دیشب خبری منتشر شد که روزنامه وطن امروز به دلیل مشکلات مالی دیگر منتشر نخواهد شد. اگر اشتباه نکنم سال ۸۷ بود که این روزنامه شروع به کار کرد و از همان ابتدا مواضع شفاف و البته کار هنری دلچسب آن به همراه نیروی انسانی جوان با انگیزه، وجه تمایز این روزنامه شد. روزنامهای که ۲۷۸۰ شماره منتشر شد و حداقل نیم صفحه اول روزنامه، آن را به یکی از اثرگذارترین روزنامههای تاریخ کشور تبدیل کرد.
کار روزنامه کلا کار طاقتفرسایی است. روزهای کاری شلوغ و مستمر یکی پس از دیگری میآیند و زمان کمی برای بستن صفحات آن هم در تعداد واژههای تقریبا از پیش مشخص شده وجود دارد. حتما این کار حدود ۱۱ ساله هم خدا قوت لازم دارد. خدا قوت و ذکر این نکته که ای کاش میشد با حذف هزینههای کاغذ و چاپ و توزیع، نسخه الکترونیک این روزنامه را حفظ کرد.
داشتم به این فکر میکردم واقعا وطن امروز تعطیل شده یا تعطیل میشود؟ دیدم وطن امروز علاوه بر انتشار روزنامه، یک کار با ارزش دیگر نیز انجام داده است. پرورش روزنامهنگارانی که حالا هر کدامشان میتوانند در فضای رسانهای کشور نقشآفرینی کنند. افرادی که یاد گرفتهاند به دور از محافظهکاریهای موجود و البته به دور از برخی تندرویهای بی حاصل، حنجره مکتوب انقلاب باشند. البته که حتما در کار پرشتاب و حجیم، اشتباهاتی هم وجود دارد، اما برآیند وطن امروز، از آن روزنامهای دوست داشتنی ساخته بود که امید است ریشههای آن در سایر رسانهها تکثیر شود.
اگر به شما بگویند به شما پول میدهیم که کشورتان را تا آخر عمر ترک کنید، قبول میکنید؟ شاید برخی قبول کنند.
حالا اگر به شما بگویند به شما پول میدهیم که دیگر کشورتان را بیگانهها اداره کنند، قبول میکنید؟ باز شاید عده بسیار کمتری باشند که قبول کنند. بخصوص اگر پولش وسوسه انگیز باشد.
حالا اگر به شما بگویند به شما پول میدهیم که علاوه بر اینکه کشورتان را بیگانهها اداره میکنند، اسم کشورتان هم عوض شود، و شما مثل یک مهاجر فقط در این کشور زندگی کنید، قبول میکنید؟ بعید است حتی یک نفر هم حاضر باشد کلا کشورش تا ابد توسط بیگانهها حذف شود.
چنین پیشنهادی به فلسطینیها داده شده است ذیل عنوان «معامله قرن». وعده دادهاند به شما دلار میدهیم، رفاه میآوریم ولی دست از فلسطین بردارید و بگذارید فقط اسرائیل بماند با پایتختی قدس!
چه دشمنان احمقی! برای اولین بار در طی چند دهه گذشته، همه فلسطینیها را متحد کردهاند. از طرفداران مقاومت گرفته تا دولت خودگردان. آنقدر پیشنهاد وقیحانه و عریان است که دیگر جای حمایتی نمیماند. دیگر حق و باطلی در هم آمیخته نشده که بتوان با آن حتی توجیه کرد.
----------------------
پ.ن ۱: امروز در منامه نشستهاند که راجع به این موضوع صحبت کنند و هیچ فلسطینیای در این نشست نیست!
پ.ن ۲: فکر کنیم به اینکه حالا کمی هم حق به آن بیامیزند چطور میشود؟ مثلا بگویند دلار میدهیم و رفاه میآوریم ولی استقلالتان را زیر سؤال ببریم و برای فلان مسئلهتان ما تصمیم بگیریم. مثلا ما بگوییم که در کدام حوزههای علمی پیشرفت کنید و در کدام حوزههای علمی پیشرفت نکنید؟! ما بگوییم که چه برنامهای در حوزه سلامت داشته باشید، ما بگوییم چه برنامهای در آموزش و پرورش داشته باشید، ما بگوییم توان نظامیتان چقدر باشد، ما بگوییم... همان شد، نه؟ یا دقیقتر بگویم به همانجا ختم میشود، نه؟ چقدر شرمانگیز!
سال ۱۳۵۸ که پس از فوت مرحوم طالقانی، آیت الله خامنهای امام جممعه تهران شد، ۴۰ ساله بودند. در آن روزها هیچ کسی از انتخاب ایشان به عنوان امام جمعه شگفت زده نشد و کسی نگفت که یک جوان ۴۰ ساله امام جمعه تهران شده است.
کمی کمتر از ۴۰ سال از آن روزها میگذرد. سال گذشته حجت الاسلام حاج علی اکبری به عنوان رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه انتخاب شدند (+) و چند روز پیش به عنوان امام جمعه موقت تهران اعلام شدند. اولین نماز جمعه توسط ایشان امروز خوانده شد و بسیاری خوشحال شدند که یک جوان به عنوان امام جمعه موقت انتخاب شده است و کم کم جوانان به نماز جمعه برمیگردند. او ۵۴ ساله است و شاید برای جوان دانستن ایشان کمی دیر شده باشد اما به هر حال میان سایر ائمه موقت جمعه تهران، جوانتر است!
همین جوانتر بودن کافی بود تا در اولین نماز جمعه ایشان، دو ردیف از نردهها حذف شود (+) تا مردم بتوانند اندکی مسئولین خود را از نزدیک ببینند. حاجعلیاکبری وعده داده است که این اصلاحات تکمیل خواهد شد.
خواندهایم که شهید بهشتی در ابتدای انقلاب چگونه از وجود تشریفات زائد بر امنیت، به عنوان یک انحراف جدی یاد میکرد (+)؛ قدم عملی در راه تحقق این سخنان را به فال نیک میگیریم و امیدواریم که همزمان با تغییرات در فرم، تغییرات در محتوا نیز آغاز شود. نماز جمعه باید تبدیل به پایگاهی شود که از حق و عدل پاسبانی کند و به دور از مصلحتسنجیهای خسته کننده و بدون کارکرد، ضعف و قوت مسئولین و فعالیتهای آنان را تبیین نماید. آن وقت میتوان امیدوارم بود که پرچم مطالبه پیشرفت توسط ائمه جمعه بلند شود و در میان مدت، فاصله میان مردم و مسئولین کاهش یابد.
برای ما که روزهای اول انقلاب را ندیدهایم و فقط عطری از گلزار رفتارهای امام و حلقه اول یارانش را استشمام کردهایم، تحقق این سخنان بسیار جذاب است.
در دیدار 17 خرداد رهبری با دانشجویان برخی کلیدواژهها دستمایه مباحثه و حتی اختلاف شده است؛ از جمله «آتش به اختیار» و «ترقه بازی». کلیدواژههایی که شاید اگر همان افرادی که آن را دستمایه بحث قرار دادهاند در آن جلسه حضور داشتند و زمینه سخنان پیش آمده در آن جلسه و صحبتهای دانشجویان را میشنیدند، انقدر برایشان مبهم نبود. افرادی که عموما حتی سخنرانی ایشان را کامل ندیدهاند یا نخواندهاند چه برسد که سخنان دانشجویان را شنیده باشند. در این چند روز از افرادی که چنین پستهایی در فضای مجازی منتشر میکردند، میپرسیدم که سخنان کامل یا لااقل چند جمله قبل و بعد از آن را دیدهاید یا خواندهاید؟ و عموما پاسخ این بود که خیر.
بر خود لازم دانستم به جهت حضور در آن جلسه نکاتی چند را بنویسم:
- آتش به اختیار:
راجع به این کلیدواژه ذکر چند نکته ضروری است:
- مخاطب آتش به اختیار دانشجویانی هستند که به قول رهبری حرفهای سنجیده و پخته و دقیقی زدهاند. آنها آدمهای نادان و کودنی نیستند تا اهل عمل غیرقانونی و افراطی باشند. آنها تندترین نقدها از عملکرد اکثر دستگاههای کشور را به صورت قانونمند در حضور شخص اول کشور بیان کردند اما افراطیگری نکردند و باور دارند که حرفهایشان در کشور اثر دارد و نیازی به عمل غیرقانونی نیست.
- رهبری اجازه آتش به اختیار را به این شرط میدهند که ارتباط با ستاد مرکزی قطع باشد یا ستاد مرکزی مختل و تعطیل باشد نه در همه جا. دامنه آن را هم با توجه به نقدهای دانشجویان مشخص میکنند که در حوزههای فکری، فرهنگی و سیاسی است. واقعا آیا اگر ستاد مرکزی پاسخگوی نیازهای کشور نبود، راه حل جز این است که مردم کمکی برای بهتر شدن شرایط کنند؟ اساسا آیا بیداری مردم و به ویژه قشر دانشجو که مؤذن جامعه است، پدیده بدی است؟
- رهبری اجازه آتش به اختیار را به کسانی میدهند که افسر جوان جنگ نرم هستند و از اصطلاح فرمانده در میدان جنگ استفاده میکنند. طبیعتا فرمانده در میدان جنگ، اگر آتش به اختیار هم باشد، آتش را به روی مردم خودش نمیگشاید. در جنگ نرم هم آتش به اختیار در مورد دشمن است. یعنی اگر میبینید که مسئولین مقابل تهاجم فکری و فرهنگی دشمن کاری نمیکنند، شما در نقد خصمانه دشمن آزادید.
- ترقهبازی:
در جلسهای که گفته شد، قبل از سخنرانی رهبری، یکی از دانشجویان در سخنانی گفت که امنیت کشور ما پایدار است و با این ترقهبازیها دل کسی شور نمیافتد. استفاده رهبری از این کلیدواژه در فرمایشات خودشان را نباید ریشخند غم مردم تصور نمود.
اطلاق ترقهبازی به حادثه تروریستی، ریشخند ضعف تروریستها است که پس از چند سال محاصره ایران در آتش ترور، فقط توانشان همین بود و خللی در امنیت کشور وارد نشده است. اطلاق ترقهبازی به حادثه تروریستی صدور پیام آرامش به مردم عادی جامعه بود که ممکن است به دلیل این اتفاق دلشوره ناامنی گرفته باشند و با این پیام بدانند این اتفاق نه بزرگ بود و نه تکرارشدنی. عدهای گویا فراموش کردهاند که گوینده ترقهبازی خودش قبلا ترور شده است و بیش از آنها تلخی ترور را میداند.
متأسفانه در فضای روانی ایجاد شده، افراد منصف هم صحبتهای تقطیع شده یک نفر را از رسانههای مخالف او میشنوند و قضاوت میکنند. کاری که حتما خودشان هم در خلوت خودشان آن را عقلانیت و روشنفکری نمیدانند.
عصر امروز در دیدار دانشجویی با رهبر معظم انقلاب حضور داشتم. دیداری که تندترین نقدهای ممکن البته با نگاهی دلسوزانه نسبت به ارکان حکومت ایراد شد. نقدهایی که البته گاهی با راهکارهای عاقلانه و پیشنهادهای عملیاتی هم همراه بود. رهبر معظم انقلاب با روی گشاده و تبسمی پدرانه و گاهی با بغضی اندک تمام صحبتهای دانشجویان را شنیدند. دانشجویانی که به قول ایشان حتما نماد همه تفکرات موجود در دانشگاه نبودند اما در نقد کم نگذاشتند. نقد آنها نه تنها سهمی را به دولت اختصاص داد، بلکه شورای نگهبان، سپاه، قوه قضاییه، صدا و سیما، مجلس، نهادهای زیرمجموعه و منتصب رهبری و حتی دفتر رهبری را نیز شامل شد.
بازگویی این دردها در حضور مسئولین، خود میتواند تسکین دهنده باشد، زیرا همانطور که ایشان فرمودند حتما اثربخش خواهد بود و اینطور نیست که حرفی گفته شود و تمام شود. هر چند که برخی از این نقدها درست نباشد و در عین نادرست بودن، آن مسئول برای پاسخگویی عذری بجا داشته باشد.
ای کاش مسئولین سه قوه دیگر و سایر مدیران ارشد حاکمیتی و دولتی نیز نقدهای مردم را چنین صریح و صمیمانه بشنوند بیآنکه به آنها انگهای گوناگون بزنند تا هم فاصله قدرت بین مسئولین و مردم کمتر شود و هم اعتماد مردم به نظام بیشتر شود.
------------------------------------
پ.ن: آرمانخواهی و مطالبهگری، نقد با شجاعت تمام و البته نقد علاججویانه، مبارزه با نظام سلطه، مبارزه برای رسیدن به آرمان و عدم یأس در فاصله زمانی رسیدن تا آرمان نکاتی بود که ایشان به دانشجویان توصیه کردند.
حُسن تو همیشه در فزون باد رویت همه سال لالهگون باد
هر سرو که در چمن برآید در خدمت قامتت نگون باد *
* حافظ