* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 54 روزنامه سرخط منتشر شده است.
شاهنامه حکیم فردوسی، یکی از سندهای ماندگار تاریخ ایرانی و فرهنگ توحیدی آن است. سراسر شاهنامه به صورت پنهان و آشکار مملو از توکل، اعتماد به خدا و اعتماد به حق و مجاهدت در راه حق است.
کم کاری در قبال این سند تاریخی ارزشمند، از دغدغههای شخصیتهای فرهنگی مسلمانان بوده است؛ زیرا علیرغم حکمت اسلامی فردوسی، با توجه به کمکاریهای صورت گرفته در ترویج این کتاب، گاها مصادرههایی از سوی برخی فرق و ادیان دیگر صورت گرفته است.
غمانگیز اینکه برخی از افراد مسلمان که اگر خوشبینانه فرض کنیم مخلص ولی بیاطلاع هستند، دشمنیهایی با فردوسی و شاهنامه کردهاند و به جای ترویج آن به تقبیح آن پرداختهاند. حال آنکه فردوسی در قله است و فراگیری شاهنامه در محلهها، دهها و خانههای مردم مسلمان در قرون گذشته، نشان از انطباق مفاهیم اصیل اسلامی با این اثر ارزشمند دارد.
برای اینکه کم کاری در ترویج این اثر گریبان ما را نگیرد، باید این کتاب بیشتر در میان عموم مردم ترویج شود تا مفاهیم پرارزش آن فراگیرتر شود؛ باید برخی از شخصیتهای شاهنامه که بسیار برجسته هستند به مردم شناسانده شوند. خوب است همواره یادمان باشد که ارزش فردوسیای که در قله است و حکمت الهی اسلامی دارد بیشتر از آن چیزی است که فقط زبان فارسی را زنده نگه داشته باشد و قطعا به پیشرفت اسلام در ایران و سایر ممالک فارسی زبان کمک شایانی کرده است.
نکته اینجاست که با این شرایط فردوسی چقدر به جهانیان شناسانده شده است؟ آیا واقعا فردوسی باید محدود در زبان فارسی بماند؟ وظیفه ترویج حکمتهای اسلامی نهفته و آشکار در شاهنامه به عهده کیست؟
ترجمه شاهنامه به زبانهای دیگر یکی از کارهایی است که شایسته است انجام شود. ترجمه شاهنامه حکیم اسلامی، ابوالقاسم فردوسی، به زبان اسپانیولی، ترجمه جدیدی است که قرار است در اردیبهشت ماه امسال در نمایشگاه کتاب رونمایی شود. گامی مثبت به سوی ترویج فرهنگ توحیدی اسلام. شوربختانه اینکه باز هم این کار از سوی فارسیزبانان صورت نگرفته و یک اسپانیولی زبان این کتاب را ترجمه کرده است! و البته امیدوارانه اینکه جهانیان از این راه بیشتر میتوانند به فرهنگ غنی ایرانی – اسلامی پی برند و در پاسخگویی به تهاجم فرهنگی دشمن به مرزهای اعتقادی ما، حرفهایی غنی برای گفتن داریم. حرفهایی که نه به صورت تهاجم، بلکه در یک تبادل فرهنگی به فضل الهی به جهانیان انتقال میدهیم.
این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 3 هفته نامه سرخط منتشر شده است.
مذاکره با آمریکا کلیدواژهای است که در طول سالیان متمادی در نظام جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا به امروز مکررا توسط گروهها و جناحهای سیاسی مختلف مورد استفاده و مناقشه قرار گرفته است. اما در این میان نظر عموم مردم ایران همواره دفاع از منافع ملی، استقلال ملی، پیشرفت ملی و حفظ آبروی ملت ایران بوده است. امروز اکثریت ایرانیان اتفاق نظر دارند که نباید سلطه آمریکا مجددا بر کشور برقرار شود تا جایی که رهبر معظم انقلاب در 19 بهمن 91 گوشزد میکنند که «بنده هم اگر بخواهم بر خلاف این حرکت عمومى و خواست عمومى حرکت کنم، ملت اعتراض خواهد کرد.»
اما مگر با مذاکره سلطه کشوری به کشور دیگر محقق میشود؟ پاسخ به این سؤال مشخصا به سمت منفی تمایل دارد اما نکته اینجا است که آمریکاییها از کلیدواژه مذاکره به عنوان یک تاکتیک برای فریب افکار عمومی استفاده کردهاند؛ هم افکار عمومی دنیا و هم افکار عمومی داخلی کشورمان. در واقع باید پرسید آیا در مذاکره، اعتماد دو طرف به یکدیگر لازم نیست؟ نشان دادن حسن نیت از دو طرف به یکدیگر نیاز نیست؟ آیا مذاکره در کنار فشار، حیلهگرانه نیست؟ چطور میشود که نو به میدان آمدهها دوباره از مذاکره دم میزنند و پی در پی آن را تکرار میکنند ولی ملزومات آن را رعایت نمیکنند؟
رهبر معظم انقلاب در اولین روز از سال جدید، 4 نکته در این باب تذکر میدهند که به طور خلاصه به آن اشاره میشود:
1. آمریکاییها برای نشان دادن حسن نیت خود مدام پیغام میدهند که ما به دنبال تغییر نظام در ایران نیستیم. پاسخ ما این است که ما نگران این قضیه نیستیم، زیرا شما زمانی که قصد انجام این کار را داشتید هم ناتوان بودید.
2. آمریکاییها میگویند ما در پیشنهاد مذاکره منطقی و خارج از تحمیل با ایران صادقیم و از ما میخواهند باور کنیم. پاسخ ما این است که آیا شما حرف ایران را که بارها گفته است به دنبال سلاح هستهای نیست، باور کردهاید؟ چرا میخواهید به صداقت شما باور داشته باشیم در صورتی که خلاف آن بارها ثابت شده است؟
3. آمریکاییها مایل به تمام شدن مذاکرات هستهای نیستند، چون میخواهند همواره فشار را بر ملت ایران حفظ کنند تا ملت را فلج کنند که به فضل الهی محقق نخواهد شد.
4. اگر آمریکاییها صادقانه میخواهند که مسائل حل شود، راه حل این است که دست از دشمنی بردارند. نمیتوان از طرفی با استفاده از همه ابزارها علیه یک ملت فعالیت کرد و از سویی دیگر دم از مذاکره زد. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «بنده مسئولان آمریکایی را هدایت میکنم؛ اگر دنبال راه عاقلانه میگردند، راه عاقلانه این است که سیاست خود را تصحیح کنند؛ عمل خود را تصحیح کنند و دست از دشمنی با ملت ایران بردارند. این بحث تمام شد.»
* این یادداشت در شماره 45 روزنامه سرخط به عنوان سرمقاله منتشر شده است.
چند دقیقهای از سال تحویل بیشتر نگذشته بود که سال 92 از سوی رهبر معظم انقلاب به نام «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» نامگذاری شد. نامی که با توجه به وضع موجود شاید کمتر کسی پیشبینی آن را میکرد. سالی سخت از نظر معیشتی بر مردم سپری شده بود و رضایت آنان از کشور با تمام پیشرفتهایی که کرده بود، به دلیل مشکلات معیشتی مانند سالهای گذشته نبود.
«پیچ تاریخی» کلیدواژهای بود که روزهای سختی را تداعی میکرد که باید مقاومت کرد تا به سر منزل مقصود و قلهای که شایستگی آن را با اعتماد به وعدههای الهی داریم، نزدیک شویم. اما گویا نامگذاری سال 92 به نام حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی بشارت مسرتبخشی را نوید میدهد. شاید موفقیت در این حماسهها به معنی عبور از این پیچ تاریخی باشد و گامی به قله نزدیکتر شویم.
البته که نقش امت در این میان بسیار مهم است. آفرینش حماسه سیاسی و اقتصادی کار نمایندگان مردم در دولت و مجلس و ... به تنهایی نیست. این کار عزم ملی میطلبد و همه مردم باید وارد صحنه شوند. نقش تعیین کننده مردم در هر دو بعد سیاسی و اقتصادی نه تنها مفید، که لازم و پراهمیت است.
مردم با کمک دولت منتخب خود با مردمی کردن اقتصاد و رویکرد سازنده اقتصاد مقاومتی میتوانند تواناییهای خود را در اداره کشور به رخ دشمنان بکشند و مایه امیدواری دوستان ملت ایران شوند و از سویی دیگر با خلق یک حماسه سیاسی که مهمترین آن در انتخابات ریاست جمهوری نمود پیدا میکند، میتوانند سوگیری 4 سال آینده کشور را رقم بزنند. انتخاب رئیس جمهوری که علاوه بر دارا بودن نقاط قوت رؤسای جمهور گذشته، نقاط ضعف آنان را نداشته باشد و بتواند با توجه به شرایط پیچ تاریخی، به کمک مردم و اعتماد به وعده الهی حماسهای در خور نام کشور اسلامی ایران رقم بزند.
البته نباید از یاد برد که اگر مردم و خواص جامعه نقش خود را به درستی انجام ندهند و به موقع و با بصیرت وارد صحنههای مورد نیاز نشوند، باید منتظر روزهای سختی باشیم و در این میان انجام وظیفه هر فرد از عوام و خواص اهمیت بسیار دارد.