتابخانه‌های عمومی آماده نماید تا در هر شهری بتوان امکاناتی شبیه پارک علمی باغ کتاب را برای دانش آموزان ایجاد کرد. همچنین دولت و حاکمیت باید بتوانند با اجرایی کردن قانون حمایت از مولفان در سطح ملی، از کپی‌های غیرقانونی کتب در فضای مجازی جلوگیری کند. این اقدام بزرگترین کاری است که دولت برای حمایت از کتاب الکترونیک -که در آینده رشد قابل توجهی خواهد داشت- می‌تواند انجام دهد.

بخش خصوصی و بازار باید بداند اگر بازگشت سرمایه در این صنعت، کمی زمان‌بر است اما سود حاصل از آن می‌تواند مانند کشورهایی که رونق بازار نشر را تجربه می‌کنند، قابل توجه باشد. بخش خصوصی باید بداند که نگاه سنتی چند دهه قبل را باید فراموش کند و به بازار نشر به عنوان یک صنعت خلاق نگاه کند. بازاری که در آن کتاب الکترونیک سهم قابل توجهی دارد و همچنین ارتباط آن با سایر صنایع خلاق مانند سینما، بازی ویدئویی و اسباب بازی جدی است.

در این میان توجه به خواست و سلیقه مردم باید در دستور کار ناشران قرار گیرد. استثناهایی که در بازار کتاب کشور پرفروش شده است، نشان داده که اگر کتاب خوبی نوشته شود و خوب بازاریابی شود، مردم به آن اقبال نشان خواهند داد. یادمان نرود که این استثناها در حالی رخ داده است که بسیاری از شهرهای کشور دارای کتابفروشی در سطح متوسط هم نیستند. ناشران باید به توسعه زیست‌بوم این صنعت بیاندیشند تا خود نیز از آن منتفع شوند. ادغام بسیاری از ناشران خرد در کشور، می‌تواند از سوی خود ناشران صورت گیرد. کشوری با جمعیت ۸۰ میلیون نفری به ۱۴ هزار ناشر نیاز ندارد در حالی که بسیاری از آنان فعالیت جدی انتشاراتی ندارند. وجود این ناشران با کتاب‌های سطح پایین که اغلب تیراژ بسیار پایینی هم دارند، نه سودی به حال آنان دارد – به جز پر کردن رزومه-  و نه به حال کشور. اما ادغام آنان و تجمیع ظرفیت‌ها و توان آنان می‌تواند مثمرثمر باشد.

قشر فرهیخته‌تر مردم نیز باید بدانند که در دنیای رسانه‌های نوین، همین مردم هستند که باید نقش رسانه را در این عرصه بازی کنند. معرفی کتب خوب، هدیه دادن کتاب در مناسبت‌های مختلف، کتابخوانی در منزل جهت ایجاد عادت کتابخوانی در کودکان، اضافه کردن کتاب به سبد مصرفی خانوار می‌تواند ساده‌ترین اقدامات باشد.

کار سختی نیست. پژوهش‌ها اثبات کرده‌اند افرادی که ۹ کتاب غیردرسی را پشت سر هم می‌خوانند، دیگر نمی‌توانند لذت کتابخوانی را ترک کنند و به آن اعتیاد پیدا می‌کنند. بیایید آن را تجربه کنیم، تا در آینده نزدیک شاهد باشیم که وقتی از دانش آموزان می‌پرسیم «در آینده چه شغلی می‌خواهی داشته باشی؟» با افتخار بگویند «نویسندگی». بدانیم برای رونق صنایع خلاق، راهی به جز در اختیار داشتن تولید کنندگان حرفه‌ای محتوا نداریم.