پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

سادگی، روشنی، انگیزه، اجرا و انتظار

اگر بخواهید بدانید گوسن [مدیر نیسان] چگونه نیسان را سودده کرد، تمام پاسخ‌ها را در فوت و فن روش مدیریتی او نخواهید یافت. گوسن ذهن افراد درون سازمان را تغییر داد. وی این کار را با آگاهی و ابتکار عمل انجام داد. گوسن رهبری نیست که موقعیت برترش را دستاویزی برای وادار کردن افراد به اطاعت از خود و ریاست بر آنها قرار دهد، برعکس او با تکیه بر واقعیات و هوش و ذکاوتی که در گفت‌وگو و محاوره دارد، به میدان می‌آید و بسیاری از مخالفان احتمالی‌اش را طرفدار خود می‌کند. سبک گوسن ترکیبی است از سادگی، روشنی، انگیزه، اجرا و انتظار. او در مورد آنچه که افراد می‌توانند انجام دهند، از آنها وعده و تعهد می‌گیرد. کارکنان توجه خود را بر اجرای کار معطوف می‌کنند و می‌کوشند از میزان تعهدات پا را فراتر بگذراند و به انتظارات بیش از وعده و تعهدی که داده‌اند عمل کنند. روش گوسن به طور خلاصه عبار است از:

  • اهداف بزرگ اما قابل دستیابی را تعیین می‌کند
  • نقش و میزان مسئولیت را برای همه روشن می‌سازد
  • با سرعت کار می‌کند
  • رشد و پیشرف کار را مورد بررسی قرار می‌دهد
  • نتایج کار را بر اساس واقعیت ارزیابی می‌کند

ناجی نیسان

نویسنده: دیوید مگی

شروع با یک ورق کاغذ سفید!

گوسن [مدیر نیسان] به شدت معتقد است هنگام ارزیابی افراد، سازمان‌ها و چالش‌های جدید، پاک کردن ذهن از هر گونه نظر و ایده از پیش تعیین شده، ضروری است. وی از این ابزار ارزشیابی اساسی برای متأثر نشدن از قالب‌های کلیشه‌ای فرهنگ، سازمان و یا هر دو استفاده می‌کند و ابتدا حقایق را مستقیما از منشأ ان مورد ملاحظه قرار می‌دهد. به اعتقاد گوسن، این موضوع در مدیریت از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است. همیشه باید با یک ورق کاغذ سفید شروع کرد، زیرا بدترین چیزها، راه حل‌های از پیش ساخته‌اند. باید اندیشیدن را از نقطه صفر آغاز کرد و همه چیز را از ذهن زدود. نیسان شروع به تغییر کرد.

گوسن می‌گوید: «دیدن، راه‌گشایی گروهی، ورود به محیط کار و جمع آوری اطلاعات هر چه بیشتر و دقیق گوش دادن. من با تمامی افراد در سطوح مختلف صحبت می‌کردم. در کارخانه، در سطح میدان، در محیط کارگاه. از صحبت کردن با افراد و گوش کردن به آنچه می‌گویند چیزهای بسیار زیادی را می‌توان آموخت و فهمید.»

 

ناجی نیسان

نویسنده: دیوید مگی

راز موفقیت: شفافیت

کسب و کارهای بزرگ و عمده در جهان همه به شکلی یکسان اداره و اجرا نمی‌شوند، ولی راز موفقیت آن‌ها در واژه‌ای به نام «شفافیت» است. یعنی هیچ چیزی را برای پنهان کردن ندارندو تمام مشتریان و افراد ذی‌نفع تصویری روشن و بدون هر گونه محدودیتی از شرکت در اختیار خواهند داشت.

 

ناجی نیسان

نویسنده: دیوید مگی

یادداشت معرفی کتاب و فیلم

نظریه‌پردازان و مشاهیر مدیریت

کتاب «نظریه‌پردازان و مشاهیر مدیریت» به همت دکتر علی اکبر فرهنگی، وحید شاه میرزایی و علی حسین زاده در 594 صفحه در سال 1392 منتشر شده است. این کتاب در واقع خلاصه‌ای از تمامی نظریه‌های مدیریت از دوره کلاسیک تا به حال را مطرح کرده است. زاویه‌ای که کتاب به نظریه‌های مدیریت پرداخته با سایر کتب مدیریتی متفاوت است و در مقدمه به آن اینچنین اشاره شده است:

«برای درک و دستیابی به ماهیت هر کدام از تئوری‌های موجود، لازم است که به بستر تاریخی و شرایط فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی حاکم بر آن‌ها توجه کرد و در نظر داشت که در چه حال و هوایی طرح یافته و به گسترش خود ادامه داده‌اند.» در واقع نویسندگان این کتاب کوشیده‌اند قبل از بیان تئوری، خلاصه‌ای از زندگی و شرایط زندگی نظریه‌پردازان آن نظریه را ارائه دهند.

اغلاط املایی و دستوری فراوان کتاب این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که کتاب با عجله و بدون ویراستاری روانه بازار شده است.

کتاب به چند بخش کلی تقسیم شده است:

  1. تئوری‌های کلاسیک سازمان
  2. مکتب رفتار سازمانی یا روابط انسانی (نئوکلاسیک‌ها)
    • تئوری‌های شخصیت
    • تئوری‌های یادگیری
    • تئوری‌های انگیزش
    • تئوری‌های رهبری
    • سایر روانشناسان سازمانی
  3. نظریات راجع به سیستم
  4. جامعه شناسان سازمان
    • منتقدان بوروکراسی
    • تکنولوژی در سازمان
    • سایر جامعه شناسان سازمانی
  5. محیط سازمانی
  6. قدرت و سیاست در سازمان
  7. فرهنگ سازمانی
  8. استراتژی در سازمان
  9. تئوری‌های تصمیم گیری
  10. نظریات راجع به کیفیت
  11. سایر نظریه‌پردازان و مشاهیر مدیریت

همچنین فهرست جزیی کتاب را می‌توانید از اینجا ببینید.

 

 

دل بَر یا دل بُر

اگر هیچ‌وقت از تو احساس دوری نکردم، به این خاطر است که هر چه از تو دور می‌شوم، بیشتر به سمت من می‌آیی. من چیزی جز روسیاهی و جفا ندارم اما تو مثل همیشه کریمی و باوفا.

یادت هست می‌گفتم

ارباب من ز نوکر خود دل بریده‌ای          خوبان مگر که دل به گدایان نمی‌دهند

خوب یادم هست آغوش گرم تو را در اولین دیدارم از مدینه که زنده‌ام کردی. دیدم نه تنها دل نبریده‌ای که دل بَری کرده‌ای. این بار نیز قدمی از سوی من برای نزدیک شدن به تو برداشته نمی‌شد اما باز هم ندا رسید «دیدن یار میسر شده جانا، تو بیا».

شرمنده‌ام کردی از این جملات که می‌گفتم:

با من ای دوست جفا کن، ز وفا نیز بگو                           سخن تند روا دار، دعا نیز بگو

خواستم شرح کنم با تو دل خونین را                              جگرم بر دهان آمد که مرا نیز بگو

مرهمی گر به لب تیغ بمالی بد نیست                            بعدِ یک عمر «برو»، گاه «بیا» نیز بگو

دیدم تو سراسر وفایی و رحمت و بفرما!

ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده‌ایم                           ای جمله همیشه «بفرما»تر از همه

سپاس که دعوتم کردی و سپاس که زنده‌ام کردی...

میلادت مبارک ارباب مهربانم.