نامیرا اثر صادق کرمیار توسط نشر نیستان در ۳۳۶ صفحه و در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. این کتاب تا به امروز به چاپ ۲۶ رسیده است و بیش از ۱۲۰ هزار نسخه از آن فروخته شده.
پس از مطالعه این کتاب در گودریدز نوشتم:
یه کتاب داستانی جذاب. داستان یک پسری که تازه پدر خود را از دست داده است و وقتی شریک پدر از سفر تجاری برمیگردد با وجود فضای ناامن اطراف کوفه و راهزنان نزدیک است که اموال خود را از دست بدهد. در این راه میشنود که پدرش نمرده است و کشته شده است؛ عاشق میشود و دچار تردید میشود. تردید در اینکه حق با کیست؟ حسین یا یزید؟
داستان بزرگان کوفه که به صورت افراطی خواهان جنگ با یزید هستند و آخر در سپاه ابن زیاد میجنگند و کسانی که مخالف جنگ بودند اما آخر دل به کاروان حسین میبندند.
بسیار جذاب و خواندنی.
دیروز عرفه بود و روز شهادت مسلم بن عقیل. بسیاری از حوادث این کتاب در همان روزهایی میگذرد که مسلم به کوفه رسیده است. چگونگی جمع شدن مردم به دور مسلم و چگونگی پراکندگی آنان؛ چگونگی فریب خوردن بزرگان کوفه و نیرنگهای ابن زیاد و چگونگی فریب نخوردن برخی دیگر.
در این ۲۰ روزی که تا محرم مانده است، خواندن این کتاب را پیشنهاد میکنم.
کتاب به شکل داستانی و به نثری روان و قلمی توانا نگارش شده است.
بخشی از این کتاب:
ربیع گفت: «چگونه میشود که معاویه و علی هر دو به سنت خدا عمل کنند، اما همواره در جنگ و دشمنی با یکدیگر باشند؟!»
مادر گفت: «بهترین میزان شناخت حق و باطل، عدالت است. کسانی که عدالت علی را برنتافتند، به ستم معاویه تن دادند.»
در خانه مختار، جماعت به گرمی گرد مسلم را گرفته بودند. مسلم نیز گرم و گیر برای مردم سخن میگفت: «به خدا سوگند! اینان جز حماقت و زبونی از مردم چیزی نمیخواهند. من در عجبم از سکوت مردانی که به دانش و نیکی و شرف مشهورند، از نامورانی که مردم به آنها امید بستهاند، اما آنان در برابر ستم سکوت میکنند. آنها بهشت خداوند را آرزو میکنند، در حالی که نه مالی در راه خدا دادهاند و نه جان خویش را به خطر انداختهاند. و تنها به آبروی خویش نزد امیر و خلیفه میاندیشند. در عجبم از دلیران و سردارانی که اگر گمان کنند حقی از خودشان ضایع شده، زمین را و زمان را به آتش میکشند، اما در مقابل حقی که از این مردم ناتوان و رنجور پایمال میشود، چشم خود را میبندند و سازش و سکوت خود را تدبیر و تعقل مینامند. به خدا سوگند! مصیبت اینان از همه مردم بیشتر است.»
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از اینجا به قیمت ۳۰ هزار تومان خریداری نمایید. نسخه الکترونیک این کتاب را نیز میتوانید از فیدیبو به قیمت ۲۱۹۰۰ تومان دریافت نمایید. همچنین نظرات کاربران گودریدز راجع به این کتاب را میتوانید از اینجا مطالعه نمایید.
تقریبا یک ماه و نیم پیش، یه چالش وبلاگی به اسم «نویسندگی کتاب» ایجاد کردم. دوستان زحمت کشیدند و در این چالش شرکت کردند؛ شامل ۲۲ نفر وبلاگ نویس که در این پست لیست شدهاند و افراد دیگری که در قالب «نظر» در همه این ۲۲ پست و البته در سایر حسابهای کاربری من مثلا در اینستاگرام یا لینکدین نظر دادهاند.
حالا وقت این شده که یک خبر جدید بهتون بدم. خداروشکر امروز فراخوان مسابقه داستاننویسی «خودنویس» توسط نشر جام جم اعلان شد. همه کسانی که دستی به قلم دارند و تا حالا هیچ کتاب داستانیای منتشر نکردند میتونن یک داستان بلند (بین ۱۵ هزار تا ۳۰ هزار واژه) در موضوع سبک زندگی و با ۵ محور محتوایی اعلام شده بنویسند.
حدود ۳ ماه برای این کار فرصت دارید، یعنی تا روز کتاب و کتابخوانی (۲۴ آبان). ان شالله ما تا شب یلدا زیر نظر بهترین داوران کشور آثار رو داوری میکنیم و ۲۰ اثر برتر وارد کارگاه نویسندگی با حضور بهترین اساتید داستان نویسی ایران میشن. به بهترین اثر از نظر داوران و از نظر آرای مردمی هم جوایز خوبی تعلق میگیره.
اصل خبر رو میتونید از اینجا بخونید.
منتظر خبرهای تکمیلی هم باشید که به مرور اعلام خواهد شد. اینکه چه کسانی داور هستند، چه کسانی استاد کارگاه نویسندگی هستند و ...
موفقیت چیزی است بس مهیب که با لیاقت تشابه کاذبی دارد و آدمی را فریب میدهد... در روزگار ما یک نظریه تقریبا رسمی و فلسفی، در نهایت صمیمیت وارد خانه موفقیت شده و به خدمت او کمر بسته است. این نظریه میگوید: «موفق شدن، به هر قیمتی که باشد!» و این نظریه فلسفی عصر حاضر است. ترقی و پیشرفت به هر ترتیبی که باشد، نشانه لیاقت است؛ حتی اگر در بختآزمایی برنده شوید، مرد لایقی خواهید بود. هر کس پیروز شود مورد احترام است. همه چیز در این نکته نهفته است که سفیدبخت به دنیا بیایید، خوش اقبال باشید، بقیه چیزها خود به خود درست میشود. اگر چند مرد بزرگ و انگشت شمار را که روشنایی بخش قرن ما هستند کنار بگذاریم، ستایش و تجلیل از معاصران به علت نزدیک بینی است. در این ایام، مطلا را به جای طلا میگذارند.
جلد 1 بینوایان، صفحه ۱۰۳
نویسنده: ویکتور هوگو
این انتخابهای ماست که حقیقت باطنی ما را نشان میدهد نه توانایی ما.
جلد 2 هری پاتر، صفحه ۳۷۲
نویسنده: جی. کی. رولینگ
سریال پدر با همه فراز و نشیبها و ایرادات محتوایی در جهتگیریها و در اتفاقات، توانسته است مخاطبان زیادی را پای تلویزیون بنشاند. دیشب هنگام شروع سریال تذکر داده شد که این قسمت حاوی صحنههای غمگین است تا کسانی که تمایل ندارند نبینند.
پدر در قبرستان به خدا شکوه میکرد که چرا مرا با داغ فرزند امتحان کردی؟ با پول و مال و جان امتحان میکردی. پدر در دل شب به خدا گلایه میکرد که چه کنم و چه کنم و ...؟
حتما کسانی که فرزند دارند میتوانند کمی با پدری که داغ فرزند دیده است همدردی کنند اما تصور و خیال کجا و داغ کجا؟
به این فکر میکردم که چقدر دل و روح بزرگی دارند پدران و مادران شهدای ما که خودشان با دست خودشان فرزندشان را به آغوش شهادت میفرستند. قدرشان را بدانیم و آنها را تاج سر خود کنیم. به آنها که زخم زبان میزنند باید گفت که با زخم زبان زدن فقط خودت را کوچک میکنی، آنها داغ فرزند را با توکل به خدا صبوری میکنند، زخم زبان که کاری نمیکند.
منم یه مادرم، پسرمو دوسش دارم
ولی جوانمو به دست بیبی میسپرم
بیبی قبول کنه بشه مدافع حرم