گاهی اوقات دنبال ظواهریم
آنوقت سطحی هستیم
گاهی اوقات دنبال دنیاییم
آنوقت فانی هستیم و زودگذر
گاهی اوقات دنبال وصال کسی هستیم
آنوقت باید عارمان بشود، زیرا خداوندگار مناجات فرمود: خدایا من عار دارم همه دنیا را از تو طلب کنم
چه چیزی بدتر از اینکه کمتر از دنیا را از کمتر از خدا بخواهیم
راستی یک سوال:
اگر دنبال خدا باشیم، چیستیم؟
نزدیک دو سال پیش، بساز بفروشی سراغ یکی از بستگان من آمد که خانه شما و همسایهتان را بکوبم و بسازم و ادامه ماجرا. چند هفته پیش خانه آماده شد و اثاث کشی انجام شد.
در تعطیلات چند روز پیش، همین همسایه به همراه خانوادهاش در سفر بودند که تصادف میکند و مرحوم میشود. پسر همسایه مقصر بوده و الان گریان و نالان است که من پدرم را کشتهام.
دنیا چقدر بیمقدار است. بی توضیح اضافه!
مهدی (عج) روزی میآید که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. شاید آن عده جاهلی که فکر میکنند پس ظلم کنند تا زودتر امام زمان (عج) ظهور کند به این قضیه فکر نکردهاند که وقتی میآید که زمین پر از ظلم و جور شده باشد نه پر از ظالم!
و چقدر دنیای امروز ما شبیه است به این. شاید ظالمها اندک باشند اما ظلم آنها فراگیر است. چند صد نفر میتوانند زمام یک ملت چند صد میلیونی مانند آمریکا را بدست بگیرند و به جهان ظلم کنند؛ چند ده نفر میتوانند برای اشغال فلسطین برنامه ریزی کنند و دهههای متمادی باعث کشته شدن و آواره شدن میلیونها انسان شوند؛ چند هزار نفر میتوانند سالها منطقه خاورمیانه را پر از ظلم و کشتار و ترور و جنگ کنند؛ و عده دیگری میتوانند در میانمار نسلکشی راه بیندازند و هزاران نفر را بکشند و صدها هزار نفر را آواره کنند.
اما نه؛ خوب که فکر میکنیم ظالمها فقط همین چند نفر نیستند. همه کسانی که میدانند و سکوت کردهاند در این ظلم شریکند. هنوز تعداد ظالمها زیاد است.
بیایید ما ظالم نباشیم. ما راضی نیستیم به این همه قتل و ترور و نسل کشی و کودککشی و خونریزی وحشیانه.
این عدم رضایت با ما راضی نیستیمهای قبلی که راجع به آبروی افراد بود متفاوت است. اینجا فقط اعلام عدم رضایت کافی نیست. باید کاری کرد. به نظر شما چه کاری میتوان کرد؟ چه از دست ما برمیآید تا ظالمهای دنیا کمتر شوند؟ مأموریت ما در این روزگار چیست؟ امروز روز به امامت رسیدن فردی است که برای خلخال در آوردن از پای یک زن یهودی، حق میداد مسلمان دق کند. چگونه است که وضع فلسطین و یمن و سوریه و میانمار و بحرین و ... از بحران هم عبور کرده و ما حرکتی نمیکنیم؟
نزدیک 25 روز پیش یه بازی وبلاگی دیگه راه افتاد به نام «از کابوسهایت حرف بزن». از آنجا که قصد دارم در اکثر بازیهای وبلاگی شرکت کنم حتی اگر دعوت نشوم، تمایل داشتم در این بازی هم شرکت کنم اما این چند هفته به شدت دچار سرشلوغی بودم و فرصت نبود تا اینکه 5 روز پیش خانم شیری (نویسنده وبلاگ بانوچه) از بنده دعوت کردند که در این بازی وبلاگی شرکت کنم که امروز این فرصت دست داد.
من به طور کلی کم خواب میبینم یا اگر دقیقتر بگویم شاید کمتر وقتی بیدار میشوم خوابی یادم باشد. این خوابها هم معمولا ناظر به حوادث آینده است یا کلا بیمعنی است و ناشی از پرخوری شام.
شاید در مجموع چند سالی که از عمرم میگذرد دو سه کابوس بیشتر یادم نمانده باشد که ریشهدارترین آنها برمیگردد به خوابی که حدود 7 سالگی دیدم. خواب دیدم که یکی شبیه دزدها وارد خانه ما شده و در جایی کمین کرده و در وقت مناسب به دنبال قتل من است!
از صبحی که بیدار شدم مدام منتظر بودم چنین اتفاقی بیفتد. چند روزی شاید ترس ناشی از آن کابوس همراه من بود اما به مرور کم شد و الان که بیش از 20 سال از آن گذشته است به دلیل اینکه چند بار اثاث کشی کردهایم و دیگر از آن خانه رفتهایم، خیلی محلی از اعراب ندارد.
------------
پ.ن: در مورد کابوسها باید بگویم که گاهی اوقات کابوسها نیز میتوانند راه نجات انسان باشند. بستگی دارد به آنها چطور نگاه کنیم. بعضی اوقات کابوسها انسان را در مسیر اشتباهی که در حال طی آن است، محتاط میکند و ترمز میکشد. این دسته از کابوسها را کابوسهای خوب نامگذاری مینماییم! :D
اما گاهی اوقات نیز کابوسها خنثی هستند و چرت و پرت و فقط یک لحظه ترس را به آدم القا میکنند که آن را کابوس بد نامگذاری مینماییم!
برخی دیگر از کابوسها نیز باعث میشود انسان از مسیر درست خود صرفنظر کند بخاطر ترسی ناشی از دیدن کابوسی که ممکن است در واقعیت هیچ نشانه خاصی هم نداشته باشد. این کابوسها را هم کابوس گمراه کننده نامگذاری مینماییم!
ضمنا دعوت میکنم از:
اتاقی برای دو نفر، مینویسم از خودم، اسباب بازی فروشی، سنجاقک
امروز در یکی از کانالهای تلگرامی پستی را دیدم مبنی بر رونمایی از بزرگترین قرآن طلای جهان با حضوری آیت الله مکارم شیرازی. خبر برایم جالب شد و جستجوی کردم تا ببینم قضیه چیست و چقدر صحت دارد.
با کمال تعجب دیدم نه تنها صحت دارد، بلکه این قرآن را یک بار 20 فروردین امسال توسط آیت الله جوادی آملی رونمایی شده است، یک بار هم در 14 تیر ماه امسال توسط آیت الله مکارم شیرازی!
اینکه یک کیلو طلا در این قرآن به کار برده شده است یا بیشتر مهم نیست. نفس این عمل مهم است. به دور از تشبیه، انسان یاد سریال مختارنامه میافتد و عبدالله بن زبیر ملعون که آرزوی کعبه مطلا داشت!
به راستی انسان از پاسخ درمیماند که بعضی از این کارها به چه دلیلی انجام میشود؟
سال گذشته که مشغول خواندن صحیفه امام بودم به یک سخنرانی از امام خمینی برخوردم که به شاه اعتراض میکرد که وقتی مردم فقیر و گرسنه داریم و وقتی مردم در فصل سرما از سرما امان ندارند و در فصل گرما از گرما، چرا با طیاره از هلند 300 هزار تومان گل خریداری میکنی؟
آیا الان مشکلات کشور ما آنقدر ناچیز است که قرآن طلاکاری شده برایمان مهم شده است؟ و آن را هم 2 بار و با حضور دو مرجع تقلید رونمایی میکنیم؟