پای کار ...
وای در هیئت اگر غفلت کنید از زنا بدتر اگر غیبت کنید
هر چند ای رب کریم توبه شکستم بارها از کردهام بر مردمان ظاهر نشد اسرارها
پیشانی عفو تو را پُر چین نسازد جرم ما آینه کی بر هم خورد از زشتی رخسارها
در فکر دنیا زیستم، دور از تو مولا زیستم بی حاصلی شد حاصلم از گردش ادوارها
دل را که باشد جای تو، شد خانهی اعدای تو وحدت کجا معنی دهد با کثرت دلدارها
با معصیت خو کردهام، سوی گنه رو کردهام حالا پشیمان آمدم، از زشتی کردارها
از کردهام هستم خجل، وقت سفر ماندم به گل خوبان همه رفتند و من، جا ماندهام از یارها
در معصیت پرداختم، سرمایه خود باختم این ورشکسته بندهات، شد شهرهی بازارها
در دل پر از شوق گناه، بر لب به ذکر یا اله سودی نبخشیده مرا، تکرار استغفارها
تو خود کشیدی ناز من، گفتی شوی همراز من گفتی بیا از من بجوی درمان جمله کارها
آغوش خود وا کردهای، من را تماشا کردهای از ظلمتم کردی رها، در پرتو انوارها