دیشب خبری منتشر شد که روزنامه وطن امروز به دلیل مشکلات مالی دیگر منتشر نخواهد شد. اگر اشتباه نکنم سال ۸۷ بود که این روزنامه شروع به کار کرد و از همان ابتدا مواضع شفاف و البته کار هنری دلچسب آن به همراه نیروی انسانی جوان با انگیزه، وجه تمایز این روزنامه شد. روزنامهای که ۲۷۸۰ شماره منتشر شد و حداقل نیم صفحه اول روزنامه، آن را به یکی از اثرگذارترین روزنامههای تاریخ کشور تبدیل کرد.
کار روزنامه کلا کار طاقتفرسایی است. روزهای کاری شلوغ و مستمر یکی پس از دیگری میآیند و زمان کمی برای بستن صفحات آن هم در تعداد واژههای تقریبا از پیش مشخص شده وجود دارد. حتما این کار حدود ۱۱ ساله هم خدا قوت لازم دارد. خدا قوت و ذکر این نکته که ای کاش میشد با حذف هزینههای کاغذ و چاپ و توزیع، نسخه الکترونیک این روزنامه را حفظ کرد.
داشتم به این فکر میکردم واقعا وطن امروز تعطیل شده یا تعطیل میشود؟ دیدم وطن امروز علاوه بر انتشار روزنامه، یک کار با ارزش دیگر نیز انجام داده است. پرورش روزنامهنگارانی که حالا هر کدامشان میتوانند در فضای رسانهای کشور نقشآفرینی کنند. افرادی که یاد گرفتهاند به دور از محافظهکاریهای موجود و البته به دور از برخی تندرویهای بی حاصل، حنجره مکتوب انقلاب باشند. البته که حتما در کار پرشتاب و حجیم، اشتباهاتی هم وجود دارد، اما برآیند وطن امروز، از آن روزنامهای دوست داشتنی ساخته بود که امید است ریشههای آن در سایر رسانهها تکثیر شود.
تا چند ماه پیش فکر میکردم اگر این رساله را دفاع کنم، دیگر تا حدی راحت میشوم. وقتم بیشتر دست خودم هست و زمانی که برای شغل میگذارم را مدیریت میکنم تا بتوانم کتاب بیشتری بخوانم، وقت بیشتری با خانواده سپری کنم و کارهای عقب افتاده این ۱۰ سال گذشته را که همزمان بوده با تحصیل ارشد و دکتری و ازدواج و شغل اول و دوم و بدهیها و ... را انجام دهم.
الان بیش از ۵ ماه از دفاع رساله میگذرد و هنوز وقت نکردهام حتی کارهای فارغ التحصیلی دانشگاه را انجام دهم تا بتوانم خودم را به نظام وظیفه برای خدمت سربازی معرفی کنم! کمی بیش از یک ماه فرصت دارم برای این کار اما کلی کار نکرده دارم و کلی انتظارات وجود دارد و ... کتاب بیشتر خواندن و وقت بیشتر با خانواده پیشکش!
در شغلی که دارم به دلایل مختلف کارهای بسیاری وجود دارد که باید انجام بدهم و بدهیم. ایده نو و نوپا بودن و مشکلات کشور و خیلی مسائل دیگر همه دست به دست هم داده که اگر در این برهه زمانی، بعضی کارها انجام نشود، دیگر اجرای این ایده به سختی ممکن است اتفاق بیفتد. خستگی در این روزها نباید معنی داشته باشد. باید هر روز و دقیقه به دقیقه مبارزه کرد تا بتوان کار کرد!
همین الان یاد ویدئوی مجید حسینی نژاد، مدیرعامل علی بابا افتادم که به معاون اول رییس جمهور میگفت من هر بستری که در جامعه فراهم باشد را استفاده میکنم و پول درمیآورم. روزی بستر تحریم است و با دور زدن تحریم پول درمیاورم و روزی دیگر استارتآپ.
اما اوضاع برای ما متفاوت است. ما نمیخواهیم از بستر موجود، پول در بیاوریم. ما میخواهیم در جایی که میدانیم نیاز حال و آینده جامعه است و بسیاری از آن غافلند، فعالیت کنیم. نه از آن نیازهایی که میشود برایش سریعا کالایی عرضه کرد و تقاضایی برایش وجود داشته باشد. از آن دسته نیازهایی که مردمان دوست داشتنی سرزمینم، به دلایل مختلف نسبت به آن کمتوجه شدهاند. نیاز به مصرف محتوای عمیق رسانهای برای اینکه تفکرمان سطحی نشود. برای ساخت بسترش باید مبارزه کنیم و مبارزه کنیم و مبارزه کنیم. خستگی معنا ندارد.
مسابقه داستان کوتاه «میخواهم بمانم» با محوریت موضوع «نه به سقط عمدی جنین»، توسط نشر جام جم برگزار میشود.
به گزارش روابط عمومی نشر جام جم، نشر جام جم با اعلام فراخوان مسابقه داستان کوتاه «میخواهم بمانم» با موضوع «نه به سقط عمدی جنین» از همه صاحبان قلم و تفکر دعوت به شرکت در این مسابقه کرده است.
این مسابقه داستاننویسی که دبیر علمی آن «وجیهه سامانی» است در محورهای سقط جنین و دیدگاه منفی جامعه نسبت به تعدد کودکان در خانواده، سقط جنین و مشکلات اقتصادی و معیشتی خانواده، سقط جنین و مشغلههای تحصیلی و اجتماعی والدین، سقط جنین و عدم تقید مذهبی والدین، سقط جنین و عدم آمادگی روحی و روانی والدین برای پذیرش مسئولیت فرزندپروری، سقط جنین و تاثیرات منفی آن از نظر روحی، جسمی و معنوی بر والدین برگزار خواهد شد و و علاقهمندان و فرهیختگان میتوانند تا پایان مهر ۹۸ آثار خود را به دبیرخانه این مسابقه ارسال نمایند.
بنابر این گزارش، آثار ارسالی باید در قالب داستان کوتاه و حداکثر ۵ هزار واژه باشند؛ و آثاری به مسابقه راه پیدا میکنند که قبلاً منتشر نشده و یا در سایر مسابقات ارائه نشده باشند. اما ارسال آثار متعدد برای یک نفر بلامانع است.
تألیف و ارسال آثار در مسابقه داستان کوتاه «میخواهم بمانم» برای همۀ گروههای سنی، نویسندگان و صاحبان قلم آزاد است.
همچنین بر اساس اعلام روابط عمومی نشر جامجم، جوایز این مسابقه داستان کوتاه، که داوران آن به زودی اعلام خواهند شد، برای نفرات اول تا سوم به ترتیب 100، 70 و 50 میلیون ریال خواهد بود.
علاقمندان به شرکت در این مسابقه میتوانند آثار تایپشده خود را تا پایان مهرماه، در قسمت فرم ارسال اثر در سایت نشر جام جم به آدرس www.jjp.ir یا از طریق پست به آدرس دبیرخانه به نشانی تهران، خیابان نلسون ماندلا، خیابان عاطفی غربی پلاک 73 نشر جامجم کد پستی 1967954493 ارسال نمایند.
از نظر شغلی این دو هفته شلوغ بودم که پست جدید نذاشتم. اما سعی کردم وبلاگهایی که دنبال میکنم رو بخونم و تا جایی که میتونم و نظری دارم، نظر بدم.
شاید هم سرشلوغی بهونه باشه و سوژه جدیدی نداشتم اما چرا. سوژه که زیاد بوده اما سوژه گفتنی... سوژهای که بشه پردازش و پرداخت خوبی بشه و یه پست قابل بشه نبود. بعضا چیزایی توییت کردم و استوری گذاشتم اما حرف درخور وبلاگ نبود.
این پست رو گذاشتم که نظرم رو راجع به دو فیلم سینمایی که در این دو هفته دیدم بنویسم:
- شبی که ماه کامل شد:
کمتر از انتظار و توقعم بود. با توجه به موضوع جذاب ریگی و سابقه درخشان نرگس آبیار در شیار ۱۴۳، انتظار داشتم فیلم اثرگذارتری ببینم. به نظرم رسید نرگس آبیار بیشتر درگیر تکنیک شده در این فیلم و از محتوا بازمونده. اگر این فیلم دوبله بشه و یه غیرایرانی فیلم رو ببینه، ممکنه حتی فیلم ضد اسلام تعبیر بشه.
- ما همه با هم هستیم:
اگه انتظار دارید که مثل فیلمهای سامورایی در برلین و امثالهم، در طول این فیلم خیلی بخندید، در اشتباهید. فیلم حتما فیلم طنز هست اما فیلم طنزی که کمی هم ذهن رو درگیر میکنه و میخواد معنای مدنظر خودش رو به مخاطب برسونه. به نظرم بهترین جمله فیلم اونجایی بود که یکی از مسافران هواپیما به فردی که داره سعی میکنه از خودکشی دسته جمعی اونا جلوگیری کنه این جمله رو میگه: اگه خودت اون پایین بودی و ما داخل هواپیما بودیم هم انقدر برات مهم بودیم که جلوی خودکشی ما رو بگیری؟
هوا این روزها به شدت گرم است اما هر روز صبح که از خانه راه میافتم، پنجره خودرو را تا جایی که هر روز ترافیک شروع میشود پایین میکشم و خنکای صبحگاهی را تنفس میکنم. هر چند شروع ترافیک، با خود گرما را به همراه میآورد و مجبورم کولر ماشین را روشن کنم اما امروز صبح هوا کمی خنکتر بود. همین باعث شد حواسم نباشد که طبق عادت روزمره شیشهها را بالا بدهم و کولر را روشن کنم.
خودروی پرشیا کنار خودروی من در ترافیک متوقف بود. کنار آن هم یک خاور متوقف بود. راننده خاور سرش را از شیشه پنجره بیرون آورد و به راننده پرشیا گفت: «ماشینت خیلی دود میکنهِ، بدجوری به روغن سوزی افتاده، اینطوری موتور ماشینت میاد پایین. حتما درستش کن.» راننده پرشیا تشکر کرد و گفت دقت نکرده بودم.
داشتم با خودم فکر میکردم که اگر امر به معروف را به این شیوه انجام دهیم چقدر کارگر و موثر میفتد.
- راجع به فعلی که اتفاق افتاده حرف بزنیم و شخصیت فاعل را زیر سوال نبریم. نگوییم تو بیعرضه هستی یا نابلدی، بگوییم ماشینت دود میکند.
- علت اتفاق افتاده فعل را اگر میدانیم بگوییم. فعل را بر اساس عمد فاعل نگذاریم و آن را سهوی بدانیم و کمکش کنیم راحتتر موضوع را حل کند. بگوییم به روغن سوزی افتاده.
- نتیجه عملش را دوستانه بگوییم. قصدمان از گفتن این جملات پیشگیری از اتفاقات بد بعدی باشد و از روی نوعدوستی امر به معروف کنیم و نه تحقیر دیگری و خودپسندی. بگوییم اینطوری موتور ماشینت میاد پایین.
- به او انگیزه بدهیم که عملش را اصلاح کند. بگوییم حتما درستش کن.
-------------------------------------
پ.ن ۱: امر به معروف از جلوههای رحمت خداست. قصد از امر به معروف سعادت سایر انسانهاست و نه تحقیر و دشمنی. جایی که نیت آمر به معروف درست نباشد، حتی ممکن است نتیجه عکس بگیریم. حواسمان جمع باشد.
پ.ن ۲: این جملات امام در کتاب آداب نماز را از دست ندهید: دلهای سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند