از حرمتشکنی افراطیان در عاشورا تا حرمتشکنی عاشورایی!
چند ماهی میشود که از انتخاباتی میگذرد که باعث اتفاقات نادری شد که در بعضی موارد به نفع مردم و جمهوری اسلامی بود و در بعضی موارد به ضرر.
از فردای انتخابات و روز اعلام نتایج انتخابات گرفته تا نماز جمعه رهبر فرزانه انقلاب و حوادث روز پس از آن تا نماز جمعه رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و سخنرانی بعضی افراد در مورد آن خطبهها؛ از حوادث روز 13 آبان گرفته تا روز دانشجو و آخر کار «روز عاشورا».
روز عاشورا اتفاقات بدی صورت گرفت که به هیچ وجه قابل توجیه نیست. توهین به روز عاشورا و هلهله کردن و کف و سوت زدن در شب و روز عاشورا و سنگپرانی به عزاداران حسینی و آتش زدن اموال شخصی و عمومی چیزی نیست که به راحتی بشود از آن عبور کرد. اما پس از آن بود که گروههای مختلف مردم را به راهپیمایی علیه حرمتشکنی روز عاشورا دعوت کردند.
مردم وفادار به انقلاب مثل همیشه برای انقلاب خودشان آمدند اما...
اما برای من که در آن مراسم حضور داشتم، صحنههای ناخوشایند بود: شعارهای افراطی «مرگ بر موسوی» و درخواست اعدام و بسیاری سخنان دیگر که به صورت کاملا افراطی بیان میشد. به نظر من این شعارها فقط هنگامی درست است که ولی فقیه زمان با آن همراه باشد. اما وقتی ولی فقیه فرصت جبران را باقی گذاشتهاند (حتی اگر این فرصت، فرصت آخر باشد)، به نظرم این شعارها محلی از اعراب ندارند.
دو طیف در نظام تشیع خطرناکند. طیفی که از روی جهل یا عناد به سخنان ولی فقیه توجهی ندارند و از عمد نافرمانی میکنند و گروهی دیگر افرادی هستند که به ولی فقیه عشق میورزند ولی از او جلوتر میروند! و این حرکت هم نافرمانی از ولی فقیه است و به نظرم تفاوت زیادی با گروه اول ندارند.
گروهی در سخنرانیهای خود اشاره میکنند که در فتنه باید گوش به فرمان ولی فقیه باشیم ولی خود عالم بیعمل هستند و به صورت افراطی از پیامبر هم مسلمانتر میشوند!
چقدر اندکند کسانی که به واقع گوش به فرمان ولی فقیه زمان هستند و او را در جنگ و صلح یاری میدهند. اگر ولی فقیه دستور جنگ دهد، ابایی ندارند و اگر دستور صلح و آشتی دهند با جان و دل پذیرا هستند.
بیایید بیشتر بیاندیشیم و عمل کنیم...