پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۵ مطلب در تیر ۱۳۸۷ ثبت شده است

نقل قول نقل قول

به سبب دانش...

خداوندا از تو به سبب دانشت درخواست خیر دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست، در حقّم به خیر حکم کن، و شناخت آنچه را که برایمان اختیار کردى به ما الهام فرما، و آن را براى ما سبب خشنودى به قضایت، و تسلیم به حُکمت قرار ده، پس دلهره شک را از ما دور کن، - و ما را به یقین مخلصین تأیید فرما، و ما را دچار فروماندگى از معرفت آنچه برایمان اختیار کرده‌‏اى مکن، که قدر حضرتت را سبک انگاریم، و مورد رضاى تو را ناپسند داریم، و به چیزى که از حسن عاقبت دورتر، و به خلاف عافیت نزدیک‏تر است میل پیدا کنیم. آنچه را از قضاى خود که ما از آن اکراه داریم محبوب قلبمان کن، و آنچه را از حکم تو سخت می‌پنداریم بر ما آسان ساز، و گردن نهادن به آنچه از مشیّت و اراده‌‏ات بر ما وارد آورده‏‌اى به ما الهام فرما، تا تأخیر آنچه را تعجیل فرمودى، و تعجیل آنچه را به تأخیر انداختى دوست نداریم، و هر آنچه محبوب توست ناپسند ندانیم، و آنچه را تو نمى‏پسندى انتخاب نکنیم. و کار ما را به آنچه عاقبتش پسندیده‌‏تر، و مآلش بهتر است پایان بخش ، که تو عطاى نفیس مرحمت می‏‌کنى، و نعمت‌هاى بزرگ می‌‏بخشى، و هر چه می‌خواهى آن کنى، و بر هر چیز قدرت دارى.
 

دعای ۳۳ صحیفه سجادیه

 


 

 
یادداشت معرفی کتاب و فیلم

انفجار اطلاعات

نمی دونم اسمش رو معرفی کتاب بزارم یا مقاله . یه پی دی اف خیلی قشنگ در مورد جهانی شدن و انفجار اطلاعات از مرتضی آوینی . حتما بخونیدش ، چون ۴ صفحه بیشتر نیست دیگه خلاصه ازش نمی نویسم .
 
یادداشت شخصی

بحث!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
یادداشت شخصی

فارغ التحصیلی

فارغ التحصیلی! عجب اسمی! از روز اول بهمون میگن ز گهواره تا گور دانش بجوی اونوقت ...
البته شاید اگه اسم کامل فارغ التحصیلی دوره کارشناسی رو بگیم دیگه این ایراد بهش وارد نباشه . بگذریم ...
جا داره اول از همه، از همه دوستانی که به هر نوعی زحمت کشیدن تا جشن سه شنبه‌مون خوب برگزار بشه تشکر کنم.
وقتی روز اول اومدیم دانشگاه بزرگترا بهمون گفتن به یه چشم به هم زدن تموم میشه! ولی باورمون نشد تا دیروز. من تا دیروز هم باور نکرده بودم تموم شده ولی دیروز بعد از جشن باور کردم که دیگه کلاس‌های دوره کارشناسی دانشگاه اصفهان تموم شد و دیگه هیچ کدوم از اون لحظات رو نمی‌تونیم بببینم. همه خاطرات تلخ و شیرین تموم شد و همه در کنار هم بودن ها... یا شاید نه، در کنار هم بودن‌ها برامون ادامه خواهد داشت، ولی کمتر میشه...
دوستی‌ها، مهربونی‌ها، مهمون‌نوازی‌ها، معرفت خرج کردن‌ها، بزرگ شدن‌ها، وقت تلف کردن‌ها توو دانشکده یا خوابگاه ، اشتباهاتمون در قبال همدیگه، بی معرفتی‌ها و ... تموم شد. باز یه دوره جدید از زندگی شروع میشه که هر کس یه راهی میره.
اما یه دفعه به ذهنم رسید در مورد راه این رو بگم که:
من برای جمع 11 تیر 1387 و بقیه ورودی‌های مدیریت 83 دانشگاه اصفهان یه آرزو دارم؛ امیدوارم که هر راهی میرن و هر چی که میخوان بهش برسن، هر کس به هر چی که دوست داره و فکر می کنه در حد شان خودشه. ولی یه چیز رو امیدوارم دوستان خوبم فراموش نکنند که هر راهی میرن مواظب باشن به جایی نرسن که آخر اون راه خدا بهشون بگه مغازه من دیگه برا شما بسته است، تعطیله، غذا حاضر نیست یا هر جمله منفی از سمت خدا...
کاری نکنیم که خدا با اون مهربونی غیر قابل توصیفش به ما نه بگه. مواظب باشیم، مواظب باشیم، مواظب باشیم...
آرزوی سلامتی و شادی و کامیابی برای همه دوستان خوبم.
 

 

نقل قول نقل قول

روز مادر

آن زمان ها که دست مادر ها                   محترم بود و بوسه باران بود

به دعای شکسته ی مادر                        حال و اقبالمان دو چندان بود