میتوان گفت فضای سینمای ایران در فروردین امسال فضای عادی و همیشگی نبود. حضور فیلمهایی با سبکها و محتواهای متفاوت و با «مخاطبان هدف» گوناگون باعث شد که اتفاقات جالب و بعضا تلخی صورت بگیرد. از «اخراجیهای ۳» گرفته که دهنمکی، مخاطب هدف عامه مردم را برای آن در نظر داشت تا «جدایی نادر از سیمین» که اصغر فرهادی آن را ساخته بود؛ و شاید حتی تا «یکی از ما دو نفر» تهمینه میلانی با چاشنی توهین به مردم!
دوستداران سینما میدانند که معمولا اصغر فرهادی مخاطب هدف خود را قشر متوسط به بالا و حتی شاید کسانی در نظر میگیرد که رهبران افکار جامعه و در واقع نخبگان کشور هستند. طبیعی است فیلمی که مخاطب هدف آن، عامه مردم نیستند فروش کمتری نسبت به اخراجیهای ۳ باید داشته باشد، زیرا کارگردانان اینگونه فیلمها قصد دارند فقط بر نخبگان تاثیر بگذارند تا آنها پس از تاثیرپذیری، آن پیام خاص را به عامه مردم منتقل کنند.
اما گویا جریانات سیاسی، قصد دارند برای تفرقهافکنی حداکثری در بین مردم، دوگانگی سیاسی را حتی در زندگی عادی مردم وارد کنند. آنها با توجه به حضور دهنمکی (که به عنوان یکی از نیروهای حزبالله شناخته میشود)، فیلم «جدایی نادر از سیمین» را منتخب خود اعلام کردند تا با این حربه بتوانند بخشی از عامه مردم را برای تماشای این فیلم به سینما بکشانند و در واقع با این کار این فیلم را از مسیر اصلی خود خارج کردند. البته تا به حال ساخت این دوگانگی باعث نشده «جدایی نادر از سیمین» بیشتر از «اخراجیهای ۳» به فروش برسد اما قطعا اگر این دوگانگی و تبلیغات نبود، فیلم اصغر فرهادی با فروش کمتری روبرو میشد.
با وجود اینکه اصغر فرهادی در پیشاکران «جدایی نادر از سیمین» در پاریس گفت «به جنبش سبز محتاج است»، اما باید گفت که «جدایی نادر از سیمین» هر چه هست محصول سینمای جمهوری اسلامی است و با مجوز وزارت ارشاد همین دولت ساخته شده و اجازه اکران عمومی گرفته است؛ ولو اینکه بگوییم فضای آزاد رسانهای موجب اعطای مجوز به این فیلم شده و با سیاستهای جمهوری اسلامی انطباق ندارد، به هر حال مصادره کردن این فیلم از سوی مخالفان حکومت و دولت، کاری است که از لحاظ منطقی جای سؤال دارد. به نظر میرسد که باید بیشتر مراقب باشیم که اسیر دوگانگیهای ساختگی که ضدانقلاب به فکر تحمیل آن به فضای جامعه است، نشویم.
اصغر فرهادی در این فیلم از چه میگوید؟
داستان فیلم به اختلاف زن و شوهری بر سر رفتن به خارج از کشور و یا ماندن در ایران میپردازد. «سیمین» قصد دارد برای «تامین آینده دختر خود» به خارج از کشور برود و «نادر» به دلیل مراقبت از پدر پیر خود قصد ماندن در ایران را دارد. «ترمه» دختر خانواده نیز نهایت تلاش خود را برای حفظ پدر و مادر خود در کنار یکدیگر انجام میدهد. اما داستان به همین جا ختم نمیشود. «نادر» برای مراقبت از پدر پیر خود، یک خدمتکار خانم از «پایین شهر» استخدام میکند که اتفاقا خیلی متشرع است ولی شوهر او به دلیل بدهی ناشی از بیکاری، در بازداشت به سر میبرد.
شاید روند کلی فیلم در نظر مردم طوری باشد که میتوان به عنوان واقعیت پذیرفت، چون بالاخره تحت شرایطی ممکن است داستان این فیلم در واقعیت هم رخ دهد اما «انگارهسازی» اصغر فرهادی در این فیلم و معرفی قشرهای مختلف به شیوههای گوناگون، موضوعی است که باعث شده عدهای فیلم او را «سیاهنمایی» اوضاع ایران بدانند.
باید گفت «سیاهنمایی» اصغر فرهادی هم به صورت کاملا حرفهای انجام شده است. اصغر فرهادی با هنرمندی خاص بوسیله «سیاه مطلق» و «سفید مطلق» نبودن شخصیتهای این داستان، آن را واقعیتپذیر کرده است. او در کنار «سیاهنمایی»های خود، ویژگیهای مثبتی هم از برخی شخصیتها نمایش داده است تا جایی که برای تشخیص قهرمان داستان به تامل نیاز داریم!
«جدایی نادر از سیمین» از طرفی فیلمی است که در آن مردم از هر قشری به شدت دروغ میگویند تا به دردسر نیفتند؛ تا جایی که حتی «ترمه» که پدر را به خاطر دروغش مؤاخذه میکند، در دادگاه «شهادت دروغ» میدهد و خانم خدمتکار متشرع تا جایی که پای پول حرام وسط نیامده است، از ترس شوهرش به دروغ متوسل میشود. از طرف دیگر هم فیلمی است که پسر به شدت مراقب و نگران پدر پیر خود است و از روی احساس وظیفه، به او خدمت میکند و خانم خدمتکار تحت هیچ شرایطی حاضر نیست «پول حرام بگیرد» و حتی بیشتر از «مرگ فرزند در رحم خود» از «تهمت دزدی که به او زده میشود» عذاب میکشد.
اصغر فرهادی، نگاه خاکستری خود را در گفتگوی نادر و ترمه به وضوح بیان میکند؛ جایی که نادر میگوید: «قانون میگوید یا میدونستی یا نمیدونستی!»
اینگونه اصغر فرهادی، فیلم خود را برای مخاطب واقعیتپذیر میکند و مابقی پیامهای خود را به راحتی به مخاطب منتقل میکند. مخاطبی که شاید پیامهای اصلی اصغر فرهادی را درک نکند اما در ضمیر ناخودآگاه او، آن پیامها شکل میگیرد. پیامهایی که حاوی سیاهنماییهایی علیه فرهنگ مردم ایران است و ممکن است در درازمدت ناامیدی مخاطبان این فیلم را رقم بزند.
البته تمام توضیحات فوق در مورد لایه ظاهری فیلم بود و لایه پنهان آن در این یادداشت مدنظر نیست؛ چرا که لایه پنهانی داستان را منتقدان سینما بهتر میتوانند تحلیل کنند که یکی از بهترین تحلیلها در این مورد را قاسم رحمانی ارائه کرده است.
در مجموع همانطور که از داستان فیلم مشخص است، اصغر فرهادی کارگردانی است که به صورت «نرم» قصد دارد پیام خود را به مخاطب القا کند؛ کاری که دیگر کارگردانان سینمای ایران، به ندرت بر آن تسلط دارند و معمولا پیام خود را به صورت آشکار و واضح بیان میکنند و به تبع آن نمیتوانند نظرات مخالف را جذب کنند.
سوال این است که با تمامی این اوصاف، آیا دوگانگی ایجاد شده توسط ضدانقلاب در مورد این دو فیلم، که متاسفانه بعضی از دوستداران نظام هم به آن دامن زدند، به نفع سینمای ایران است؟ دفع اصغر فرهادی برای سینمای جمهوری اسلامی ضرر بیشتری دارد یا نفع بیشتری؟ باید توجه کنیم که اصغر فرهادی متولد ۱۳۵۱ است و تمام هنر کارگردانی خود را در دوران انقلاب آموخته است. طرفداران و مخالفان فرهادی به هنر کارگردانی او شک ندارند و فقط راجع به محتوایی که او مینویسد، اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصغر فرهادی مخالف نظام است، آیا راه حلی برای جذب او وجود دارد یا اینکه در صورت مدارا با او، ممکن است خطرناک شود؟ آیا او میتواند یکی از سرمایههای ایران باشد؟
متاسفانه در زمانه حاضر، عدهای فقط به «دفع» افراد دامن میزنند تا جایی که حتی امثال «حاتمیکیا» از چوب برچسبهای آنان در امان نیستند. به نظر میرسد به عنوان راهکاری بلند مدت، نیاز به پرورش کارگردانان حرفهای ارزشی (که در حال حاضر انگشتشمار هستند) به شدت احساس میشود اما در حال حاضر مسئولین سینمایی در جذب حداکثری و دفع حداقلی هنرمندان باید هوشمند و دقیق باشند. قضاوت اینکه اصغر فرهادی با توجه به موضعگیریهای اخیرش باید جذب یا دفع شود به عهده مسئولین امر است، اما به نظر میرسد که «عدم تخریب» و «نقد منصفانه» کارگردانهایی مانند «میرکریمی»، «حاتمیکیا»، «شورجه» و «طالب زاده» و دیگر کارگردانان ارزشی میتواند به بهتر شدن فضای سینمای ایران کمک کند.
————————————————-
این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
همچنین میتوانید این یادداشت را در جوان آنلاین و کلمه نیوز هم ببینید.
در تعطیلات نوروزی کتابی تحت عنوان «دوره کامل قصههای قرآن» از سیدمحمد صحفی خواندم که به نظرم برای کسانی که دنبال کتاب مختصر و مفید در این زمینه هستند، بسیار مفید است. این کتاب که در سال ۶۷ برای اولین بار منتشر شده است و تا سال ۸۶ به چاپ سوم رسیده، کتابی است شامل دو مجلد که جلد اول آن به قصههای قرآن از خلقت آدم تا هجرت خاتم الانبیا میپردازد و جلد دوم آن به حوادث بعد از هجرت تا زمان رحلت پیامبر اعظم (ص). پس از آن نیز، فصلی با عنوان «غوغای خلافت» نوشته شده است که هر چند به موضوع کتاب مربوط نیست ولی خواندن آن به تکمیل مباحث پیشین کمک میکند.
یکی از محسنات بزرگ این کتاب، جامع بودن تمام داستانهای قرآنی در یک کتاب ۴۰۰ صفحهای است، با جزییات سادهای است که در تفاسیر مختلف، ذیل آیات آورده شده است. کتاب با داستان آدم و حوا آغاز میگردد و سپس پیامبران دیگر از جمله «شیث»، «ادریس»، «نوح»، «هود»، «صالح»، «ابراهیم»، «اسماعیل»، «لوط»، «یعقوب»، «یوسف»، «ایوب»، «شعیب»، «موسی»، «داود»، «سلیمان»، «یونس»، «زکریا و یحیی»، «عیسی» و پیامبر آخرالزمان را شرح میدهد. در این بین داستان اشخاص و گروههای دیگری همچون «ذوالقرنین»، «قارون»، «اصحاب رس»، «اصحاب سبت»، «اصحاب کهف»، «اصحاب اخدود» و «اصحاب فیل» نیز به صورت مختصر و مفید توضیح داده میشود.
در جلد دوم کتاب که حدود ۱۵۰ صفحه پایانی مجلد است نیز به صورت مبسوطتر قضایای بعد از هجرت پیامبر (ص) شرح داده میشود.
قلم خاص سید محمد صحفی در این کتاب و شیرینی داستانهای قرآنی، اصلا خستگی نمیآورد و مطمئنا داستانها را یکی پس از دیگری دنبال میکنید. به تمام کسانی که علاقه دارند داستانهای قرآنی را به صورت موجز ولی جامع دنبال کنند و فرصت کافی برای خواندن جزییات ندارند، خواندن این کتاب را توصیه میکنم.
بارها شنیدهایم که «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»؛ اما هر بار به بهانهای یا از روی غفلت پشت گوش انداختهایم. چند روز پیش، یک سخنرانی از استاد مصباح یزدی راجع به این موضوع گوش میکردم که خلاصه آن را به استحضار میرسانم:
استاد وعظ خود را با این داستان شروع میکنند که فرض کنید که یک تاجر، کالاهای مرغوبی خریداری میکند و در انبار ذخیره میکند. اما به این فکر نمیکند که ممکن است آن انبار از نظر بهداشتی دچار مشکل باشد و تمام کالاهای مرغوب او را خراب کند. اگر محاسبه نفس ما فراموش شود، ممکن است یک صفت بد اخلاقی، تمام حسنات را از بین ببرد.
برای محاسبه نفس، ابتدا باید شناخت درستی از گناهان و واجبات داشته باشیم. در محاسبه گناهان، هم کیفیت مهم است و هم کمیت. استاد مثال میزنند که مثلا اگر در مجلسی شرکت کردید که غیبت در آن انجام گرفته بود، فقط در محاسبه به خود نگویید که در مجلس شرکت غیبت کردم، بلکه محاسبه کنید که چه تعداد غیبت انجام گرفته و از چند نفر غیبت کردهاید یا شنیدهاید. در باب کیفیت گناه هم متوجه باشیم که برخی از گناهان، در یک لحظه میتواند عقاب ۷۰ سال گناه دیگر را داشته باشد. البته در درجهبندی گناهان، مراقب باشیم که گناهان درجه پایین را کوچک نشماریم که استخفاف گناه، خود گناه کبیره است.
یک نکته دیگر در باب گناهان این است که حواسمان باشد که به جز کمیت و کیفیت گناهان، باید محاسبه کنیم که چه زمانی از روز را صرف گناه کردهایم؛ چون «زمان» سرمایهای است که خداوند برای رسیدن انسان به سعادت در اختیار او قرار داده است و اگر از آن درست استفاده نکنیم، نه تنها ضرر کردهایم، بلکه به جای سرمایه خود، عذاب خریدهایم.
سپس استاد مصباح به بحث ترک واجبات که یکی از گناهان است، میپردازند و این نکته را ذکر میکنند که واجبات، فقط نماز و روزه نیست و شامل محبت به پدر و مادر، صله رحم و در مراحل بعد، واجبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میشود. البته در انجام واجبات باید مراقب باشیم که به خاطر خدا و از روی اخلاص، آن عمل را انجام دهیم و نه از روی ریا! ضمنا ممکن است برخی از اعمال در لحظه انجام آن از روی اخلاص باشد، اما ماهها بعد با پیش آوردن شرایطی از بین برود. مثلا ممکن است صدقه یا کمکی انجام دهیم و چند ماه بعد، با دیدن شخص مزبور به او یادآوری کنیم که اگر من چند ماه پیش به تو کمک نمیکردم، چه کار میکردی؟!
ایشان توصیه میکنند که خوب است جدولی در این زمینه تهیه کنیم که وقت زیادی از ما گرفته نشود. البته این نکته هم بیان میکنند که هر کس در حد اندازه خود، برای محاسبه نفس وقت تعیین کند؛ ممکن است برای شخصی ۵ دقیقه باشد و برای شخص دیگری بیشتر؛ مهم آن است که در حد وسع خود، اهتمام ویژه به محاسبه نفس داشته باشیم.
——————————————————-
پینوشت: سخنرانی استاد مصباح راجع به محاسبه نفس (به مدت ۴۲ دقیقه) را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
دیروز در مراسم بهره برداری از قطعه پایانی بزرگراه شهید صیاد شیرازی، دکتر قالیباف جملات زیر را بیان کردند:
«آنچه مسلم است من به عنوان شهردار تهران این قول را به شهروندان داده ام که در اردیبهشت ماه ۳ قطار و هر قطار ۷ واگن یعنی ۲۱ واگن وارد خطوط شود. تا پایان سال هر ماه دو قطار با ۱۴ واگن وارد خطوط مترو میشود تا ظرفیت جابه جایی بالا رود تا میزان جابه جایی شهروندان با این وسیله از دو میلیون سفر به سه میلیون سفر درپایان افزایش یابد.»
در کنار این جملات، ایشان اضافه کردند که «البته ممکن است از فشار جمعیت در مترو کم نشود، چون هر چه تعداد واگن بیشتر شود، استقبال مردم هم بیشتر میشود. مهم این است که در پایان سال به سه میلیون سفر برسیم.»
نکتهای که در این بحث وجود دارد این است که اگر قرار نیست فشار جمعیت در مترو کم شود، بلکه استقبال مردم از مترو بیشتر میشود؛ میتوان نتیجه گرفت که مردم به جای ماشین شخصی، تاکسی یا اتوبوس از مترو استفاده میکنند؛ که هر کدام از اینها میتواند موجب کاهش ترافیک و یا کاهش فشار جمعیت در اتوبوسها شود.
به دلیل اینکه جمعیت تهران تا سال آینده قرار نیست رشدی به اندازه رشد واگنهای مترو داشته باشد، پس انشالله ما سال آینده یا فشار جمعیت شدید در مترو رو نداریم و یا این ترافیک و فشار جمعیت در اتوبوسها را! این پست را نوشتم تا یادمان باشد که سال دیگر از مدیریت شهری، مطالبات خود را وصول کنیم!
شرایط این روزها جوری شده که به نظرم واجبه چند واحد اختصاصی در رشتههای دانشگاهی مرتبط با رسانه، درسی به عنوان «جو رسانهای» گنجانده بشه!
آخه شرایط جوری شده که اگه الان جناب مشایی بفرمایند: «خدا هست»، امثال احمد توکلی و علی مطهری نامه مینویسند به احمدینژاد که: چرا مشایی میگه خدا هست؟ شاید هم حتی از لج مشایی بگویند خدا نیست!
همانطور که احمد توکلی در جواب این حرف رئیس جمهور: «اصلاً زن ایرانی توی دنیا یک است. از نظر ادب، هنر، معرفت و انسانیت چیز دیگری است.»، گفت: «از برخی جملات شما بوی نژادپرستی میآید.»!!!! (+) اصلا دیگه رئیس جمهور یه کشور، نمیتونه از مردم خودش تمجید کنه!
علی مطهری هم که معرف حضور همگان هست. وقتی در ژاپن سونامی اومد، من منتظر بودم علی مطهری ریشه اونو در مناظرات انتخاباتی و حرفهای احمدینژاد بدونه! (حوصله گذاشتن لینک ندارم. تعداد مصاحبهها، یادداشتها و نامههایی از این دست از سوی ایشان بالاست!)
از طرف دیگه هم جو رسانهای سایتهایی مثل «باکری آنلاین»، «محرمانه نیوز» و «رهوا» منجر به این مسئله (+) میشه! دیگه این یکی بدون شرحه و هیچ توضیحی نداره!
یکی از بدیهای رسانههای آزاد هم همینه دیگه! اونایی که به اینترنت دسترسی دارند و قشر باسوادتر و مثلا آگاهتر جامعه هستند، بیشتر درگیر این جو رسانهای میشوند؛ از جمله خود من! شاید به همین دلیل مردم در حوادث انتخابات سال ۸۸ نمره قبولی گرفتند و برخی از خواص مردود شدند. (+) مردم عادی اصلا کاری ندارند مشایی چه جملاتی میگه و چیکار میکنه! اونا درگیر این تبلیغات سیاسی نشدند و توجهشون به نتایج اقدامات دولت هست. اونا هنوز هم که هنوزه وقتی احمدینژاد رو میبینند به استقبالش میروند و وقتی از تلویزیون، سخنرانی ایشون رو گوش میکنند، برای سلامتیاش دعا میکنند.