پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

یادداشت

بیست و دوم خرداد

 
هر ایرانی خاطره‌ای از این روز دارد. شور و شوق انتخاباتی آن هم با 85 درصد شرکت واجدین شرایط! علامت تعجب گذاشتم چون هیچ جای دنیا در هیچ انتخابات ریاست جمهوری این را تجربه نکرده بود. علامت تعجب گذاشتم چون باز هم رسانه‌های دنیا حتی فکر این همه شرکت کننده را نمی‌کرد.
به اتفاق 2 نفر از دوستانم رفتیم و رأی دادیم. من و یک نفر به احمدی‌نژاد و نفر سومان به موسوی. آنقدر موضع‌گیری‌های چند سال اخیرمان مشخص بود که همه می‌دانستیم رأی دیگری چیست.
پرسیدم:
از چند ماه قبل میگید تقلب، تقلب. اگه رای نیاوردید که نمیگید تقلب؟
گفت:
نه دیگه، این همه ناظر انتخاباتی! میرحسین هم کلی ناظر داره. اگه بخواید تقلب کنید هم انقدر نمی‌تونید تقلب کنید که احمدی‌نژاد رأی بیاره!
با اینکه به ما تهمت زد و توهین کرد اما به احترام دوستی چیزی نگفتم. گفتم همین که لااقل می‌داند در جمهوری اسلامی درصد تخلف (نه تقلب) کم است، کافی است.
پرسید:
اگه میرحسین رأی بیاره چی؟
گفتم:
وقتی شورای نگهبان تأیید کرده برای ما قابل احترامه. وقتی رأی بیاره و تنفیذ بشه هم رئیس جمهور قانونی مملکته. طبق قانون اساسی. به قول میرحسین خودتون اجرای بی چون و چرای قانون اساسی.
رأی دادیم؛ آخر شب شنیدم که با اینکه شمارش آرا تا اینجا میگه میرحسین عقبه ولی در کنفرانس مطبوعاتی پیروزی خودشو اعلام کرده.
فردا صبح رفتم سرکار...
 
یادداشت

مفهوم، جایگاه و ویژگی اداره نیروی انسانی در رسانه

کیفیت کارمندانی که جذب و استخدام می‌شوند به میزان زیادی در تعیین کیفیت یک سازمان تأثیر دارد. موفقیت اکثر سازمان‌ها جهت دستیابی به اهداف استراتژیک به داشتن کارمندان مناسب (دارای مهارت لازم برای انجام موفقیت‌آمیز وظایف) بستگی دارد. تصمیم‌ها و روش‌های مدیریت منابع انسانی در جذب و نگهداری کارمندان بسیار مهم است. با توجه به ویژگی‌های خاص سازمان‌های رسانه‌ای که واحد زمان در آن «لحظه» می‌باشد، نیاز به کارکنانی وجود دارد که بتوانند خود را با تغییرات گسترده محیطی و تکنولوژیکی تطبیق دهند و در جهت بالا بردن سطح رسانه نسبت به رقبا، خود به عنوان یک مزیت رقابتی پایدار محسوب شوند. در این مقاله سعی کرده‌ام مفهوم، جایگاه و ویژگی‌های اداره نیروی انسانی در سازمان‌های رسانه‌ای را تبیین کنم. امیدوارم اساتید محترم با نظرات دقیق خود، بنده را در این امر یاری فرمایند.

 


می‌توانید متن کامل مقاله را از اینجا دریافت نمایید.
 

این مقاله در شماره 2 و 3 ماهنامه علمی تخصصی مدیریت رسانه منتشر شده است.

یادداشت

شهید باهنر و آیت‌الله خامنه‌ای؛ ابراهیم نبوی و اکبر گنجی

 
بعدازظهر 16 اردیبهشت 89 به همراه آقای نوری برای مصاحبه با جناب آقای دکتر محمدعلی آذرشب به دفتر ایشان رفتیم. به هنگام ورود با اتاقی مواجه شدیم که هم می‌شد آن را محل زندگی دانست و هم دفتر کار. دور تا دور خانه قفسه‌های کتاب بود و کتاب. کتاب‌هایی که شاید یک عمر هم برای خواندن آن‌ها کم باشد اما وقتی دانستم که ایشان حدود 80 جلد کتاب و 150مقاله علمی-پژوهشی نوشته‌اند و ترجمه کرده‌اند، به خودم گفتم که همه نباید در حد من کتابخوان باشند و می‌توان همه این کتاب‌ها را هم خواند.
در همان 2 ساعتی که با ایشان هم‌صحبت شدیم، درس‌های فراوانی از ایشان گرفتم: درس ادب، درس تواضع، درس علم و ایمان در کنار هم و از همه مهمتر درس عشق به ولایت.
ایام برگزاری نمایشگاه کتاب بود و خاطراتی که ایشان از حضرت آقا نقل می‌کردند بیشتر حول مسائل کتاب و شعر و سخنوری بود. بگذریم از این قضایا؛ اگر علاقه داشتید می‌توانید متن کامل مصاحبه را در پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه‌ای ببینید.
چند روز بعد از یکی از دوستان ایمیلی دریافت کردم (بخوانید رایانامه) که «اندر حکایتی» بود از جناب آقای ابراهیم نبوی! اندر حکایتی که به مصاحبه ما برمی‌گشت.
در گذشته طنزهای ابراهیم نبوی را می‌پسندیدم. نه اینکه از محتوای آن خوشم بیاید اما می‌شد چیزهایی از شیوه نگارش و قلمش آموخت. حتی آن موقع‌هایی که آقای نبوی فکر نمی‌کرد که اگر «ا»حمدی «ن»ژاد را به اختصار می‌گوید الف نون، «ا»براهیم «ن»بوی هم می‌شود الف نون! او خودش را سین الف نون خطاب می‌کرد به بهانه سید بودنش. اما محمود احمدی نژاد را میم الف نون نمی‌دانست! می‌دانستم به خیلی چیزها حتی فکر هم نمی‌کند اما می‌خواندم بلکه چیزهای خوبش را یاد بگیرم.
اما این یک سال گذشته دیگر طنز ابراهیم نبوی، آن طنز گذشته نبود یا شاید ابراهیم نبوی عوض شده بود. دیگر قلم او پر بود از تنفر و بدوبیراه. به این دلیل از خیر آموختن از قلمش گذشته بودم. اما این بار «اندر حکایتش» را خواندم؛ با عنوان: قربان جملات آهنگینت بروم!
اندر حکایت او به این خاطره دکتر آذرشب برمی‌گشت:
«یادم می‌آید من از ایشان [آیت الله خامنه‌ای] شنیدم که می‌فرمودند من یک روز سخنرانی می‌کردم، مرحوم باهنر همینطور به من نگاه می‌کرد! وقتی که یک‌خورده من مکث کردم، گفت: «قربان جملات آهنگینت بروم.»»
برام خیلی جالب بود که ابراهیم نبوی نوشته بود:
«این خاطراتی که از رهبر معظم نقل می‌شود، بعضا مثل تبلیغات کاباره لیدوی پاریس یا محله‌های بی تربیتی شهرهای چیز می‌ماند که همینطوری برق می‌زند و صاف می‌خورد توی چشم آدم، بعضی اوقات آدم نمی‌تواند تشخیص بدهد که راوی خاطره دارد نعوذ بالله آقا را مسخره می‌کند و دست می‌اندازد، یا واقعا قصه همین است که هست.»
نمی‌دانم چه شد که برق این نوشته صاف خورد توی چشمم و یاد یه مقاله از ایشون افتادم که نوشته بود:
«امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود. از دیروز که شنیدم اکبر گنجی روزنامه نگار بزرگ و اندیشمند ایرانی ویزای خروج از ایران گرفته و قرار است جایزه روزنامه‌نگار برگزیده سال 2006 را در کنار چند جایزه دیگر دریافت کند، بسیار خوشحالم. تمام روزهای دشواری را به یاد آوردم که عکس‌های لاغر و بی‌جان گنجی را دیدیم و برایش گریستیم. تمام روزهایی را به یاد آوردم که منتظر یک ملاقات گنجی با همسر فداکارش معصومه شفیعی بودیم تا خیال‌مان راحت شود که دشمنان آزادی و شرافت و دانایی، شعور و دانش را در مسلخ قدرت قربانی نکرده باشند. حالا دیگر روز گنجی است. گنجی لایق تمام تقدیرهایی است که از او می‌شود و خواهد شد. بعضی نام‌ها را آدم‌ها با رنج و زحمت می‌سازند و برای این نام‌ها اعتبار می آفرینند. طنین نام اکبر گنجی حاصل تمام زحماتی است که اکبر و همسرش و خانواده‌اش به دشواری تحمل کردند. امروز اکبر گنجی بدون اینکه به هیچ کس مدیون باشد، مورد تقدیر همه کسانی قرار می‌گیرد که به نقش طاقت فرسا و فوق بشری او در دفاع از آگاهی مردم ایران احترام گذاشتند.»
می‌خواستم طنز بنویسم اما به یک سوال بسنده می‌کنم که وقتی ابراهیم نبوی در مورد اکبر گنجی از واژه‌های «روزنامه نگار بزرگ و اندیشمند ایرانی» و «فوق بشر» استفاده می‌کرد، آیا یاد «محله‌های بی‌تربیتی شهرهای چیز» نیفتاد که حالا یک قربان صدقه اینطور صاف در چشم او خورد و قدرت تشخیص را از او گرفت؟
 
 
نقل قول

توهم توطئه: آمریکایی‌های به این نازنینی!

ما امروز در دوران حساسى هستیم. آیا جوان مى‌تواند بى‌تفاوت بماند؟ حمله دشمن به ما یک امر طبیعى است. هیچ لازم نیست که ما دستگاههاى ویژه‌اى داشته باشیم تا از اعماق کارهاى آنها براى ما خبر بیاورند - که البته خبرهاى ویژه هم داریم؛ این‌طور نیست که نداشته باشیم - اما اگر آن خبرها را هم نداشتیم، خیلى واضح و منطقى و طبیعى است که دشمن علیه ما توطئه کند. عدّه‌اى مى‌آیند و بحث توهّم توطئه را مطرح مى‌کنند. در دانشگاه و محیط روشنفکرى کشور، انسانى خجالت نکشد و بگوید توطئه توهّم است؛ دشمن علیه ما توطئه نمى‌کند؛ امریکا علیه ما توطئه نمى‌کند! گفت: مادر من چه اشتباه کند به خیالش که گربه هم لولوست! امریکاییهاى به این نازنینى!

 


بیانات آیت الله خامنه‌ای در دیدار جوانان استان اصفهان در تاریخ 80/8/12

 

یادداشت

فقط یک سوال!

دیشب نامه‌های میرحسین موسوی و کروبی رو به سیدحسن خمینی می‌خوندم و همچنین متن گفتگوی تلفنی شیخ صانعی با سید حسن را. همه ناراحت از توهینی که به سیدحسن شده است و اینکه کسانی که توهین کردند به بیت امام توهین کردند و ...

فقط یک سوال:

آقایان صانعی و کروبی؛ زمانی که می‌خواستند افکار امام را به موزه بفرستند، یکی از شما رئیس مجلس بود و دیگری به عنوان مرجع تقلید تبلیغ می‌شد! می‌خواهم موضع‌گیری شما و دوستانتان را راجع به این قضیه در آن زمان بدانم!

والسلام