* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
نزدیک نوروز بود که خبر اکران فیلم سینمایی «قلادههای طلا» با توصیف سیاسیترین فیلم سینمای ایران توجهات زیادی را به خود جلب کرد. قلادههای طلا با کارگردان متشخص و بازیگران مشهورش به دلیل موضوع سیاسی فیلم، باز هم دو دسته اظهارنظر متقابل داشت؛ عدهای این فیلم را سفارشی و محصول حکومت دانستند و عدهای طرفدار بیچون و چرای فیلم شدند. اما پس از اکران فیلم، روز به روز از این نوع اظهارنظرات کاسته شد و پس از اینکه عده زیادی از مردم به تماشای فیلم نشستند، متوجه بیطرف بودن داستان فیلم و سیاه و سفید نبودن محض آن شدند. در قلادههای طلا آنقدر مشخص و واضح صف مردم معترض از ساختارشکنان جدا شده است، که حرف کسانی که بخواهند این فیلم را مخالف دستهای از مردم قرار بدهند، خریدار ندارد.
داستان فیلم از آنجا آغاز میشود که در آگوست 2007 (مرداد 86) سازمان سیا، اینتلیجنت سرویس و موساد با همکاری هم و به سرکردگی مک کویین، طرح ترور سیدمحمد خاتمی را در نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری 88 کلید میزنند. استدلال آنان این است که 50 مورد در جهان وجود داشته که پس از ترور یک شخصیت سیاسی که حتی اولین شخصیت محبوب کشورش نبوده، یکی از نزدیکان او در انتخابات دور بعد به قدرت خواهد رسید. آنها اعتقاد دارند که ترور «سید مظلوم» جنگ داخلی را در ایران شروع خواهد کرد و تا 100 سال انگشت اشاره آنان در ایران حاکمیت خواهد کرد!
پس از ناکام ماندن این طرح، اعزام یک جاسوس برای هدایت ساختارشکنیهای انتخاباتی در دستور کار آنان قرار میگیرد. مازیار فنایی زاده یک ایرانیالاصل است که در پادگان اشرف بزرگ شده و در حال حاضر جاسوس MI6 است. این فرد نقش هماهنگ کننده را در بین گروههای مخالف جمهوری اسلامی به عهده میگیرد، گروههایی که شامل سلطنتطلبان، منافقین، همجنسبازان، بهاییها و ... است. او در بگومگوهایی که در این بین اتفاق میافتد، همه را قلاده به گردن سرویسهای جاسوسی غربی میداند که البته او قلاده طلا به گردن دارد!
از سوی دیگر و در مقابل این گروه، وزارت اطلاعات ایران نمایش داده میشود که هر چند به رصد اوضاع میپردازند اما غفلت آنان از آیندهنگری بحرانی که ممکن است به وقوع بپیوندند، کار را سخت میکند. البته این غفلت بیشتر از همه متوجه فردی به نام «جواد رخ صفت» با سمت معاون وزیری است که در انتهای فیلم جاسوس بودن او محرز میگردد.
پس از پایان رایگیری انتخابات 88 و شروع اعتراضات مردمی، کارگردان فیلم به زیبایی صف مردم معترض را از ساختارشکنان جدا میکند. جاسوسها و ساختارشکنانی که خود را به عنوان مردم جا زدهاند، در میان راهپیمایی سکوت مردم شروع به شیشه شکستن و آتش زدن و آدم کشی میکنند. پس از راهپیمایی سکوت بخشی از مردم و خلوت شدن شهر در روز 25 خرداد، عده ای به سرکردگی جاسوسها و منافقین اقدام به تصرف پایگاه بسیج میکنند. مظلومیت بسیج در این صحنهها نمایانگر صبر در عین رشادت مردمی آنهاست.
تطمیع سرهنگ نیروی انتظامی از طرف سفارتخانه انگلیس به بهانه دیدار با پسرش در انگلستان و همکاری یک خانم خبرنگار به بهانه بورسیه دانشگاهی در انگلستان از سوی این سفارتخانه، نقش پررنگ سفارت انگلیس در حوادث پس از انتخابات 88 را نمایان میکند.
چگونگی پی بردن وزارت اطلاعات به ضعف خودش بخاطر نفوذی که در آن شده است، بخش دیگری از فیلم است که کارگردان با هنرمندی احتمال جاسوس بودن افراد مختلف را به مخاطب القا میکند.
در نهایت این فیلم با روایت داستانی مناسب تا شهریور 88 به پایان میرسد که دیگر عده زیادی از مردم معترض با دیدن دستهای دشمن در این قضایا به صف اکثریت مردم پیوستهاند.
مهمترین نکته فیلم، وحدت میان گروههای ضدجمهوری اسلامی برای ایجاد اختلاف در میان مردم است که با «دیدن دستهای دشمن» [1] توسط مردم بصیر ایران ناکام ماند.
* پاورقی:
[1]- رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد 88 به معترضان توصیه کرد تا دستهای دشمن را ببینند.
چند روز پیش رئیس جمهور کشورمان در تاجیکستان و در جمع ایرانیان مقیم آن کشور، سخنانی ایراد کردند که در رسانههای اینترنتی به آن بسیار پرداخته شد و حتی برخی از علما نیز نسبت به آن واکنش نشان دادند. درست است که رئیس جمهور این جمله را گفتند که «فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد.» ولی اگر قبل و بعد این جملات خوانده شود این اظهارات تعدیل خواهد شد. به طور مثال جملات قبل از این جمله: «ملت ایران پس از پذیرش اسلام مشاهده کرد که حکومت دوباره به دست امویان و عباسیان افتاد که بویی از راه و مرام پیامبر نبرده بودند و آنها بر ملت ایران نیز حاکم شده، شخصیت ملت را تحقیر و استعدادهایش را لگد مال کردند و در این شرایط این فردوسی بود که هویت موحد، عدالت خواه، آزادی طلب و انسانی ملت ایران را مجدداً احیا کرد.» (+)
یکی از بزرگترین منتقدان این جملات هم آیت الله مکارم شیرازی بودند. این مرجع تقلید با اشاره به سخن یکی از مسئولان با این مضمون که «فردوسی، مکتب پیامبر را نجات داد» آن را جمله عجیب خواند و گفت: این جمله از سوی کسانی است که درباره مکتب ایرانی داد سخن میدهند. فردوسی شاعر بزرگی است و خود در شعر مشهورش این گفته را تکذیب میکند و میگوید سی سال رنج کشیدم و زبان فارسی را زنده کردم. (+)
مثل همیشه به عنوان یک شاخص میخواهم سخنان مقام معظم رهبری را مطرح کنم تا اظهارات این دو بزرگوار را با آن بسنجیم:
«خوشبختانه ادبیات سلف ما همهاش در جهت ارزشهاى الهى و اسلامى است؛ از جمله همین شاهنامه که شما به آن اشاره کردید. اول انقلاب عدهیى از مردمِ با اخلاصِ بىاطلاع رفته بودند قبر فردوسى را در توس خراب کنند! وقتى من مطلع شدم، چیزى نوشتم و فوراً به مشهد فرستادم؛ که آن را بردند و بالاى قبر فردوسى نصب کردند؛ نمىدانم الان هم هست یا نه. بچههاى حادى که به آنجا مىرفتند، چشمشان که به شهادت بنده مىافتد، لطف مىکردند و مىپذیرفتند و دیگر کارى به کار فردوسى نداشتند! حقیقت قضیه این است که فردوسى یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسى، حکیم گفتیم. الان چند صد سال است که دارند به فردوسى، حکیم مىگویند. حکمت فردوسى چیست؟ حکمت الهىِ اسلامى.
شما خیال نکنید که در حکمت فردوسى، یک ذره حکمت زردشتى وجود دارد. فردوسى آن وقتى که از اسفندیار تعریف مىکند، روى دیندارى او تکیه مىکند. مىدانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبىِ مبلّغ دین بوده که سعى کرده پاکدینى را در همه جاى ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزباللهىهاى امروز خودمان است؛ آدم خیلى شجاع و نترس و دینى بوده است؛ حاضر بوده است براى حفظ اصولى که به آن معتقد بوده و رعایت مىکرده، خطر بکند و از هفتخان بگذرد و حتّى با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتى شما شاهنامه را مطالعه مىکنید، مىبینید که فردوسى روى این جنبهى دیندارى و طهارت اخلاقى اسفندیار تکیه مىکند. با اینکه فردوسى اصلاً بنا ندارد از هیچیک از آن پادشاهان بدگویى کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهرهیى دارد، اسفندیار چه چهرهیى دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسى بر اساس معیارهاى اسلامى، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالى که بر طبق معیارهاى سلطنتى و پادشاهى، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروى یزدان و فرمان شاه» یعنى چه؟ یعنى هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنى حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، مىبینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنى اسفندیار یک حکیم الهى است. فردوسى از اول با نام خدا شروع مىکند - «به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد» - تا آخر هم همینطور است؛ فردوسى را با این چشم نگاه کنید. فردوسى، خداى سخن است؛ او زبان مستحکم و استوارى دارد و واقعاً پدر زبان فارسى امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامى بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید.
البته بعضیها زردشتىمسلکند، بعضیها هم زردشتىمسلک نیستند. آنهایى که زردشتىمسلکند، خوششان مىآمد که به زردشتیگرى تظاهر کنند و چیزى دربارهى فردوسى بگویند؛ اما حقیقت قضیه که این نیست. این شاهنامهى فردوسى در مقابلمان است. شما خیال مىکنید که اگر در شاهنامهى فردوسى چیزى برخلاف مفاهیم اسلامى وجود داشت، اینقدر در جوامع اسلامى جا مىافتاد؟ شما مىدانید که در این نسلهاى گذشته، مردم ما چهقدر دینى بودهاند. در کدام خانه و کدام ده و کدام محله، شاهنامه نبود یا خوانده نمىشد؟ همه جا مىخواندند و منافاتى هم با مفاهیم اسلامى نمىدیدند.» [1]
«من موافقم که از «فردوسى» تجلیل شود، شاهنامه تحلیل شود و حکمت فردوسى استخراج گردد تا همه بدانند که این حکمت، اسلامى است یا غیراسلامى. این بزرگداشتى هم که برگزار شد، اصلاً به دستور و خواست من بود؛ منتها چون اواخر ریاست جمهورىام بود، به آقاى مهندس «حجت» گفتم که دنبال نمایید و فردوسى را بزرگ کنید. فردوسى باید هم بزرگ شود. فردوسى در قلّه است. امیدواریم کمکارى - که دوستان اشاره کردند - گریبان ما را نگیرد تا حکمت فردوسى را بیان کنیم. ما هستیم که اسم او را «حکیم ابوالقاسم فردوسى» گذاشتیم؛ دشمنان دین که این اسم را نگذاشتهاند. خوب؛ این حکیم چه کسى است و حکمت او چیست؟ آیا حکمت زردشتى است، حکمت بىدینى است، حکمت پادشاهى است یا حکمت اسلامى؟ این را مىشود در آورد. اگر کسى به شاهنامه نگاه کند، خواهد دید که یک جریانِ گاهى باریک و پنهان و گاهى وسیع، از روح توحید، توکّل، اعتماد به خدا و اعتماد به حق و مجاهدت در راه حق در سرتاسر شاهنامه جارى است. این را مىشود استخراج کرد، دید و فهمید. مخصوصاً بعضى از شخصیتهاى شاهنامه خیلى برجسته هستند که اینها را باید شناخت و استخراج کرد. من یک وقت گفتم که «اسفندیار» مثل این بچه حزباللّهى هاى امروز خودِ ماست! در فرهنگ شاهنامه یک حزباللّهى غیورِ دینخواهِ مبارز وجود دارد. بله؛ این کارها را شما بکنید تا دیگران نکنند. شما که نکردید، دیگران مىکنند.» [2]
همانطور که ملاحظه فرمودید ارزش فردوسیای که در قله است و حکمت الهی اسلامی دارد بیشتر از آن چیزی است که فقط زبان فارسی را زنده نگه داشته باشد، و قطعا به پیشرفت اسلام در ایران و سایر ممالک فارسی زبان کمک شایانی کرده است. از طرفی دیگر جملات رئیس جمهور اغراق زیادی در مورد نقش فردوسی در نجات اسلام داشت. البته میتوان بدلیل فرهنگسازی فردوسی در چند صد سال اخیر او را بعنوان یکی از تاثیرگذاران برجسته فرهنگ اسلامی نام برد.
پاورقی:
[1]- بیانات در دیدار با اعضاى «گروه ادب و هنر» صداى جمهورى اسلامى ایران 05/12/1370
[2]- بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم 07/11/1381
قبل از هر چیز رسیدن بهار دوست داشتنی و نوروز زیبا را تبریک عرض میکنم.
در سالهای گذشته با تعداد کم شبکههای تلویزیونی صدا و سیما و بعضا عدم تنوع برنامهها در برخی ایام، این نگرانی ایجاد میشد که سلیقههای مختلف مردم پوشش داده نشود و مردم به سراغ شبکههای ماهوارهای بروند. هر چند که استفاده عموم مردم از ماهواره منع قانونی دارد اما این قانون به اعتقاد بسیاری از کارشناسان ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد اما در بلند مدت باید به دنبال طرحهای ایجابی و پوشش سلیقههای مختلف مردم در چارچوب قانون اساسی رفت. برنامههایی که از نظر کیفی و کمی بتوانند جایگزین برنامههای ضدفرهنگی غربی شوند. قطعا اضافه شدن شبکههای تخصصی مختلف با در نظر گرفتن تنوع آن و البته حفظ کیفیت یکی از بهترین راهکارها در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب است.
جای تشکر دارد که مسئولین صدا و سیما به فکر کارهای ایجابی افتادهاند و در کنار اعمال سلبی که به وفور در برابر تهاجم فرهنگی غرب از سوی نهادهای گوناگون انجام میشود، به تولید محتوای متنوع همت گماردهاند.
درست است که میان این شبکههای تازه افتتاح شده، شبکههای «نمایش» و «آی فیلم» بدلیل برنامههای سرگرم کننده از محبوبیت بیشتری برخوردارند اما از نقش مابقی شبکهها در پوشش مخاطب خاص هم نباید غافل شد. یکی از این شبکهها که به نظر میرسد امسال میتواند حتی به عنوان یک شبکه عام مدنظر قرار بگیرد «شبکه بازار» است.
شبکه بازار با تبلیغ کالاهای مرغوب ایرانی، قطعا میتواند در حمایت از «تولید ملی» نقش پررنگی ایفا نماید. گاهی اوقات در حین مشاهده شبکه بازار با کالاهایی برخورد کردهام که قبلا اطلاعی از اینکه این اجناس در ایران و توسط شرکتهای ایرانی هم ساخته میشود، نداشتم. قطعا آشنا شدن با کالاهای باکیفیت و مرغوب ایرانی میتواند با کمی فرهنگسازی استفاده از تولیدات داخلی، شعار امسال رهبر معظم انقلاب را تحقق بخشد.