پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۵ مطلب در تیر ۱۳۸۶ ثبت شده است

نقل قول نقل قول

گردن کشیده‌ام که تماشا کنم تو را

خون می‌رود به صفحه که املا کنم تو را                      نامت بزرگ گشت نشد جا کنم تو را

یاغی نیَم ترحمی ای پادشاه حُسن                            گردن کشیده‌ام که تماشا کنم تو را

آب از سرم گذشته، عصایی بزن به آب                       یک دم بیا که حضرت موسی کنم تو را

در راه کعبه خرج سفر در خطر فتاد                             دل می‌رود ز دست که پیدا کنم تو را

خون مرا بگیر به گردن، مرا بکش                               تا زیر تیغ سجده‌ی اعلی کنم تو را

کنجی برای خلوت شب‌های من بده                          تا گریه‌ای به وسعت صحرا کنم تو را

بر مردگان کوی تو باید دخیل بست                            یعنی قیاس کی به مسیحا کنم تو را

بندم بزن که چینی عمرم شکسته است                      جامم بده که ساقی دلها کنم تو را

از روزگار خیر ندیدم بدون تو                                      خیرات، جان خویش چو حلوا کنم تو را

سنگینی غمت به تغافل مرا فکند                               لعنت به من اگر ز سرم وا کنم تو را

 

یادداشت شخصی

رئیس جمهور بازی !

خیلی ممنون از خانم روحانی که منو دعوت کردند به این بازی.

بازیه جالبیه! به نظر من مشکلات و تفکرات افراد مختلف و دغدغه‌های اساسی اونا رو نشون میده، اصلا میشه از این بازی یه پایان نامه کارشناسی ارشد نوشت.

اگه من یه روزی رئیس جمهور بشم، که خدا همچین بلایی رو برا ایران نخواد! (فرض می‌گیریم که بنده پس از طی مراحل و تجربه‌های بسیاری به این سمت نایل آمدم) سعی می‌کنم به اون برنامه‌هایی که به مردم گفتم و مردم به خاطر اون به من رای دادن عمل کنم، عمل کردنم هم به قول یارو گفتنی هردنبیلی نیست. به نظر من برنامه‌ها اونقدرها هم مشکل نداره، حتما برنامه‌ها خوب بوده که مردم بهش رای دادن یا لااقل از بین کاندیداهای ردصلاحیت نشده بهتر بوده! چه برنامه سازندگی و توسعه اقتصادی باشه، چه توسعه سیاسی و چه اجرای عدالت یا هر چیز دیگه‌ای (این مثال‌ها برای ملموس شدن بحث است و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد!). هر کدومشون به موقع خودشون خوبه. باید زمان سنجی درستی داشته باشیم و به این نکته توجه داشته باشیم که عدالت و اخلاص و آزادی میتونه زمینه کاری ما باشه تا بتونیم در همه چیز با جهش پیشرفت کنیم.

یه حکمت در نهج البلاغه هست (437) که: «عدالت هر چیزی را در جای خود می‌نهد... عدالت تدبیر عمومی مردم است...». تا عدالت تا حد معقول برقرار نشود، هیچ تضمینی برای توسعه اقتصادی و سیاسی وجود نداره، چرا که وجود دارند قدرتمندان و ثروتمندانی که دم از آزادی بیان می‌زنند ولی فقط برای کسانی که به نفع آنها حرف می‌زنند! هر کس هم مخالفت کند و انتقاد کند با رسانه‌ها و ابزاری که در دست دارند به چماق‌دار و خشونت طلب متهم می‌شود.

پس عدالت به همراه آزادی و اخلاص زمینه کاری می‌شود. اما برای هر کاری باید فرهنگ سازی مناسب اون کار انجام بشه تا اکثریت مردم یکدل و متحد به انجام اون کار رغبت پیدا کنند. شاید اینطوری بگم بهتره که به نظر من فرهنگ سازی مناسب قبل از شروع کار و در حین انجام و به خصوص پس از آن 50 درصد از کار است.

اما برنامه‌ها:

اول از همه اینکه یه فکری به حال روحانیونی که نمی‌فهمند مسئولیت یعنی چی و تو هر کاری میخان خودشون رو دخالت بدن می‌کردم! بعدش هم یه فکری برا موتوری‌ها و سیگاری‌ها. البته نه به صورت فاشیتی که بخام همشون رو محاکمه کنم، یه بازی برد-برد! به نظر من با آوردن نخبگانی که بدون دلیلی طرد شده‌اند و نخبگان فرهنگی و علمی و هنری که در خارج از کشور حضور دارند می‌توانیم نشاط و فعالیت رو به کشورمون برگردونیم. البته این امر هم مستلزم برنامه ریزی دقیق هست و همینجوری نمیشه یه دفعه همه رو برگردونیم ایران! ضمنا این به معنی این نیست که نخبگانی که در ایران زندگی می‌کنند چیزی از آنها کم دارند!

سعی می‌کنم یه خورده فرهنگ اخلاص و همرنگی رو در مردم زیاد کنم که انقدر شاهد... نباشیم! شاید این کارها خیلی بیشتر از 4 سال طول بکشه اما ما که مثل خیلی‌ها نمیخایم کارها به اسم خودمون تموم بشه، ما شروع می‌کنیم به اسم هر کی تموم شد خدا خیرش بده! باید تحمل این حرفا هم داشته باشیم که هر اشتباهی شد توسط ما انجام شده، هر کار خوبی هم انجام شده دولت‌های قبلی انجام دادن یا دولت‌های بعدی تکمیل کردند. آخه میدونید که؟ فقط اونایی خوبن که قدرت و ثروت داشته باشن و رسانه‌ها دستشون باشه، بقیه هر چقدر هم کار کنند...

یه کار دیگه که انجام نمیدم اینه که اصلا شعار اقتصادی نمیدم، چون زمانه اثبات کرده که هر کی شعار اقتصادی داده و می‌خواسته به دردهای اقتصادی مردم برسه همه چی بدتر شده! چون با این شعار آدم فقط دشمنای خودشو زیاد می‌کنه و حلقه دور خودشو تنگ‌تر می‌کنه!

به نظر من اگه تفکیک کارها بشه خیلی از مشکلات با توجه به استعدادها و منابع حل میشه؛ اگه اون کسی که برنامه ریزه برنامه ریزی کنه، اونی که مجریه اجرا کنه و اونی که ناظره نظارت کنه، دیگه انقدر کارها قاتی پاتی نمیشه! حل کردن این مشکل به دست دانشگاهی‌هاست و اونا که باید توو همه جا (با توجه به رشته شون) دخالت کنن نه یه عده دیگه...

یه فکری هم باید به حال این بوروکراسی کرد که دمار از روزگار همه در اورده!

به نظرم اگه مشکل فرهنگ کار هم در مردم ما حل بشه، خیلی می‌تونیم پیشرفت کنیم!

 

دوستای خوبم که دعوتشون می‌کنم: احمد، جاوید، مجید، علی، محمد.

نقل قول نقل قول

شرف

زندگی برای همه عزیز است، اما برای مرد بزرگ شرف از آن برتر است.
 

                تولستوی

 

 
یادداشت یادداشت‌ها

حرمت نان و نمک در فرهنگ ایرانی

یکی از ویژگی‌های فرهنگی ما حفظ حرمت نان و نمک است. عباراتی چون «دستم نمک ندارد» در هنگامی که محبتمان پاداش درخوری نمی‌گیرد و «نترسید نمک ندارد» در هنگامی که غذای تعارف شده رد می‌شود، در همین رابطه به کار گرفته می‌شود.

حفظ این حرمت به تدریج و در اثر افراطی که ما در بعضی از کارهایمان پیش می‌گیریم شأن خود را از دست داده و به یک ضدفرهنگ تبدیل می‌شود.

وقتی یک نیکوکار دست کسی را می‌گیرد که شب به همراه خانواده‌اش با شکم گرسنه سر بر بالین نگذارد، از آن‌ها انتظار دارد که در حق او کار دیگری انجام دهد و جای دیگری جبران کند! قدرشناس محبت بودن بسیار زیباست و باعث تشویق نیکوکار می‌شود اما آیا این عرف درست است که نیکوکار به خاطر تشکر کردن این کار را انجام دهد ؟

امروز دیده می‌شود که حفظ این حرمت از ده‌ها بار تشکر و جبران کردن می‌گذرد و گاه به سکوت در مقابل رفتار و گفتار غیرمنطقی و حتی طرفداری غیرمنصفانه از او در یک مجادله یا معامله کشیده می‌شود!

بدین ترتیب اگر این طرفداری ناحق انجام نشود فرد متهم به «نمک خوردن و نمکدان شکستن» می‌شود! اتهامی که افراد طرفدار حق را از «نمک گیر شدن» می‌هراساند؛ چرا که می‌دانند این نان و نمک از سر مهر صادقانه تعارف نمی‌شود بلکه آنها را در قید جبرانی غیر منصفانه قرار خواهد داد! طبیعتا اینگونه حفظ مبالغه آمیز حرمت نان و نمک عده‏اى را بر آن مى‏دارد که با دادن یک شام و نهار و یا پیشکش یک هدیه و یا دادن رشوه، دهان افراد را بسته و آرا و عقاید آنها را خریده و به اهداف خویش برسند. و بسیاری از ما غافلیم که «عقیده» بالاترین بهایی است که در ازای خوردن یک وعده غذا که در خانه خود نیز یافت می‌شود، می‌توان به دیگری پرداخت!

با کمی دقت می‌توان دید که بسیارى دیگر از توصیه‌های فرهنگى ما چون مراعات دوست و همسایه، حفظ شان فامیل، احترام به بزرگ ‏تر و نگهداشتن حرمت موى سپید و ... که همه در راستای یک قدر شناسی ساده و صادقانه بوده است، به نوعى دچار همین سرنوشت شده‏اند. بدین معنی که در طول زمان، با افراطى که در راه انجام آنها در پیش گرفتیم، تغییر ماهیت داده و به زیر پا گذاشتن حق و عدالت در جامعه منجر شده اند. و چنین است که امروزه مخالفت با درخواست یک دوست، به زیر پا گذاشتن حرمت دوستى تعبیر می‌شود و سرپیچى کردن از فرمان غیر اصولى پدر یا معلم، به شکستن حرمت پدر و معلم و اعتراض به حرف ناحقى که از دهان سالمندى در آمده است به شکستن حرمت موى سفید!!! و اینها همه جامعه را بسوی خفقان و سکوت سوق می‌دهد، راه اعتراض و انتقاد را می‌بندد و در نهایت انسانها را تبدیل به انبار باروتی می‌کند که با اندک تلنگری منفجر می‌شوند. رفتار‌های خشونت بار، عدم صبر و تحمل، حساسیت بیش از حد و اندازه و. . . در جامعه ما ناشی از همین ویژگیهای فرهنگی ماست که هیچکس جز خودمان یعنی آشنایان، دوستان و فامیل به یکدیگر تحمیل نمی‌کنیم.

و نکته جالب توجه این‏جاست که اگر کسى از ما به خاطر همسایگی یا دوستی و یا به هر دلیل دیگرى به ناحق دفاع کند، کار او را نوعی مروت و مردانگى می‌دانیم، و آن را از خصوصیات خوب ملى و فرهنگى خود تلقى کرده و به آن می‌بالیم، اما وقتی همین کارها براى اثبات دوستى به دیگرى و در تضاد با منافع ما قرار گرفت، آنرا پستى و نامردى نام می‌دهیم.

بسیار افرادی که در ادارات و سازمان‏هاى دولتى و غیردولتى اشتغال دارند اگر بتوانند دست آشنایان و دوستان نزدیک خود را به کاری بند می‌کنند و به خاطر این عمل بر خود مى‏‌بالند، کاری که در بسیاری از موارد با زیر پا گذاشتن حق ناآشنایی صورت می‌گیرد. اما اگر همین عمل توسط افراد رده‌‏هاى بسیار بالاتر صورت گیرد، فریادشان به هوا مى‌‏رود که مملکت دارد نابود مى‏‌شود! غافل از این‏که این یک خصوصیت ملى است و مسئولین نیز در راستاى حفظ حرمت نان و نمک و حق دوستى و فامیلى دست به انجام این کارها مى‌زنند!

نقل قول نقل قول

12 تیر 1386

ای اهل ایمان در راه خدا پایدار و استوار بوده و شما گواه عدالت و راستی و درستی باشید و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن بدارد که از طریق عدل بیرون روید ، عدالت کنید که عدل به تقوی نزدیکتر از هر عمل است و از خدا بترسید که خدا البته به هر چه می کنید آگاه است.

سوره مائده، آیه 8