پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۹ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

نقل قول نقل قول

دل‌های سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند...

و باب امر به معروف و نهى از منکر از وجهه رحمت رحیمیّه است. پس، بر آمر به معروف و ناهى از منکر لازم است که به قلب خود از رحمت رحیمیّه بچشاند، و نظرش در امر و نهى خودنمایى و خودفروشى و تحمیل امر و نهى خود نباشد؛ زیرا که اگر با این نظر مشى کند، منظور از امر به معروف و نهى از منکر، که حصول سعادت عباد و اجراى احکام اللَّه در بلاد است، حاصل نشود. بلکه گاه شود که از امر به معروفِ انسان جاهل نتیجه معکوسه حاصل شود، و چندین منکر سربار شود براى یک امر و نهى جاهلانه که از روى خواهش نفسانى و تصرّف شیطانى واقع شود. و اما اگر حسّ رحمت و شفقت و حق نوعیّت و اخوتْ انسان را به ارشاد جاهلان و بیدار کردن غافلان وادار کند، کیفیّت بیان و ارشاد که از ترشّحات قلبِ رحیمانه است طورى شود که قهراً تأثیر در موادّ لایقه بسزا کند و قلوب صلبه سخت را نیز از آن استکبار و استنکار فرو نشاند. افسوس که ما از قرآن تعلم نمى‌‏گیریم و به این کتاب کریم الهى نظر تدبّر و تعلّم نداریم و استفاده ما از این ذکر حکیم کم و ناچیز است. اکنون تفکر در آیه شریفه اذْهَبا الى‏ فِرعَوْنَ انَّهُ طَغى‏ فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اوْ یَخْشى‏ راههایى از معرفت و درهایى از امید و رجاء به قلب انسان مفتوح کند:

فرعون که طغیانش به جایى رسید که انَا رَبُّکُم الْاعْلى‏ گفت، و علوّ و فسادش به پایه‏‌اى قرار گرفت که یُذَبِّحُ ابْناءَهُم و یَسْتَحْیی نِساءَهُم‏ درباره او نازل شد، و به مجرد خوابى که دید و کهَنه و سَحَره به او خبر دادند که موسى بن عمران علیه السلام خواهد طلوع کرد زنها را از مردها جدا کرد و بچه‏‌هاى بى‏‌گناه را ذبح نمود و آن همه فساد کرد، خداوند رحمن به رحمت رحیمیّه خود در جمیع زمین نظر فرمود و متواضع‌ترین و کاملترین نوع بشر، یعنى نبىّ عظیم الشّأن و رسول عالى مقام مکرّمى مثل موسى بن عمران على نبیّنا و آله و علیه السلام، را انتخاب فرمود و با دست تربیت خود تعلیم و تربیت کرد او را؛ چنانچه فرمایدوَ لمّا بَلَغَ اشُدَّهُ و اسْتَوى‏ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزىِ الْمُحْسِنین‏. و پشت او را قوى فرمود به برادر بزرگوارى مثل هارون علیه السلام؛ و این دو بزرگوار را، که گل سرسبد عالم انسانیت بودند، خداى تعالى انتخاب فرمود؛ چنانچه فرمایدوَ انَا اخْتَرْتُکَ‏. و فرمایدوَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَیْنی‏. و فرمایدوَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسى اذْهَبْ انْتَ وَ اخُوکَ بِ‏آیاتی وَ لا تَنِیا فی ذِکری‏. و دیگر آیات شریفه که در این موضوع وارد شده که از حوصله بیان خارج است و قلب عارف را از آن نصیبى است که گفتنى نیست؛ خصوصاً از این دو کلمه شریفه وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنی و اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی. تو نیز اگر چشم دل باز کنى، یک نغمه روحانى لطیفى مى‏‌شنوى که جمیع مسامع قلبت و شراشر وجودت از سرّ توحید پر شود.

بالجمله، با همه تشریفاتْ خداى تعالى این همه تهیّه را دید و موسى کلیم را ورزید به ورزشهاى روحانى؛ چنانچه فرمایدوَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً. و سالها در خدمت شعیب پیر، مرد راه هدایت و ورزیده عالم انسانیّت، او را فرستاد؛ چنانچه فرمایدفَلَبِثْتَ سِنینَ فی اهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ یا موسى‏. و پس از آن، براى اختبار و افتتان بالاترى، او را در بیابان در طریق شام فرستاد، و راه او را گم کرد، و باران بر او فرو ریخت، و تاریکى را بر او چیره فرمود، و درد زائیدن را بر زنش عارض فرمود؛ و چون جمیع درهاى طبیعت به روى او بسته شد و قلب شریفش از کثرات منضجر شد و به جبلّت فطرت صافیه منقطع به حق شد و سفر روحانى الهى در این بیابان ظلمانى بى‏پایان به آخر رسید، آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً الى أن قال: فَلَمّا اتیها نُودِىَ مِنْ شاطِئ الوادِ الْایْمَن فِی البُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ انْ یا مُوسى‏ انّى انَا اللَّه رَبُّ الْعالَمین‏. پس از این همه امتحانات و تربیت‌هاى روحانى، براى چه خداى تعالى او را تهیه کرد؟ براى دعوت و هدایت و ارشاد و نجات دادن یک نفر بنده طاغى یاغى که کوس انَا رَبُّکُمُ الْاعْلى‏ مى‏‌کوفت، و آن همه فساد در ارض مى‏‌کرد. ممکن بود خداى تعالى او را به صاعقه غضب بسوزاند، ولى رحمت رحیمیّه براى او دو پیغمبر بزرگ مى‏‌فرستد، و در عین حال سفارش او را مى‏‌فرماید که با او با کلام نرم لیّن گفتگو کنید؛ باشد که به یاد خدا افتد و از کردار خود و عاقبت امر بترسد. این دستور امر به معروف و نهى از منکر است. این کیفیت ارشاد مثل فرعون طاغوت است. اکنون تو نیز که مى‏‌خواهى امر به معروف و نهى از منکر کنى و خلق خدا را ارشاد کنى، از این آیات شریفه الهیّه، که براى تذکّر و تعلّم فرو فرستاده شده، متذکّر شو و تعلم گیر- با قلب پر از محبّت و دل با عاطفه با بندگان خداوند ملاقات کن و خیر آنها را از صمیم قلب طالب شو. و چون قلب خود را رحمانى و رحیمى یافتى، به امر و نهى و ارشاد قیام کن تا دلهاى سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند و آهن قلوبْ به موعظت آمیخته با آتش محبتت لیّن گردد. و این وادى غیر از وادى بغض فى اللَّه و حبّ فى اللَّه است که انسان باید با اعداء دین عداوت داشته باشد؛ چنانچه در روایات شریفه و قرآن کریم وارد است. و آن در جاى خود صحیح و این نیز در جاى خود صحیح است. و اکنون مجال بیان آن نیست.

 

آداب الصلوه، صفحه 238 و 239

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

نقل قول نقل قول

پناه بردن به دشمن؟!

چون شیطان را قاطع طریق انسانیّت و دشمن قوى خود یافت، حالت اضطرارى حاصل شود که این حالت قلبى حقیقت استعاذه است. و چون زبان ترجمان قلب است، آن حالت قلبیّه را با کمال اضطرار و احتیاج به زبان آورد و اعُوذُ باللَّه مِنَ الشّیْطانِ الرَّجیم را از روى حقیقت گوید. و اگر در قلب از این حقایق اثرى نباشد و شیطان متصرّف قلب و سایر مملکت وجودیّه او باشد، استعاذه نیز از روى تصرّف و تدبیر شیطان واقع شود؛ و در لفظْ استعاذه باللَّه مِنَ الشّیطان گوید، و در حقیقت چون تصرّف شیطانى است، استعاذه به شیطان مِنَ اللَّه واقع شود؛ و خود استعاذه عکس مطلوب را محقّق کند، و شیطان گوینده استعاذه را مسخره کند؛ و این سخریّه نتیجه‏‌اش پس از کشف غطا و برچیده شدن پرده طبیعت معلوم شود. و مَثَل چنین شخصى که استعاذه‏اش فقط لفظیّه است مَثلَ کسى است که از شرّ دشمن جرّارى بخواهد به قلعه محکمى پناه ببرد، ولى خود به طرف دشمن برود و از قلعه رو برگرداند و لفظاً بگوید از شر این دشمن به این قلعه پناه مى‏‌برم. چنین شخصى علاوه بر آنکه به شرّ دشمن گرفتار شود به سخریه او نیز دچار گردد.

 

آداب الصلوه، صفحه 228

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

غیر از تفاسیر موجود در قرآن تفکر کنیم

یکى دیگر از حجب که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیّه است اعتقاد به آن است که جز آن که مفسِّرین نوشته یا فهمیده‏‌اند کسى را حقّ استفاده از قرآن شریف نیست. و تفکّر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأى، که ممنوع است، اشتباه نموده‌‏اند؛ و به واسطه این رأى فاسد و عقیده باطله قرآن شریف را از جمیع فنونِ استفاده عارى نموده و آن را بکلّى مهجور نموده‏‌اند؛ در صورتى که استفادات اخلاقى و ایمانى و عرفانى به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأى باشد.

مثلًا، اگر کسى از کیفیّت مذاکرات حضرت موسى با خضر و کیفیّت معاشرت آنها و شدِّ رحال حضرت موسى، با آن عظمت مقام نبوّت، براى به دست آوردن علمى که پیش او نبوده، و کیفیّت عرض حاجت خود به حضرت خضر- به طورى که در کریمه شریفه هَلْ اتَّبِعُکَ عَلى انْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً مذکور است- و کیفیّت جواب خضر، و عذرخواهى‏‌هاى حضرت موسى، بزرگى مقام علم، و آداب سلوک متعلّم با معلّم را که شاید بیست ادب در آن هست، استفاده کند، این چه ربط به تفسیر دارد تا تفسیر به رأى باشد. و بسیارى از استفادات قرآن از این قبیل است. و در معارف، مثلًا، اگر کسى از قول خداى تعالىالْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمین که حصر جمیع محامد و اختصاص تمام اثنیه است به حق تعالى، استفاده توحید افعالى کند و بگوید از آیه شریفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزّت و جلالى که در عالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت مى‏دهد از حق تعالى است و هیچ موجودى را از خود چیزى نیست، و لهذا محمدت و ثنا خاصّ به حق است و کسى را در آن شرکت نیست، این چه مربوط به تفسیر است تا اسمش تفسیر به رأى باشد یا نباشد. الى غیر ذلک از امورى که از لوازم کلام استفاده شود که مربوط به تفسیر به هیچ وجه نیست. علاوه بر آن که در تفسیر به رأى نیز کلامى است، که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیّه که موافق موازین برهانیّه است و آیات اخلاقیّه که عقل را در آن مدخلیّت است باشد؛ زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلى یا اعتبارات واضحه عقلیّه است، که اگر ظاهرى بر خلاف آنها باشد لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود. مثلًا، در کریمه شریفه وَ جاءَ رَبُّکَ و الرَّحمنُ عَلَى العَرْشِ اسْتَوى که فهم عرفى مخالف با برهان است، ردّ این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان تفسیر به رأى نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود.

پس، محتمل است، بلکه مظنون است، که تفسیر به رأى راجع به آیات احکام باشد که دست آرا و عقول از آن کوتاه است، و به صرف تعبّد و انقیاد از خزّان وحى و مهابط ملائکة اللَّه باید اخذ کرد؛ چنانچه اکثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهاء عامّه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات مى‏خواستند بفهمند وارد شده است.

 

آداب الصلوه، صفحه 199 و 200

نویسنده: امام خمینی (ره)

 

نقل قول نقل قول

شاهکار شیطان!

یکى از حجاب‌هاى بزرگ، حجاب خودبینى است که شخص متعلّم خود را به واسطه این حجاب مستغنى بیند و نیازمند به استفاده نداند. و این از شاهکارهاى مهمّ شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه که دارد راضى و قانع کند و ما وراء آنچه پیش او است، هر چیز را از چشم او ساقط کند.

 

آداب الصلوه، صفحه 195

نویسنده: امام خمینی (ره)

نقل قول نقل قول

نظر تعلیم و تعلم به قرآن

این که استفاده ما از این کتاب بزرگ [قرآن] بسیار کم است، براى همین است که یا به آن نظر تعلیم و تعلم نداریم- چنانچه غالباً این طوریم- فقط قرائت قرآن مى‏کنیم براى ثواب و اجر، و لهذا جز به جهت تجوید آن اعتنائى نداریم. مى‏خواهیم قرآن را صحیح بخوانیم که ثواب به ما عنایت شود، و در همین حد واقف مى‏شویم و به همین امر قناعت مى‏کنیم؛ و لهذا چهل سال قرآن شریف را مى‏خوانیم و به هیچ وجه از آن استفاده‏اى حاصل نشود جز اجر و ثواب قرائت. و یا اگر نظر تعلیم و تعلّم داشته باشیم، با نکات بدیعیّه و بیانیّه و وجوه اعجاز آن، و قدرى بالاتر، جهات تاریخى و سبب نزول آیات، و اوقات نزول، و مکّى و مدنى بودن آیات و سور، و اختلاف قرائات و اختلاف مفسرین از عامّه و خاصه، و دیگر امور عرضیّه خارج از مقصد که خود آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از ذکر الهى است، سر و کار داریم. بلکه مفسرین بزرگ ما نیز عمده همّ خود را صرف در یکى از این جهات یا بیشتر کرده و باب تعلیمات را به روى مردم مفتوح نکرده‏اند.

به عقیده نویسنده تا کنون تفسیر براى کتاب خدا نوشته نشده. به طور کلّى معنى تفسیر کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید؛ و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف، که به شهادت خداى تعالى کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیّت است، باید مفسِّر در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راه‏نمایى به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیّت را به متعلّم بفهماند. مفسِّر وقتىمقصد از نزول را بما فهماند مفسر است، نه سبب نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است.

 

آداب الصلوه؛ صفحه 191 و 192

نویسنده: امام خمینی (ره)