شیعیان ایران و علیالخصوص ساکنین تهران علاقه خاصی به سیدالکریم دارند. حضرت عبدالعظیم از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) که راجع به زیارت او حدیث معروف «من زار عبدالعظیم بری، کمن زار الحسین (ع) بکربلا» (هر کس عبدالعظیم را در ری زیارت کند، مانند کسی است که حسین (ع) را در کربلا زیارت کرده باشد) روایت شده است. حدیثی که از امام هادی (ع) به عنوان دهمین امام معصوم بشریت نقل گردیده و برای ما حجیت صالح بودن سیدالکریم است.
اما این روزها، جریان کوچکی سعی بر قداستزدایی از امامی را دارند که هر سخن او برای ما حجتی است ماندگار. عده قلیلی در شبکههای اجتماعی اینترنت و شبیه به آن اقدام به توهین و به قول خودشان شوخی با امام هادی (ع) کردهاند.
به عنوان یک شیعه وظیفه خود دانستم که این حرکت دور از شأن انسانی را محکوم نمایم و به عنوان هدیه، سخنی از این امام بزرگوار را نقل کنم:
قال الامام الهادی (ع): العلم وراثة کریمه والادب حلل حسان والفکرة مرآت صافیه
«مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۱۸۴، ح۴»
امام هادی (ع) فرمود:
«علم و دانش بهترین یادبود برای انتقال به دیگران است، ادب زیباترین نیکیها است و فکر و اندیشه آئینه صاف و تزیین کننده اعمال و برنامهها است.»
در امتداد موج وبلاگی «جانم فدای حضرت هادی(ع)»
ولایتپذیری و تبعیت از امام عصر از وظائف هر مسلمان است و در عصر غیبت، ولی فقیه عهده دار زمام امور مسلمین است. بر هر مسلمانی واجب است تا تبعیت خود را از ولی فقیه خود، هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی اثبات کند.
ما وبلاگنویسان و فعالان فضای مجازی وظیفه خود میدانیم تجدید بیعت خود با ولیفقیه را اعلام کرده و اعلام کنیم که حمایتها و همراهیهای ما با گروهها و مسئولین تا زمانی است که در مسیر ارزشهای الهی و اسلامی گام بردارند. ما با کسی عقد اخوت نبستهایم و مرزهای اعتقادیمان را با تمام وجود حراست میکنیم.
ما معتقدیم که مشروعیت مسئولین نظام وابسته به اجرای احکام اسلامی و تبعیت از نایب عام امام زمان (عج) است و اگر کسی در غیر این مسیر گام بردارد، قرار گرفتنش در آن مسئولیت خلاف شرع و قانون اساسی است. ما از مسئولین میخواهیم تا «ولایت پذیری عملی» خود را اثبات کنند و راه را بر هرگونه شایعه و حرفهای حاشیهای ببندند چرا که ما معتقدیم که تبعیت از ولی فقیه در قالب سخنان زیبا نیست و باید این سخنان در عمل ظهور یابند.
تعز من تشاء و تذل من تشاء
بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر
جمعی از وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی
اسامی دوستان وبلاگنویسی که این بیانیه را امضا کردهاند در وبلاگ آذرباد (محمدصالح مفتاح) منتشر شده است.
مولوی در مثنوى قضیهاى را نقل مىکند و مىگوید در یک شهر کافرنشین، محلهى مسلماننشینى بود. دخترى از خانوادهى مسیحى، عشق اسلام در دلش افتاد و عاشق اسلام شد. او خواست مسلمان بشود، اما پدر و مادر مانع بودند. به پدر و مادر و خانواده اعتنایى نمىکرد و به کلیسا هم دیگر نمىرفت. پدرِ مسیحى، ماند که در کار این دختر چه بکند. مؤذن مسلمانى، تازه به آن محل آمده بود و با صوت ناهنجارى اذان مىگفت. این مسیحى رفت به این مؤذن بدصدا پول داد و گفت با صداى بلند اذان بگو؛ آن مؤذن هم با صداى بلند اذان گفت. این دختر در خانه نشسته بود، یک وقت دید صداى ناهنجار منحوسى بلند شد. گفت این چیست؟ پدر گفت چیزى نیست، این مؤذن مسلمانهاست که دارد اذان مىگوید. گفت عجب! مسلمانها اینطوریند؟ نتیجتاً عشق اسلام از دل او رفت!
فرمایشات رهبر معظم انقلاب در جمع روحانیون استان بوشهر ۱۳۷۰/۱۱/۱۰
گفت دختر چیست این مکروه بانگ که به گوشم آمد این دو چار دانگ
من همه عمر این چنین آواز زشت هیچ نشنیدم درین دَیر و کُنشت
خواهرش گفتش که این بانگ اذان هست اِعلام و شعار مؤمنان
باورش نآمد بپرسید از دگر آن دگر هم گفت آرى اى پدر
چون یقین گشتش رخ او زرد شد از مسلمانى دل او سرد شد
«مثنوى معنوى، دفتر پنجم»
————————————————————-
پ.ن: مراقب باشیم صدای نامنحوس و اعمال زشت ما و یا حتی انجام دادن کارهایی که از عهده ما برنمیاد، باعث ریزش عدهای دیگر نشود.
پس از بیان مفهوم اصولگرایی و همچنین تعیین شاخص آنها، سؤالی که بوجود میآید این است که آیا این شاخصها برای یکی از احزاب کشور و یا اشخاص سردمدار آن جناح تعیین شده است؟ سخنان رهبر معظم انقلاب در طول ۲۲ سال گذشته، نشاندهنده آن است که اصولگرایی به آن معنی که ایشان تعریف کردهاند، شامل حال تمامی مسلمانان میشود و نه فقط سردمداران و یا جناحی از احزاب کشور.
• اصولگرایی، ضامن سعادت انسانها
«رسانههاى صهیونیستى با جنجال و هوچیگرى، ما را به بنیادگرایى نسبت مىدهند؛ درحالى که اگر بنیادگرایى را به معناى بازگشت به اصول و بنیادهاى اسلامى بدانیم، بزرگترین افتخار را به دست آوردهایم. مسلمانان در هیچ نقطهى عالم نباید از نام «اصولگرا» و «بنیادگرا» تحاشى کنند. اصول مقدس اسلام، تضمینکنندهى سعادت انسانهاست. دست استعمار، اصول را در زندگى ما کمرنگ و ضعیف کرد؛ ولى اینک ما افتخار مىکنیم که به اصول اسلامى و قرآنى برگردیم.» [۱]
• حکومت اصولگرا یعنی جهتگیری براساس ارزشهای ماندگار
«حکومت امیرالمؤمنین در زمینهى اقامهى عدل، حمایت از مظلوم، مواجههى با ظالم و طرفدارى از حق در همهى شرایط، الگویى است که باید از آن تبعیت شود. این کهنگى بردار هم نیست و در همهى شرایط گوناگون علمى و اجتماعى دنیا، مىتواند براى خوشبختى و سعادت انسانها الگو باشد. ما نمىخواهیم از روش ادارى آن دوره تقلید کنیم و بگوییم اینها مشمول تحول زمانى است و مثلا روزبهروز روشهاى نویى مىآید. ما مىخواهیم از جهتگیرى آن حکومت که تا ابد زنده است، تبعیت کنیم. دفاع از مظلوم، همیشه یک نقطهى درخشان است. کنار نیامدن با ظالم، رشوه نپذیرفتن از زورمند و زرمند و پا فشردن بر حقیقت، ارزشهایى است که هیچ وقت در دنیا کهنه نمىشود. در شرایط و اوضاع و احوال گوناگون، این خصوصیات همیشه باارزش است. ما اینها را باید دنبال کنیم؛ اصول اینهاست. اینکه مىگوییم حکومت اصولگرا، یعنى پیرو و پایبند به چنین ارزشهاى ماندگارى که هرگز کهنگىپذیر نیست. اتفاقا زورگوها و قلدرهاى دنیا از همین پایبندى ناراحتند. آنها هم از همین خشمگین مىشوند که چرا حکومت اسلامى در ایران طرفدار مظلومان فلسطین یا طرفدار ملت افغانستان است یا با فلان دولت قلدر و ظالم در دنیا سازش نمىکند. اینکه شما مىبینید بنیادگرایى و اصولگرایى مثل یک دشنام، در دست و دهان دشمنان این ملت مىچرخد، به خاطر همین است. این اصول، همان چیزهایى است که قلدرها و زورگوهاى دنیا از آن متضرر مىشوند و با آن مخالفند. آن روز با امیرالمؤمنین هم بر سر همین چیزها جنگیدند. تلاش ما به عنوان حکومت باید این باشد.» [۲]
• اصولگرایی هم مقابل تحجر است و هم مقابل بدعتگذاری
«اساس انقلاب، مثل خود اسلام بر احکام ثابت و احکام متغیر استوار است. یک سلسله احکام، تغییرناپذیر است؛ یک سلسله احکام در شرایط گوناگون تغییر پیدا مىکند. انقلاب هم همینطور است. اجتهاد، خصوصیتى است که این امکان را به یک مسؤول مىدهد تا بتواند به اقتضاى شرایط، روشها و راهها و تاکتیکهاى درست را انتخاب کند. البته انتخاب روش و اجتهاد براى پیدا کردن روش نو و مناسب، کار مجتهد است. این غیر از بدعتگذارى یک انسان ناوارد و تجدیدنظر طلب است؛ این کار کسى است که قدرت اجتهاد در این کار را داشته باشد. نقش اجتهاد و مجتهد در نظام اسلامى به همین خاطر است. از آن طرف، به بهانهى تمسک به اصول، تحجر را نفى مىکنیم و مىگوییم نمىشود به بهانهى تمسک به اصول، تحجر و ایستایى را بر انقلاب تحمیل کرد – اصولگرایى وجود دارد؛ اما این، تحجر و جزماندیشى و نشناختن شرایط مختلف نیست – از این طرف، به بهانهى اجتهاد و تحول، نباید به بدعتگذاریهاى ناشیانه و تجدیدنظرطلبانه اجازهى فعالیت و تحرک مضر و مخرب داد. خط روشن امام بزرگوار این است. بنابراین، اصول، اصول ثابتى است. عدالت، مردمسالارى، استقلال، دفاع از حقوق ملت در همهى زمینهها، دفاع از حقوق مسلمانان عالم، دفاع از هر مظلومى در هر نقطهى عالم؛ اینها جزو اصول ماست. مبارزه با فساد، ظلم و زورگویى جزو اصول ماست – اینها تغییرناپذیر است – اما ممکن است روشهاى گوناگونى در اوضاع و احوال مختلف وجود داشته باشد.» [۳]
• آیا بین اصولگرایی و اصلاحطلبی دعواست؟
«بنده دعواى اصلاحطلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیمبندى را غلط مىدانم. نقطهى مقابل اصولگرا، اصلاحطلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاحطلب، اصولگرا نیست. نقطهى مقابل اصولگرا، آدم بىاصول و لاابالى است؛ آدمى که به هیچ اصلى معتقد نیست؛ آدم هرهرى مذهب است. یک روز منافع او یا فضاى عمومى ایجاب مىکند که بشدت ضد سرمایهگذارى و سرمایهدارى حرکت کند، یک روز هم منافعاش یا فضا ایجاب مىکند که طرفدار سرسخت سرمایهدارى شود؛ حتى به شکل وابسته و نابابش! نقطهى مقابل اصلاحطلبى، افساد است. بنده معتقد به اصولگراى اصلاحطلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روشها به صورت روزبهروز و نوبهنو.» [۴]
پاورقی:
[۱]- سخنرانى در مراسم بیعت میهمانان خارجى شرکت کننده در مراسم چهلمین روز ارتحال رهبر کبیر انقلاب اسلامى، و جمعى از اقشار مختلف مردم مشهد و گروهى از عشایر استان خوزستان ۲۲/۴/۱۳۶۸
[۲]- بیانات در خطبههاى نماز جمعهى ۲۱ رمضان ۱۶/۹/۱۳۸۰
[۳]- بیانات در اجتماع بزرگ زایران حرم امام خمینى(ره) ۱۴/۳/۱۳۸۱
[۴]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههاى استان کرمان ۱۹/۲/۱۳۸۴
* این یادداشت برای سایت ندای انقلاب نوشته شده است.
• خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری و عمل
«اگر مجلس و دولت انشاءالله با حکمت و درایت و تدبیر کارها را برنامهریزی بکنند، امید این هست که ما در این سال بتوانیم کارهای بزرگی انجام بدهیم. هم در صحنهی داخلی و هم در عرصهی پیچیدهی بینالمللی، ملت ایران نیاز به کار و ابتکار و تلاش مجدانه دارد. ما باید آنچه را که در گذشته ـ در دروان حکومت طاغوتها ـ از دست دادهایم و دچار عقب ماندگی شدهایم، جبران کنیم؛ این ایجاب میکند که ما تلاشمان را هرچه می توانیم بیشتر و بیشتر و جدیتر کنیم. در عرصهی داخلی آنچه مورد نیاز است، پیدا کردن راههای میانبر همراه با تدبیر و درایت و حکمت است؛ ما نمیتوانیم آرام و معمولی حرکت کنیم؛ باید با شتابی حسابشده و منظم و منضبط پیش برویم. باید بتوانیم کارهایی را که برای نسلهای آینده ماندگار خواهد بود انجام بدهیم. در عرصهی بینالمللی دوستانی در جهان داریم، دشمنانی هم داریم، کسانی هم هستند که دشمن نیستند لکن رقیب ما هستند؛ این عرصهی پیچیده هم نیاز دارد که تلاشمان را مدبرانه و شجاعانه و عزتمدارانه برنامهریزی کنیم. در این عرصه اگر موفق بشویم، این موفقیت در توفیقات داخل کشور و پیشرفتهای بزرگ ملت ایران در زندگی خود هم اثر خواهد گذاشت.» [۱]
• مسئولیتپذیری و پاسخگویی
««مسئولیتپذیرى و پاسخگویى»؛ در هر بخشى که ما هستیم، مسئولیت آن کارى که بر عهده گرفتهایم، این را بپذیریم. زیرمجموعه، زیرمجموعهى ماست، احساس مسئولیت کنیم. در هر نقطهاى مسئولیت تعریفشدهاى وجود دارد، آن مسئولیت را بایستى پذیرفت.» [۲]
«نظام پاسخگویى را براى خودتان متحتّم بدانید. واقعاً وزیر در حوزهى کار خودش، مدیران وزارتى در حوزهى کار خودشان، معاونان هر کدام در حوزهى کارِ خودشان پاسخگو باشند. یعنى هم در برابر خطایى که انجام مىگیرد، واقعاً پاسخگو باشند؛ هم در برابر کار لازمى که باید انجام مىگرفته و انجام نمىگیرد، پاسخگو باشند. در خیلى از موارد خلافى انجام نگرفته؛ اما خلاف این بوده که کارهاى زیادى باید انجام مىگرفته، ولى انجام نگرفته. کار نکردن به مقدار لازم هم یک نوع تخلف است.» [۳]
• اهتمام به علم و پیشرفت علمی
«از جملهى شاخصههاى مهم اصولگرایى، یکى «اهتمام به علم و پیشرفت علمى» است. شما ببینید چه زمانى در آغاز پیدایش اسلام گفته شد که: «طلب العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة» یا «مؤمن و مؤمنة»؛ یعنى همان وقتى که نماز و زکات و این چیزها آمد، طلب العلم هم آمد؛ «اطلبوا العلم ولو بالصین» هم آمد. من بارها تکرار میکنم، این به خاطر همین است که جامعه، بدون علم نخواهد توانست آرمانهاى خودش را بالا بیاورد. مثل این است که انسان حرف حقى داشته باشد؛ اما اصلاً زبان گفتنش را نداشته باشد. نداشتن علم اینطورى است. علم موجب میشود که شما بتوانید آن آرمانها، آن اهداف و آن خط روشن و جادهى روشنِ صراط مستقیمى را که در دست و اختیار شماست، مطرح کنید و کسان بیشترى را از بشریت، به آن هدایت کنید. علم نداشته باشید، این امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین علم – که وسیلهى رشد ملى، بشرى، انسانى و اوج گرفتن در محیط عام بشریت است – جزوِ چیزهاى لازم است و باید به این اهتمام داشته باشید.» [۴]
• سعه صدر و تحمل مخالف
««سعهى صدر و تحمل مخالف»؛ که از جملهى شاخصههایى است که جزوِ پایههاى اصولگرایى است. گاهى انسان از حرفى که میزنند، ناراحت هم میشود؛ حرص هم میخورد، گاهى به خدا هم شکایت میکند که خدایا! تو که مىبینى واقع قضیه چیست و چقدر با چیزى که اینها میگویند، فاصله دارد؛ اما در عین حال، انسان بایستى حلم به خرج دهد. حلم یعنى ظرفیت و تحمل صداى مخالف را داشتن. البته این به معناى آن نیست که دولت از عملکرد خودش دفاع نکند؛ نه، حتماً بایستى دفاع کند.» [۵]
• اجتناب از هواهای نفس
««اجتناب از هواهاى نفس»؛ چه هواى نفس شخصى، چه هواى نفس گروهى؛ که حالا آقاى رئیسجمهور گفتند و این نکتهى خوبى است. بحمداللَّه عناصر دولت به هیچ گروه و دسته و باند و جریانى وابسته نیستند؛ این خیلى نکتهى مهمى است. مراقب باشید حرکت، اظهارنظر و حرف، انتساب به یک جریان، به یک باند و به یک گروه را پیش نیاورد، که اگر اینطور شود، هواى نفس تقریباً انفکاکناپذیر است. هواى نفس گروهى هم مثل هواى نفس شخصى است؛ آن هم همینطور است. هواى نفس گروهى هم انسان را بىحساب و کتاب به این طرف و آن طرف میکشاند و از خرد و جادهى مستقیم منحرف میکند. این هم جزو لوازم اصولگرایى است.» [۶]
• شایستهسالاری
«یک جملهى دیگر از این نامهى مبارک [نامه امیرالمؤمنین به مالک اشتر] این است: «ثم انظر فى امور عمالک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب کارگزاران است؛ «فاستعملهم اختبارا»؛ با آزمایش آنها را انتخاب کن؛ یعنى نگاه کن ببین چه کسى شایستهتر است. همین شایستهسالارىیى که امروز بر زبان ماها تکرار مىشود، به معناى واقعى کلمه باید مورد توجه باشد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هم در اینجا به آن سفارش مىکنند. «و لا تولهم محاباة و اثرة»؛ نه از روى دوستى و رفاقت کسى را انتخاب کن، که ملاکها را در او رعایت نکنى – فقط چون رفیق ماست، انتخابش مىکنیم – نه از روى استبداد و خودکامگى؛ انسان بگوید مىخواهم این فرد باشد؛ بدون اینکه ملاک و معیارى را رعایت کند یا با اهل فکر و نظر مشورت کند.» [۷]
• تلاش بیوقفه
«مىخواهید زنده بمانید؟ مىخواهید عزیز باشید؟ مىخواهید در علم و عمل پیشرفته باشید؟ مىخواهید جوانانتان سرافراز باشند؟ مىخواهید فردایتان فرداى روشنى باشد؟ باید استقامت داشته باشید. فعال، کرّار، خستگىناپذیر و دنبال کنندهى اهداف خود؛ آیندهى چنین ملتى روشن است. ملت ما خوشبختانه این راه را شروع کرد و تا امروز ادامه داده؛ منتها این راه استمرار لازم دارد.» [۸]
«ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشستهاند که یک بهانهاى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند. میدانند که دولت مشغول تلاش و فعالیت و خدمت است. خب، واقعاً در کشور دارد خدمت انجام میگیرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما که راجع به شخص قضاوت نمیکنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار میدهیم. آنجائى که کار و خدمت و تلاش هست، حمایت ما هست، حمایت مردم هست. و بحمداللَّه امروز کار دارد انجام میگیرد. مسئولین دولتى هم حقاً و انصافاً دارند تلاش میکنند؛ هم اعضاى دولت، هم بخصوص خود رئیس جمهور. اینها شب و روز ندارند؛ من مىبینم، من از نزدیک شاهدم. اینها دائم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اینها براى کشور خیلى باارزش است.» [۹]
• قانونگرایی
«براى حل و فصل قضایا، معیار قانونى وجود دارد. اگر قانون حاکم نشد، آن چیزى که از بىقانونى بر سرِ همه خواهد آمد، بسیار تلختر است از آنچه که اجراى قانون ممکن است در کام بعضى تلخى به وجود بیاورد؛ «و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». عدل همان رعایت قانون است. اگر ما از رعایت قانون احساس ضیق کردیم، نخواستیم به قانون تن بدهیم، آنچه که بر سر ما از بىقانونى خواهد آمد، بمراتب از این تلخىِ تحمل قانون، سختتر است. این را باید همه توجه کنند.» [۱۰]
• شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمال حق
«ملت و مسئولان کشور باید هوشیار باشند؛ محاسبهى این دشمنىها را بکنند؛ در مقابلهى با این دشمنىها، با تدبیر و با شجاعت عمل کنند. هم تدبیر لازم است، هم شجاعت لازم است. اگر شجاعت وجود نداشته باشد، در مقابل ابهت و هیبت و چهرهى عبوس دولتهاى مستکبر، کسى دل خود را ببازد، قطعاً شکستخورده است. دولتهاى مستکبر یکى از کارهایشان همین تشر زدن است؛ چهرهى عبوس گرفتن است؛ حق را ناحق کردن است. در مقابل اینها اگر شجاعتى وجود نداشته باشد، مسئولان کشور اگر نتوانند در مقابلهى با این حرکتهاى نمایشىِ خصمانه و مستکبرانه روى پاى خودشان بایستند، قطعاً کلاهشان پس معرکه است؛ هم خود شکست میخورند، هم ملت را به شکست میکشانند. بنابراین شجاعت لازم است.» [۱۱]
• انس با خدا و استمداد از او
««انس با خدا»، «انس با قرآن» و «استمداد دائمى از خدا»؛ این آخرى – که از شاخصههاى اصولگرایى است – تصمینکنندهى همهى آن چیزهایى است که قبلاً عرض کردیم. انس با خدا یادتان نرود. ما بارها میگوییم که خدمات مسئولان نظام از هر عبادتى بالاتر است؛ این حرف درستى است و مبالغه هم در آن نیست. اما بدانید، این خدمات، آن وقتى خدمت خواهد شد و آن وقتى با خلوص و درخشش و شفافیت خود باقى خواهد ماند که شما دلتان با خدا مأنوس باشد. اگر دل از خدا غافل شد، اگر دل رابطهى خودش را با ذکر و توجه و خشوع از دست داد، همین خدمتى که ما میگوییم بالاترین عبادت است، همین خدمت، مشوب خواهد شد؛ اصلاً به کلى مشوب مىشود و در آن اغراض و هواها میآید.» [۱۲]
ادامه دارد…
پاورقی:
[۱]- پیام نوروزى رهبر انقلاب به مناسبت حلول سال ۱۳۸۷
[۲]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۳]- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضاى هیأت دولت ۸/۶/۱۳۸۴
[۴]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۵]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۶]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
[۷]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضاى هیأت دولت ۱۷/۷/۱۳۸۴
[۸]- بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز جمعهى تهران ۲۸/۰۵/۱۳۸۴
[۹]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از مردم استان فارس ۳/۲/۱۳۹۰
[۱۰]- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مسئولان قوهى قضائیه ۷/۴/۱۳۸۸
[۱۱]- بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۰۱/۰۱/۱۳۸۹
[۱۲]- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت ۶/۶/۱۳۸۵
* این یادداشت برای سایت ندای انقلاب نوشته شده است.