شبکه خبری اجتماعی افسران روزهای خوبی را سپری میکند. این روزها به یمن قدوم مبارک مقام عظمای ولایت به استان کرمانشاه، فعالان فضای مجازی این استان و دیگر استانها، «افسران» را محلی برای همکاری و هماهنگی بیشتر یافتهاند و از طرف دیگر به دلیل نمایشگاه رسانههای دیجیتال، ارتباط مردم با خادمین خودشان در افسران بیشتر شده است.
برای همکاری بهتر و توزیع مطالب وبلاگها در سطحی گستردهتر، دوستان بنده در افسران تصمیم گرفتند تا ابزاری برای وبلاگها طراحی کنند تا اخبار محتواهای تولیدی سفر آقا در وبلاگها بیشتر دیده شود.
برای این کار لازم است کد html موجود در صفحه ابزارهای افسران را در وبلاگ خود اضافه نمایید.
همچنین میتوانید پوسترهای مسابقه پیامکی و دعوت به فعالیت در افسران برای هماهنگی بهتر سفر مقام معظم رهبری را در وبلاگهای خود منتشر نمایید.
البته این تصاویر برای دریافت راحتتر کسانی که اینترنت با سرعت بالا ندارند، کمحجم بارگذاری شده است. دوستانی که تمایل به چاپ این پوسترها دارند، میتوانند ایمیل خود را ارسال نمایند تا نسخه باکیفیتتر برایشان ارسال گردد.
[gallery link="file"]
دوستان بنده از ماهها قبل تلاش کردند تا در جهت مقابله با جنگ نرم دشمن، از ظرفیت فضای مجازی و اینترنت استفاده بیشتری ببرند و بتوانند بخش بیشتری از مردم رو در فضای مجازی فعال کنند تا بلکه با ورود مردم، شاهد اینترنتی اخلاقیتر و پاکتر باشیم. ما معتقدیم که قطعاً حضور درصد بیشتری از مردم در اینترنت با یک فرهنگسازی مناسب، فضای اینترنت رو سالمتر میکنه.
اطلاع رسانی بهتر و بیشتر توسط خود مردم به یکدیگر، از دیگر دغدغههای من و دوستانم بود که به این دلیل به «شبکه خبری اجتماعی» (socialnews) رسیدیم و نتیجه آن در حال حاضر «شبکه خبری اجتماعی افسران» شده. منتهی این شبکه خبری اجتماعی با مابقی شبکههای خبری اجتماعی دنیا متفاوت خواهد بود. شاید ظاهر امروز سایت، شبیه بقیه شبکههای خبری اجتماعی باشه، اما این وعده رو به شما میدیم که اگر کمی صبر کنید، قطعاً شاهد ایدههای خلاقانه بسیاری خواهید بود که به مرور زمان و با توجه به نیاز کاربران به سایت اضافه میشه. تقریباً میشه گفت که سایت فعلی، ۲۰ درصد امکانات «شبکه اجتماعی خبری افسران» رو داره که در چند ماه آینده شاهد آن خواهید بود.
فعلاً عضویت در افسران توسط دعوتنامه انجام میشه؛ دوستانی که تمایل دارند در این شبکه فعالیت کنند، میتونند درخواست عضویت بدهند. دوستانم تلاش میکنند که در زمان مقتضی، حساب کاربری شما رو فعال کنند، فقط توجه داشته باشید که تأیید کاربرها به مرور انجام میشه.
میتوان گفت فضای سینمای ایران در فروردین امسال فضای عادی و همیشگی نبود. حضور فیلمهایی با سبکها و محتواهای متفاوت و با «مخاطبان هدف» گوناگون باعث شد که اتفاقات جالب و بعضا تلخی صورت بگیرد. از «اخراجیهای ۳» گرفته که دهنمکی، مخاطب هدف عامه مردم را برای آن در نظر داشت تا «جدایی نادر از سیمین» که اصغر فرهادی آن را ساخته بود؛ و شاید حتی تا «یکی از ما دو نفر» تهمینه میلانی با چاشنی توهین به مردم!
دوستداران سینما میدانند که معمولا اصغر فرهادی مخاطب هدف خود را قشر متوسط به بالا و حتی شاید کسانی در نظر میگیرد که رهبران افکار جامعه و در واقع نخبگان کشور هستند. طبیعی است فیلمی که مخاطب هدف آن، عامه مردم نیستند فروش کمتری نسبت به اخراجیهای ۳ باید داشته باشد، زیرا کارگردانان اینگونه فیلمها قصد دارند فقط بر نخبگان تاثیر بگذارند تا آنها پس از تاثیرپذیری، آن پیام خاص را به عامه مردم منتقل کنند.
اما گویا جریانات سیاسی، قصد دارند برای تفرقهافکنی حداکثری در بین مردم، دوگانگی سیاسی را حتی در زندگی عادی مردم وارد کنند. آنها با توجه به حضور دهنمکی (که به عنوان یکی از نیروهای حزبالله شناخته میشود)، فیلم «جدایی نادر از سیمین» را منتخب خود اعلام کردند تا با این حربه بتوانند بخشی از عامه مردم را برای تماشای این فیلم به سینما بکشانند و در واقع با این کار این فیلم را از مسیر اصلی خود خارج کردند. البته تا به حال ساخت این دوگانگی باعث نشده «جدایی نادر از سیمین» بیشتر از «اخراجیهای ۳» به فروش برسد اما قطعا اگر این دوگانگی و تبلیغات نبود، فیلم اصغر فرهادی با فروش کمتری روبرو میشد.
با وجود اینکه اصغر فرهادی در پیشاکران «جدایی نادر از سیمین» در پاریس گفت «به جنبش سبز محتاج است»، اما باید گفت که «جدایی نادر از سیمین» هر چه هست محصول سینمای جمهوری اسلامی است و با مجوز وزارت ارشاد همین دولت ساخته شده و اجازه اکران عمومی گرفته است؛ ولو اینکه بگوییم فضای آزاد رسانهای موجب اعطای مجوز به این فیلم شده و با سیاستهای جمهوری اسلامی انطباق ندارد، به هر حال مصادره کردن این فیلم از سوی مخالفان حکومت و دولت، کاری است که از لحاظ منطقی جای سؤال دارد. به نظر میرسد که باید بیشتر مراقب باشیم که اسیر دوگانگیهای ساختگی که ضدانقلاب به فکر تحمیل آن به فضای جامعه است، نشویم.
اصغر فرهادی در این فیلم از چه میگوید؟
داستان فیلم به اختلاف زن و شوهری بر سر رفتن به خارج از کشور و یا ماندن در ایران میپردازد. «سیمین» قصد دارد برای «تامین آینده دختر خود» به خارج از کشور برود و «نادر» به دلیل مراقبت از پدر پیر خود قصد ماندن در ایران را دارد. «ترمه» دختر خانواده نیز نهایت تلاش خود را برای حفظ پدر و مادر خود در کنار یکدیگر انجام میدهد. اما داستان به همین جا ختم نمیشود. «نادر» برای مراقبت از پدر پیر خود، یک خدمتکار خانم از «پایین شهر» استخدام میکند که اتفاقا خیلی متشرع است ولی شوهر او به دلیل بدهی ناشی از بیکاری، در بازداشت به سر میبرد.
شاید روند کلی فیلم در نظر مردم طوری باشد که میتوان به عنوان واقعیت پذیرفت، چون بالاخره تحت شرایطی ممکن است داستان این فیلم در واقعیت هم رخ دهد اما «انگارهسازی» اصغر فرهادی در این فیلم و معرفی قشرهای مختلف به شیوههای گوناگون، موضوعی است که باعث شده عدهای فیلم او را «سیاهنمایی» اوضاع ایران بدانند.
باید گفت «سیاهنمایی» اصغر فرهادی هم به صورت کاملا حرفهای انجام شده است. اصغر فرهادی با هنرمندی خاص بوسیله «سیاه مطلق» و «سفید مطلق» نبودن شخصیتهای این داستان، آن را واقعیتپذیر کرده است. او در کنار «سیاهنمایی»های خود، ویژگیهای مثبتی هم از برخی شخصیتها نمایش داده است تا جایی که برای تشخیص قهرمان داستان به تامل نیاز داریم!
«جدایی نادر از سیمین» از طرفی فیلمی است که در آن مردم از هر قشری به شدت دروغ میگویند تا به دردسر نیفتند؛ تا جایی که حتی «ترمه» که پدر را به خاطر دروغش مؤاخذه میکند، در دادگاه «شهادت دروغ» میدهد و خانم خدمتکار متشرع تا جایی که پای پول حرام وسط نیامده است، از ترس شوهرش به دروغ متوسل میشود. از طرف دیگر هم فیلمی است که پسر به شدت مراقب و نگران پدر پیر خود است و از روی احساس وظیفه، به او خدمت میکند و خانم خدمتکار تحت هیچ شرایطی حاضر نیست «پول حرام بگیرد» و حتی بیشتر از «مرگ فرزند در رحم خود» از «تهمت دزدی که به او زده میشود» عذاب میکشد.
اصغر فرهادی، نگاه خاکستری خود را در گفتگوی نادر و ترمه به وضوح بیان میکند؛ جایی که نادر میگوید: «قانون میگوید یا میدونستی یا نمیدونستی!»
اینگونه اصغر فرهادی، فیلم خود را برای مخاطب واقعیتپذیر میکند و مابقی پیامهای خود را به راحتی به مخاطب منتقل میکند. مخاطبی که شاید پیامهای اصلی اصغر فرهادی را درک نکند اما در ضمیر ناخودآگاه او، آن پیامها شکل میگیرد. پیامهایی که حاوی سیاهنماییهایی علیه فرهنگ مردم ایران است و ممکن است در درازمدت ناامیدی مخاطبان این فیلم را رقم بزند.
البته تمام توضیحات فوق در مورد لایه ظاهری فیلم بود و لایه پنهان آن در این یادداشت مدنظر نیست؛ چرا که لایه پنهانی داستان را منتقدان سینما بهتر میتوانند تحلیل کنند که یکی از بهترین تحلیلها در این مورد را قاسم رحمانی ارائه کرده است.
در مجموع همانطور که از داستان فیلم مشخص است، اصغر فرهادی کارگردانی است که به صورت «نرم» قصد دارد پیام خود را به مخاطب القا کند؛ کاری که دیگر کارگردانان سینمای ایران، به ندرت بر آن تسلط دارند و معمولا پیام خود را به صورت آشکار و واضح بیان میکنند و به تبع آن نمیتوانند نظرات مخالف را جذب کنند.
سوال این است که با تمامی این اوصاف، آیا دوگانگی ایجاد شده توسط ضدانقلاب در مورد این دو فیلم، که متاسفانه بعضی از دوستداران نظام هم به آن دامن زدند، به نفع سینمای ایران است؟ دفع اصغر فرهادی برای سینمای جمهوری اسلامی ضرر بیشتری دارد یا نفع بیشتری؟ باید توجه کنیم که اصغر فرهادی متولد ۱۳۵۱ است و تمام هنر کارگردانی خود را در دوران انقلاب آموخته است. طرفداران و مخالفان فرهادی به هنر کارگردانی او شک ندارند و فقط راجع به محتوایی که او مینویسد، اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصغر فرهادی مخالف نظام است، آیا راه حلی برای جذب او وجود دارد یا اینکه در صورت مدارا با او، ممکن است خطرناک شود؟ آیا او میتواند یکی از سرمایههای ایران باشد؟
متاسفانه در زمانه حاضر، عدهای فقط به «دفع» افراد دامن میزنند تا جایی که حتی امثال «حاتمیکیا» از چوب برچسبهای آنان در امان نیستند. به نظر میرسد به عنوان راهکاری بلند مدت، نیاز به پرورش کارگردانان حرفهای ارزشی (که در حال حاضر انگشتشمار هستند) به شدت احساس میشود اما در حال حاضر مسئولین سینمایی در جذب حداکثری و دفع حداقلی هنرمندان باید هوشمند و دقیق باشند. قضاوت اینکه اصغر فرهادی با توجه به موضعگیریهای اخیرش باید جذب یا دفع شود به عهده مسئولین امر است، اما به نظر میرسد که «عدم تخریب» و «نقد منصفانه» کارگردانهایی مانند «میرکریمی»، «حاتمیکیا»، «شورجه» و «طالب زاده» و دیگر کارگردانان ارزشی میتواند به بهتر شدن فضای سینمای ایران کمک کند.
————————————————-
این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
همچنین میتوانید این یادداشت را در جوان آنلاین و کلمه نیوز هم ببینید.
شرایط این روزها جوری شده که به نظرم واجبه چند واحد اختصاصی در رشتههای دانشگاهی مرتبط با رسانه، درسی به عنوان «جو رسانهای» گنجانده بشه!
آخه شرایط جوری شده که اگه الان جناب مشایی بفرمایند: «خدا هست»، امثال احمد توکلی و علی مطهری نامه مینویسند به احمدینژاد که: چرا مشایی میگه خدا هست؟ شاید هم حتی از لج مشایی بگویند خدا نیست!
همانطور که احمد توکلی در جواب این حرف رئیس جمهور: «اصلاً زن ایرانی توی دنیا یک است. از نظر ادب، هنر، معرفت و انسانیت چیز دیگری است.»، گفت: «از برخی جملات شما بوی نژادپرستی میآید.»!!!! (+) اصلا دیگه رئیس جمهور یه کشور، نمیتونه از مردم خودش تمجید کنه!
علی مطهری هم که معرف حضور همگان هست. وقتی در ژاپن سونامی اومد، من منتظر بودم علی مطهری ریشه اونو در مناظرات انتخاباتی و حرفهای احمدینژاد بدونه! (حوصله گذاشتن لینک ندارم. تعداد مصاحبهها، یادداشتها و نامههایی از این دست از سوی ایشان بالاست!)
از طرف دیگه هم جو رسانهای سایتهایی مثل «باکری آنلاین»، «محرمانه نیوز» و «رهوا» منجر به این مسئله (+) میشه! دیگه این یکی بدون شرحه و هیچ توضیحی نداره!
یکی از بدیهای رسانههای آزاد هم همینه دیگه! اونایی که به اینترنت دسترسی دارند و قشر باسوادتر و مثلا آگاهتر جامعه هستند، بیشتر درگیر این جو رسانهای میشوند؛ از جمله خود من! شاید به همین دلیل مردم در حوادث انتخابات سال ۸۸ نمره قبولی گرفتند و برخی از خواص مردود شدند. (+) مردم عادی اصلا کاری ندارند مشایی چه جملاتی میگه و چیکار میکنه! اونا درگیر این تبلیغات سیاسی نشدند و توجهشون به نتایج اقدامات دولت هست. اونا هنوز هم که هنوزه وقتی احمدینژاد رو میبینند به استقبالش میروند و وقتی از تلویزیون، سخنرانی ایشون رو گوش میکنند، برای سلامتیاش دعا میکنند.
یکی از بحثهای داغ طرفداران سینما و بعضاً علاقهمندان به فضای فرهنگی در این روزها، فیلم اخراجیهای ۳ است. بدیهی است که هر فیلمی طرفداران، منتقدان و مخالفان خاص خود را دارد؛ اما اخراجیهای ۳ به دلایل مختلف از جمله وجود شخص دهنمکی به عنوان کارگردان، طنز سیاسی فیلم و استقبال گسترده مردم از آن، بیشتر مورد توجه فعالان فرهنگی قرار گرفت.
وجود مسعود دهنمکی به عنوان تهیه کننده و کارگردان، موجب موضعگیری دستههای گوناگون علیه او شد. از یک طرف، مخالفان نظام جمهوری اسلامی با متهم کردن او به تندرویهای بیش از حد، ابتدا فیلم او را تحریم کردند ولی وقتی از استقبال کمنظیر مردم خبردار شدند، قاچاق اخراجیهای ۳ را برای کم کردن فروش این فیلم در گیشه سینما اجرا کردند. از طرف دیگر نیز برخی از فعالان فرهنگی موافق نظام که بعضاً از دوستان قدیمی دهنمکی بودند، او را متهم به استحاله کردند و یا فیلم او را توهین به دفاع مقدس و فرهنگ بسیج قلمداد کردند. با این حال اخراجیهای ۳ با گذشت حدود ۲۰ روز بیش از ۲ و نیم میلیارد تومان به فروش رفت و کماکان توجه مخاطبان زیادی را جلب میکند. این استقبال کمنظیر مردم نشان میدهد که عموم مردم برای انتخاب خود، منتظر تحریم عدهای نمیمانند و با نشان دادن حمایت خود از طریق دیدن فیلم در سینما از علایق خود حمایت میکند. آن دسته از دلسوزانی هم که احساس میکنند با حضور این فیلم به دفاع مقدس توهین شده است، باید بدانند که نگرانی آنها نسبت به این موضوع با تولید محتوا و ساختن فیلمی که بتواند مخاطب را جذب کند، برطرف خواهد شد، نه با توصیه کردن به ندیدن این فیلم! باید تحقیق کنند که چه ویژگیهایی در این فیلم باعث جذب مخاطبان فراوان آن شده است تا با استفاده از این ویژگیها، پیام مدنظر خود را به مردم منتقل کنند.
یکی از ویژگیهای سهگانه اخراجیها که مورد توجه استقبال بینظیر مردم قرار گرفت، دعوت مردم به وحدت و صمیمیت با یکدیگر است. وحدتی که عناصر ضدانقلاب، با کشاندن تفرقه در زندگی عادی مردم آن را نشانه رفتهاند و میبینم که حتی در تماشای فیلم، باب دوگانگی و تفرقه را باز کردهاند؛ که البته متاسفانه برخی از دوستان موافق نظام هم در دام این عناصر افتادهاند. اخراجیها، مردم را از دستههای گوناگون با درجات ایمانی متفاوت به وحدت دعوت میکند؛ دعوتی که در سکانس صحبتهای «سید مرتضی» (سید جواد هاشمی) با این جملات، آشکار میشود: «چون این رنگها باعث چنددستگی میشود، من هیچ رنگی انتخاب نمیکنم.»
درست است که برخی داستان فیلم را داستان انتخابات تصور میکنند اما موضوع اصلی فیلم از نظر من، جهاد است. جهادی که زمانی معنی آن تقدیم خون و اهدای نفس بود و زمانی ایستادن و تلاش کردن برای حفظ وحدت جامعه. سکانس ابتدایی فیلم با یادآوری رشادتها و از جانگذشتگی رزمندگان دفاع مقدس کلید میخورد و سکانس پایانی آن با توصیه برای «ماندن» در راه تقویت وحدت جامعه به اتمام میرسد.
اما در این بین کسانی هستند که جهادشان در راه خدا نیست و برای کسب ثروت و قدرت و محبوبیت بیشتر تلاش و مجاهدت میکنند. کسانی مانند «حاجی گرینوف» (محمدرضا شریفی نیا) با جملاتی مانند «ریا میشه، این چیزا فقط جلوی دوربین خوبه!» و یا «مهندس دباغ» (رضا رویگری) که تنها جهت استفاده تبلیغاتی به یاد «کارتنخوابها» میافتند.
اخراجیهای ۳ نشان میدهد که تزویر و ریای این عده، باعث سردرگمی و گول خوردن برخی از مردم میشود. تا جایی که دختری به نام «ایران» به پدر خود که اتفاقا از فرماندهان دفاع مقدس بود، اعتراض میکند که: «مگر میخواهم به لیبرال ضد انقلاب رای دهم که مرا نهی میکنی؟ پس حق انتخاب من چه؟» به خیال این دختر، حاجی گرینوف ریاکار همان کسی است که با آرمانهای انقلاب سازگار است، اما پدر که از پشت پرده امثال حاجی گرینوف خبر دارد، نگران دختر خویش است.
دهنمکی با اخراجیهای ۳ قصد دارید به مردم بگوید که همان کسانی که با تزویر و ریا در صدد کسب قدرت هستند، بیشترین صدمه را به وحدت ملی ایرانیان میزنند و چنددستگی ایجاد میکنند. و نکته جالب فیلم این است که عموم مردم با سلایق گوناگون به حرکات این ریاکاران که اتفاقا در انتخابات دهم ریاست جمهوری، توسط برخی کاندیداها انجام شده بود، میخندند! همان ریاکارانی که کاپ پیروزی را در حالی میخواهند بالا ببرند که عدهای دیگر نفس خود را هدیه کردهاند.
این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی سر است
با همانهایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند
پای خندقها احد را ساختند
خون فروشی کرده خود را ساختند
زندههای کمتر از مردارها
با شما هستم، غنیمت خوارها
بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما
باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی الامر شماست
با همانهایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی
این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.
همچنین میتوانید یادداشت فوق را در جوان آنلاین، صراط نیوز، کلمه نیوز، ادیان نیوز و وبلاگ ده نمکی ببینید.