مسابقه داستان نویسی خودنویس روزهای شلوغ و پرکاری را سپری میکند. به دلیل تمدید مهلت ارسال آثار و حجم آثار ارسالی سه روز منتهی به پایان، مجبور شدیم برای اینکه دقت و کیفیت داوری پایین نیاید، مهلت داوری هم از شب یلدا به مدت ۱۰ روز عقب بیندازیم. داوران محترم با سرعت و دقت بالا در حال داوری هستند و تا به امروز ۲۶۹ اثر از ۴۵۹ اثر ارسالی داوری شده است. مشخصات آثار دریافتی و ارسال کنندگان آن را میتوانید در دادهنمایی که امروز منتشر شد، مشاهده کنید.
مربیان کارگاه نویسندگی هم تعیین و معرفی شدند. شکر خدا مانند داوران (+) که همگی از شخصیتهای مطرح داستان نویسی کشور هستند، مربیان خوب و صاحبنامی قبول زحمت کردند و ما را یاری خواهند کرد (+).
قرار است پس از تعیین ۲۰ نفر برتر تصمیم بگیریم که کارگاهها به چه شکلی برگزار شود؛ شهرهای محل زندگی برگزیدهها، شغل آنان و شرایط مختلف را باید طوری بسنجیم که بیشترین همراهی ممکن با این بزرگواران را داشته باشیم. سعی میکنیم کارگاهها در روزهای پنجشنبه و جمعه برگزار شود که شاغلان و دانشجویان مشکل کمتری برای رفت و آمد داشته باشند. کارگاهها هم ۱۲ جلسه ۲ ساعته خواهند بود که انشالله منجر به حرفهایتر شدن آثار خواهند شد. انشالله برای برگزیدگان، مکانی برای اسکان در صورت نیاز تأمین خواهد شد.
بعضا آثار چنان کیفیتی داشتهاند که داوران را به تحسین واداشتهاند اما تا نهایی شدن همه داوریها از ذکر کوچکترین جزییات در این مورد معذوریم. نکته دیگر اینکه آثار ۲۰ نفر برگزیده قبل از آنکه معرفی شوند، از طریق نرم افزارها و بانکهای اطلاعاتی رسمی کشور جستجو میشوند تا در صورتی که داستانی به صورت کپی از اثرهای قبلا منتشر شده، نگارش شده است، حذف شود.
ما همه تلاشمان را برای رعایت عدالت و کشف استعداد خواهیم کرد. به جز ۲۰ نفر برگزیده، تمامی افرادی که نمره بالای ۵۰ از ۱۰۰ داوران را کسب کنند، از طریق نشر جام جم به اشکال مختلف حمایت خواهند شد. این حمایت میتواند شامل اهدای کتاب آموزش داستان نویسی یا شرکت با تخفیف ۵۰ درصد در کارگاههای داستان نویسی باشد. شما هم اگر ایدهای برای حمایت دارید با ما در میان بگذارید.
منچستر بدون مورینیو دوست داشتنیتر است! این تیتر مطلبی بود که حدود سه سال پیش نوشته بودم (+). دوری نوع نگاه مورینیو به فوتبال از فلسفه فوتبال فرگوسن که منچستر یونایتد بر مبنای آن در طول سی سال گذشته حرکت کرده است، بیش از همه چیز هواداران منچستر را آزار میداد. به هر حال مورینیو رفت و یکی از پرطرفدارترین تیمهای فوتبالی جهان از شر او خلاص شد.
بهانه طرفداران مورینیو عدم خرید بازیکن است، حال آنکه به جز زلاتان ابراهیمویچ که به عنوان بازیکن آزاد وارد منچستر شد، پوگبا (۱۰۵ میلیون یورو)، لوکاکو (۸۵ میلیون یورو)، فرد (۵۹ میلیون یورو)، ماتیچ (۴۴ میلیون یورو)، میخیتاریان (۴۲ میلیون یورو)، بایی (۳۸ میلیون یورو)، لیندلوف (۳۵ میلیون یورو)، سانچز (۳۴ میلیون یورو)، دالوت (۲۲ میلیون یورو) و گرانت (۲ میلیون یورو) خریدهای مورینیو بودند که در مجموع ۴۶۶ میلیون یورو طی دو سال گذشته برای منچستر هزینه تراشیدند. مبلغی تقریبا مساوی کل خریدهای فرگوسن در طول ۲۷ سال! جالب اینکه ۵ نفر از این ۱۰ نفر خصوصیات دفاعی پررنگتری دارند و مورینیو مدعی است که دفاعی برای او نخریدهاند! حال آنکه خریدهای گرانقیمت او تقریبا همگی اشتباه بودهاند و کاری از پیش نبردهاند.
اما این اصل کاری نبود که مورینیو کرد. اصل مأموریت مورینیو که به نظرم به خوبی آن را انجام داد تخریب منچستر یونایتد بود. یادمان نرفت که شرط قرارداد مورینیو با منچستر، حذف گیگز محبوب از کادر مربیگری منچستر بود. گیگزی که قرار بود پس از سه سال دستیاری فان خال به عنوان سرمربی منچستر یونایتد معرفی شود اما عمر فان خال در منچستر به سه سال نرسید. حرکت بعدی مورینیو حذف وین رونی از منچستر یونایتد بود. وین رونی با وجود اینکه آماده بود، آنقدر نیمکت نشین شد تا خودش از منچستر برود.
مورینیو دوست دارد محبوبترین باشد و هر کسی که به نوعی محبوب هواداران بود، توسط او تخریب میشد. پوگبا که با آن همه سر و صدا توسط خود مورینیو خریداری شد هم از این تیغ در امان نبود.
مورینیو باید زودتر از اینها میرفت تا حجم تخریب کمتر میشد. حال گیگز، زیدان یا هر گزینه دیگری سکان هدایت منچستر یونایتد را به عهده گیرد، کار سختی برای رسیدن به نقطه صفر پیش رو دارد. نتیجه عملکرد فردی که خود را آقای خاص مینامد، فقط و فقط ۷ برد از ۱۷ بازی است که منجر به اختلاف ۱۹ امتیازی تا صدر جدول شده است. این فاصله وقتی جالبتر میشود که بدانیم تیم آخر لیگ جزیره که در در رده بیستم قرار گرفته است، ۱۷ امتیاز با منچستر یونایتد اختلاف دارد! تازه این امتیازها برای این فصل است و معلوم نیست خرابیهایی که او به بار آورده است، چقدر زمان برای بازسازی نیاز داشته باشد.
کوچکترین قدم مثبتی که برمیداریم، فراموش میکنیم هزاران عیب و کاستی و بیهمتی خودمان را. فکر میکنیم دیگر خیلی شاهکار کردهایم و دین خود را ادا کردهایم. خودپسندی و بدبینی نسبت به سایرین سراغمان میآید و فکر میکنیم سرمان به آسمان رسیده است. اینطور مواقع گاهی اوقات لطف خدا در قالب یک «گناه» به مؤمن ارزانی میشود؛ گناهی که ممکن است مفسده باشد اما به مؤمن تذکری میدهد تا از سرچشمه مفاسد دوری کند که در حدیث آمده است «همانا خدا دانست که گناه بهتر است برای مؤمن از عُجب، و اگر نه این بود هیچگاه مؤمن را مبتلا به گناهی نمیکرد.» (+)
اما فقط گناه باعث خرد شدن خودپسندی نمیشود. گاهی رفتاری از یکی از اولیاءالله، شعلهای روشن میکند که طناب خودپسندی را میسوزاند؛ و خداوند اولیای خودش را در میان مردم مخفی کرده است.
فیلمی از یک رزمنده دیدم که به تازگی دستش از مچ قطع شده ولی خوشحال است. خوشحال است که جنگیده است و خوشحال است که با آتش و خون عشقبازی میکند. ای کاش بتوانم از آنها اخلاص بیاموزم و مردانه برای خودسازی قیام کنم (+).
پ.ن ۲: با اینکه خودم را ملزم کردهام از وبلاگ نویسی فاصله نگیرم اما چند وقتی است کمتر توانستم به وبلاگ سایرین سر بزنم. امروز تا قسمتی خواندم و نظر گذاشتم. هنوز ۲۷ ستاره در پنل وبلاگی روشن مانده است که ان شالله به زودی میخوانم.
علت وجودی نظام ستارهپروری تثبیت تقاضای متغیر است؛ و از آنجا که تغییر تقاضا تا حدودی، ارتباطی منطقی با سطح درآمد دارد، این نظام در کشورهای ثروتمند به نسبت کشورهای فقیر از اهمیت بیشتری برخوردار است. کار این نظام ساده است. عرضهکنندگان نمیدانند و نمیتوانند بدانند که آیا محصول تازه موفق خواهد بود یا خیر؛ زیرا اطلاعی از تمایل و سلیقهی مصرفکنندگان ندارند. اما اگر نوعی رابطهی عاطفی میان اجراکننده و مصرفکننده ایجاد شود، پیشبینی تقاضا به علت ثبات بیشتر آن آسانتر خواهد بود.
پیروزی در جنگ چیزی است ابلهانه؛ پیروزی واقعی آن است که به طرف حقیقتی را بفهمانیم و او را قانع کنیم. پس سعی کنید بلکه بتوانید چیزی را ثابت کنید. شما هم وقتی در زد و خوردی یا در جایی پیروز شدید، خوشحالی میکنید؟ چه خوشحالی مبتذلی!