شاید هیچ سالی به این اندازه از تو دور نبودم. و شاید هیچ سالی به این اندازه عزم خوب شدن و مردانه قیام کردن برای اصلاح نداشتم.
امسال میخواهم به جای شبه مناجات با تو و زدن حرفها و دغدغههای خودم، فقط به تو بنگرم و تو را بخوانم. بخوانمت تا بل باز شود درهای رحمت حق بر این دل.
زلزله آمد. ایران عزادار شد و بسیاری از هموطنان ما، برادران و خواهران و دوستان ما دچار مشکل جدی شدند. چند صد نفر جان خود را از دست دادند و عدهای دیگر مجروح شدند و عدهای عزیزان خود را از دست دادند.
زمان، زمان اتحاد ملت است برای دستگیری از حادثهدیدگان. زمان، زمان التیامبخشی به زخمهایی است که طی یک حادثه طبیعی به وجود آمدهاند. اما عدهای راه ناصوابی در پیش میگیریم. عدهای در سیاست جناح رقیب خود را تخریب میکنند و این یکی دیگری را مقصر میداند و آن دیگری طرف مقابل را. مردم هم وارد این جو رسانهای میشوند و فراموش میکنند دوران رقابت نیست و دوران همدلی است.
عده دیگری پیدا میشوند که به جای کمک، فقط نقصها و کمبودهای تیمهای کمک رسانی را میبینند و مدام نق میزنند. عده دیگری پیدا میشوند و فقط نقاط مثبت را میبینند و مطالبهای برای رفع کاستیها نمیکنند.
بعضی دیگر رسانهها را متهم میکنند که این جو را ایجاد کردهاند و وظیفه خود را درست نشناختهاند و فقط سوگوارهنویسی بلد هستند و شور کردن قضیه.
برخی دیگر حتی آمدهاند همه را متهم کردهاند به افراط و تفریط. متهم کردهاند که ما ایرانیها کلا همدلی بلد نیستیم و اتحاد نداریم و دنبال یقهگیری سیاسی هستیم و ...
حتما هم زیبایی دیده میشود هم زشتی؛ هم برخی حرفها و رفتارها مایه امید است و برخی موجب تأسف.
یادداشت یکی از روزنامه نگاران درمورد فراموشی مأموریت رسانهها را که خواندم یاد یک خاطره افتادم. تابستان ۹۱ بود که در استان آذربایجان شرقی و به طور مشخص شهر ورزقان و اهر زلزله آمد. چند هفته بعد و نزدیک پاییز بود که در جلسه شورای مدیران مجتمع رسانهای اطلس، مدیرعامل آن به ما مدیران جوان رسانهای گفت که میزان اطلاعرسانی و مطالبه کمک و رساندن صدای مردم به مسئولین و همچنین حجم خدمات به افکار عمومی خوب نیست و یکی از دلایل اصلی آن را عدم درک مشکلات زلزله از نزدیک دانست. به همین دلیل همه به اتفاق هم به بازدید از مناطق زلزله زده رفتیم و با میزان خرابی زلزله و درد مردم از نزدیک آشنا شدیم.
ما فهمیدیم که خرابی پدیده زلزله آنقدر هست که نشود یک روزه یا دو روزه آن را به نقطه حداقلی رساند. فهمیدیم هر چند حجم خدمات زیاد باشد اما ممکن است از برخی مناطق غفلت شود. فهمیدیم ممکن است در برخی مناطق سرعت امداد خوب باشد اما در برخی مناطق خیر. فهمیدیم در برخی مناطق و روستاها مردم به یاری نهادهای امدادی میشتابند تا کارها زودتر سامان یابد اما در روستایی ممکن است سر موارد بچهگانه کارها را متوقف کند که بسیار مایه تعجب است! فهمیدیم حتی در هنگام زلزله باید ملاحظات جامعه انسانی را در نظر گرفت که ممکن است عدهای مقابل برخی کارهای ضروری مقاومت نشان دهند و اما عدهای دیگر از راحتی خود میگذرند تا آسایش دیگران را فراهم کنند و ...
بسیاری از آن جوانان، الان و ۵ سال پس از آن حادثه، مدیران رسانههای موثری هستند که این بار در زلزله کرمانشاه حتما عملکرد بهتری هم در اطلاع رسانی مشکلات و درد مردم داشتند و هم در بیان میزان خدمات انجام شده.
سخنم این است که گاهی اوقات میتوان بدون حرف زدن، بدون نق زدن، بدون شعار دادن، عملی کرد که میوه و ثمر آن چند سال بعد چیده شود؛ هر چند که بقیه فکر کنند سکوت کردهای و مأموریت رسانهای خویش را فراموش کردهای اما تو بر ساخت آینده توجه میکنی نه دعوای روزمره.
این روزها بسیار از بندگان خدا، خود را به کربلا میرسانند. پیاده روی از نجف تا کربلا حرکتی عظیم است که حتما تاثیرات مثبت آن بر بسیاری از افراد جامعه انکارشدنی نیست. این مسیر باید مسیر سیر الی الله باشد نه سیر الی الحسین که ما دو نوع امام دوستی داریم (+) که یکی حجاب و مانع است و یکی کمک و راهنما.
بیایید آنهایی که به هر علتی توفیق حضور در این پیاده روی عظیم را نداشتیم، مسیر سیر الی الله را شروع کنیم:
خدایا!
میدانم اهل ریا هستم و اهل ریا مشرک (+)
میدانم خودنمایی کردهام و سرچشمه وجودم را گلآلود (+)
و میدانم هر کس باید خود طبیب خویش باشد (+)
میدانم که شیطان ابتدا از غرور من، من را به گناه کشانده و
میدانم که پس از آن میخواهد با ناامیدی از درگاه تو مرا به ادامه گناه وادارد (+)
اما میدانم در قیامت حتی همین شیطان هم به رحمت تو طمع میکند (+)
پس چرا من در دنیا به جود تو طمع نکنم؟
میدانم که تو اگر بندهای را دوست داشته باشی، راضی شوی از او به کم (+)
پس باید برای شروع این مسیر اشتغال به عیب خود پیدا کنم (+)
عیبهایی که علاج همه آنها ترک کردن حب دنیاست (+)
و باید حالا که درخت فساد هنوز نورس است و تنومند نشده است آن را از ریشه برکنم (+)
باید محبوب یا محبوبهای مجازی را کنار نهم (+)
تا دو عالم را لایق دشمن بدانم (+)
پس به درگاه تو دعا میکنم که باب مراوده با توست (+)
که کمکم کنی تا بتوانم مردانه در راه تو قیام کنم (+)
تا باعث شرمساری رسول تو نشوم (+)
و عاشقی عاقل باشم (+)
که دوستی با حسین را فقط گریستن نداند (+)
اما کشتی حسین را سریعترین کشتیها برای رسیدن به خدا بداند.
در حال تغییر و تحول جدی در برخی امور روزمره هستم.
چگونگی استفاده از زمان و مجبور کردن خود به کارهایی که مدتها بلکه سالها عقب افتاده یکی از این تغییرات است.
یکی دیگر از تغییرات که قبلا به صورت نصفه و نیمه انجام میشد و هفتهای بود و هفتهای دیگر نبود، ثبت تمام اتفاقات است به منظور بررسی در پایان مدتی معلوم برای اصلاح.
اما تمام این تغییرات باید با یک بینش و زاویه دید مناسب همراه باشد. آن نگاهی به آینده که فتح نشانها را هموارتر کند باید در تمامی این تغییرات جاری باشد.
امید است که راه درست بروم و از روش درست.