پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

حرم امن و آرامش

دلتنگ حرمت هستم؛ چند روزی است بیشتر از همیشه. قلبم تند می‌زند که دوباره بنشینم روبروی ناودان طلای خانه‌ات و بنگرم چطور وقتی تو بخواهی حتی سنگ هم می‌تواند آرامش‌بخش باشد. دلم تنگ است و حسرت روزهایی را می‌خورم که آنجا بودم ولی چه بودنی که با نبودن مساوی بود.

دلتنگ حرمت هستم؛ چند روزی است بیشتر از همیشه. قلبم تند می‌زند که دوباره بایستم کنار مقام ابراهیم و بنگرم چگونه انسان‌هایی با ملیت‌‌های مختلف، با سطح سواد گوناگون، با تمایزات ثروتی بعضا شدید، با رنگ پوست‌های متفاوت در کنار هم به دور خانه تو می‌گردند.

دلم تنگ است؛ دلتنگ امامی که اگر از او اطاعت نشود، هیچ چیز ثمری ندارد. می‌بینیم در این دنیای پست، چگونه یک و نیم میلیارد مسلمان نظاره می‌کنند احوال کشمیر را، اوضاع فلسطین را، غم مردم بحرین را، ناامنی یمن را، جنگ ملل در سوریه را، انفجارهای عراق را و ... اما دم برنمی‌آورند. نه اینکه هیچ نمی‌گویند که بیشتر از غیرمسلمانان دغدغه دارند و می‌گویند و راهپیمایی می‌کنند. اما دم برآوردن اصلی آن است که این یک و نیم میلیارد مسلمان متحد شوند. دم برآوردن اصلی آن است که حاکمان ظالم خود را به زیر افکنند و در سایه اتحاد، ریشه ظلم را بر کنند؛ به خودباوری برسند که هر چند مستضعف نگاه داشته شده‌اند اما می‌شود مانند ایرانیان مستقل باشند و صبور.

دلتنگ حرمت هستم؛ چند روزی است بیشتر از همیشه. قلبم تند می‌زند وقتی فکر می‌کنم این بار وقتی کنار رکن یمانی ایستاده‌ام، خادم حرمین شریفین کسی باشد که عادلترین بنده اوست...

 

نقل قول

فرهنگ مسلط و زیرسلطه

کارل مارکس و ماکس وبر در تأیید اینکه فرهنگ حاکم، همیشه فرهنگ مسلط است، اشتباه نکرده‌اند. آنان با بیان این مطلب، قطعا مدعی آن نبوده‌اند که فرهنگ طبقه حاکم از نوعی برتری ذاتی یا حتی از نوعی نیروی اشاعه برخوردار است که از «جوهر» خاص آن ناشی می‌شود و سبب می‌گردد که این فرهنگ «طبیعتا» بر دیگر فرهنگ‌ها تسلط یابد. به نظر مارکس و نیز ماکس وبر، قدرت نسبی رهنگ‌های مختلف، در رقابتی که آنها را در برابر یکدیگر قرار می‌دهد، مستقیما به قدرت اجتماعی نسبی گروه‌هایی وابسته است که تکیه‌گاه آن فرهنگ‌ها هستند. بنابراین گفت‌وگو از فرهنگ «مسلط» یا فرهنگ «زیرسلطه» استفاده از انواعی از استعاره است؛ در واقع چیزی که وجود دارد گروه‌هایی اجتماعی هستند که نسبت به یکدیگر در روابط سلطه و تابعیت قرار دارند.

در این چشم انداز، فرهنگ زیرسلطه، الزاما فرهنگ از خودبیگانه و کاملا وابسته نیست. فرهنگ زیر سلطه، فرهنگی است که در تحول خود نمی‌تواند فرهنگ مسلط را مورد توجه قرار ندهد (وضعیت متقابل نیز حقیقت دارد، هر چند به میزان کمتر) ولی می‌تواند کم و بیش در برابر تحمیل فرهنگی مسلط ایستادگی کند.

 

مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، صفحه 117

نویسنده: دنی کوش

نقل قول

ضدفرهنگ فقط یک «خرده فرهنگ» است

پدیده‌هایی که در جوامع مدرن «ضدفرهنگ» خوانده می‌شوند، مانند جنبش «هیپی» در دهه‌های 60 و 70 به عنوان مثال، در واقع چیزی نیستند مگر شکلی از دستکاری فرهنگ کلی مرجع که می‌خواهند با آن مقابله کنند؛ آنان ویژگی مشکوک و نامتجانس آن را مورد بهره‌برداری قرار می‌دهند. آنان بی‌آنکه نظام فرهنگی را تضعیف کنند،‌ به نوسازی و افزایش توان پویایی خاص آن کمک می‌کنند. یک جنبش «ضدفرهنگ» برای فرهنگی که مورد انتقاد قرار می‌دهد، فرهنگی جانشین ارائه نمی‌دهد، یک «ضدفرهنگ» هرگز و در نهایت چیزی جز یک «خرده فرهنگ» نیست.

 

مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، صفحه 81

نویسنده: دنی کوش

 

یاران در گهواره تا ابد اضافه می‌شوند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آمده بود بگوید اگر کودک و خردسال می‌کشید، به برکت امام خمینی (ره)، خردسالانی هستند که شرفشان از بان‌کی‌مون بیشتر است و به خاطر پول با کودک‌کشی کنار نمی‌آیند.

-------------------------

پ.ن: عکاس خودم؛ سوژه ناشناس؛ پدر و مادرش راضی باشند

 

یادداشت معرفی کتاب و فیلم

بایدها و نبایدها

کتاب «بایدها و نبایدها» اثر شهید دکتر بهشتی توسط انتشارات بقعه در 190 صفحه در سال 1379 منتشر شده است. این کتاب در برگیرنده سلسله مباحث شهید بهشتی در جلسات تفسیر قرآن پیرامون آیات 102 تا 110 سوره آل عمران است. موضوع اصلی این کتاب «امر به معروف و نهی از منکر» است.

کتاب با مقدمه بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های آیت الله شهید دکتر بهشتی آغاز می‌شود و سپس مطالب در 10 گفتار به همان زبان محاوره‌ای منتشر شده است. البته تعداد جلسات ایشان 14 جلسه بوده که به دلیل پیدا نشدن نوارهای ضبط شده آن سخنرانی‌ها در کتاب از آن‌ها محروم هستیم اما به دلیل اینکه در ابتدای هر جلسه، شهید بهشتی مروری بر مباحث قبلی دارند، پیوستگی مطالب حفظ شده است.

شهید بهشتی در ابتدای بحث، با تعریف «معروف» و «منکر» از زبان قرآن اشاره می‌کنند که معروف «پسندیده همه‌کس‌فهم و همه‌کس‌شناس» است و منکر «بدی‌های مطرود و مردود» که همه انسان‌ها در همه زمان‌ها و همه جوامع مطابق با  فطرت خود آن را می‌یابند. مثلا عدل در همه زمان‌ها و در همه جوامع خوب است و ظلم منکر. البته همیشه شناخت معروف و منکر به این راحتی نیست و در تزاحم و تصادف معیارها کار سخت‌تر می‌شود تا جایی که تشخیص برخی امور فقط با رهبری جامعه است.

ایشان بهترین روش دعوت به معروف را عمل می‌دانند و از شعار دادن و توجیه کردن ابراز برائت می‌کنند. شهید بهشتی در ادامه کارکرد اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر را مطرح می‌کنند و پس از آن خواسته قرآن از مسلمانان را تبدیل شدن به جامعه‌ای که دعوت کننده به خیر باشد می‌دانند؛ دعوتی که از طریق ساختن جامعه نمونه تحقق می‌یابد.

 

قبلا در این وبلاگ، 11 بند خواندنی از این کتاب را در بخش نقل قول گنجانده بودم که توصیه می‌کنم با خواندن آنها به خواندن کامل کتاب علاقه‌مند شوید. عناوین این 11 بند در زیر آمده است که می‌توانید برای خواندن آنها روی آن کلیک کنید:

دو نوع پیغمبر/امام‌دوستی

آیا جامعه ما «خیر» است؟

اسیر القاب نشویم

دعوت به خیر یعنی چه؟

به جای شعار، زندگی را انسانی‌تر کنیم!

انسان تربیت شده اسلام: عاشق عاقل

آدرس خدا را از عدل جدا نکنیم!

راه روشن اسلام‌شناسی

کدام جامعه خوب است؟

مذهبی‌های خام و بی‌مخ!

جامعه آدم‌ها نه برّه‌ها!

 

نسخه کاغذی این کتاب را می‌توانید به قیمت 6750 تومان  از اینجا بخرید. همچنین نسخه الکترونیکی این کتاب را به صورت رایگان از طاقچه دریافت نمایید. همچنین نظرات کاربران گودریدز را می‌توانید از اینجا بخوانید.