پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۳۰۱ مطلب با نشانه «نقل قول» ثبت شده است

نقل قول

اسیر القاب نشویم

شما همین حالا وقتی می‌شنوید که زمامداران و رهبران فکری و سیاسی و اجتماعی برخی از جامعه‌های غیر اسلامی در میان مردم‌اند، با مردم‌اند، مثل مردم زندگی می‌کنند، چقدر برای شما جاذبه دارد؟ اما وقتی ببینید که در جامعه‌های اسلامی کمتر رهبری را می‌توانید پیدا کنید که یک‌دهم او هم کم‌تکلفی داشته باشد و ارتباط گرفتن با او ساده، آسان و معمولی و بدون به کار بردن جمله‌ها و کلمات و تشریفات و آداب و القاب باشد، برای شما چندش‌آور می‌شود. هرکس، در هر مقامی، در جامعه اسلامی، اسیر القاب و آداب و تشریفات باشد، دور از اسلام است. اگر ما با صراحت لااقل از خودمان انتقاد می‌کردیم... می‌گوییم آقا لااقل برای خودمان القاب درست نکنیم تا مسابقه القاب شروع بشود. مقامات روحانی یک جور، مقامات غیر روحانی یک جور. اقلاً من عالم دینی دیگر اسیر القاب نباشم. وای به اینکه یک منبری در مجلسی که یک مرجعی حضور دارد بالای منبر برود و اولاً دعا نکند، یا اگر هم دعا کرد «حضرت آیت الله العظمی» نگوید! اگر کلمه «عظمی» افتاد دیگر هیچ! این چیست؟ کجای این به اسلام می‌خورد؟ خوب، وقتی منِ عالمِ دینی اسیر آیت الله و آیت الله العظمی باشم، دیگر می‌توانم رهبر مبارزه با تشریفات در قشرها و گروه‌های دیگر بشوم؟

 

بایدها و نبایدها، صفحه 33

نویسنده: شهید بهشتی

 

نقل قول

آیا جامعه ما «خیر» است؟

بالاخره باید ببینیم خودمان چند مرده حلاجیم. امروز امت ما امتی است که می‌تواند بگوید من امتی هستم که سر چهارراه‌های جهان ایستاده‌ام و مردمی را که دارند در این رهگذر زندگی می‌روند، فرا خوانم و بگویم بیایید؛ ما شما را به این سمت دعوت می‌کنیم. آنها نیز وقتی نگاه می‌کنند می‌بینند، به! همه خیر و نیکی است. آیا ما می‌توانیم ادعا داشته باشیم که چنین امتی هستیم؟

برادران و خواهران عزیز، قرنها ما مسلمانان ناقص، - ما که در هیچ دوره‌ای مسلمان کامل نبوده‌ایم، حتی مسلمان هشتاد درصد هم نبوده‌ایم؛ در هیچ دوره‌ای! حتی دوره پیغمبر؛ حتی دوره علی علیه السلام؛ ولی همین مسلمانان نیمه‌مسلمان ناقص، قرنها - در دنیا چنین رسالتی را واقعاً ایفا کردیم. یعنی هوشمندان و روشن‌بینان دنیا وقتی به اطراف جهان نگاه می‌کردند و می‌خواستند ببینند آیا بر روی هم، زندگی معنوی و مادی، اجتماعی و علمی، مدنی و قضایی و سیاسی یک امت در دنیا می‌تواند به عنوان نشانی آنچه خوب است معرفی بشود یا نه، یک جامعه بیشتر نمی‌یافتند: جامعه اسلام.

 

بایدها و نبایدها، صفحه 30 و 31

نویسنده: شهید بهشتی

نقل قول

دو نوع پیغمبر/امام دوستی

ما باید همواره با پیوند خدا، که اسلام و تسلیم بودن در برابر اوست، زندگی کنیم؛ چون این، عامل وحدت ماست. پیامبر اکرم به عنوان رسول‌الله و علی (ع) به عنوان امیرالمؤمنین و ولی‌الله با این عناوین در میان ما شناخته می‌شوند که عشق و گرایش ما به پیغمبر و امام حجاب پیوند ما با خدا نشود؛ بلکه کمکی به تقویت پیوند ما با خدا بشود. بحث همین جاست رفقا: پیغمبردوستی و امام‌دوستی تو چگونه است؟ پیغمبردوستی و امام‌دوستی حجاب و مانع، یا پیغمبردوستی و امام‌دوستی راهنما و کمک؟ بحث اینجاست. من گمان نمی‌کنم هیچ مسلمانی پیدا بشود که بخواهد رابطه‌اش را با آورنده قرآن و حامل وحی خدا (پیغمبر بزرگوار) ضعیف بداند. مگر چنین چیزی ممکن است؟! هر کس مسلمان است خودبخود باید رابطه‌اش با قرآن و آورنده قرآن نیرومند باشد. چنین کسی اگر معرفتش بالاتر رفته باشد و مفسران و دانایان قرآن را، آنها را که بعد از پیغمبر با روح قرآن آشنا هستند (یعنی امامان را) بشناسد، باید پیوندش با آنها هم قوی باشد. جای بحث نیست. پس بحث کجاست؟ بحث این است که پیغمبردوستی و امام‌دوستی دو حالت دارد: یک پیغمبردوستی و امام‌دوستی که تو را به خدا نزدیکتر می‌کند، و یک پیغمبردوستی و امام‌دوستی که حجاب پیوست تو با خدا می‌شود و تو را از خدا دور می‌کند.

 

بایدها و نبایدها، صفحه 19

نویسنده: شهید بهشتی

نقل قول

جنگ شیعه و سنی یا جنگ اسلام و استعمار؟

جنگ شیعه و سنی فعلی، جنگ تشیع صفوی - تسنن اموی است، برای اغفال از جنگ اسلام - استعمار، جنگ مسلمان - صهیونیست. همبستگی دو جنگ و همزبانی این دو جبهه، بر هر کسی که از دنیا خبر دارد، روشن است. طرح تحریک‌آمیز و غیرعادی «غصب فدک» به شکل یک حادثه زنده فعلی، برای غفلت از «غصب فلسطین» است. 

 

تشیع علوی، تشیع صفوی

نویسنده: دکتر علی شریعتی

 

نقل قول

جهل و معرفت کاذب

هدف صفویه تنها تحریک تعصب‌ها و احساسات ناآگاهانه توده بود و برگزاری کارناوال‌های مذهبی و تراژدی‌های تاریخی به سبک مسیحیت و نه اسلام، که برای هر عمل کوچکش، حتی یک امر عبادی، اثر سازنده و آموزنده و برداشت و نتیجه منطقی‌اش را طلب می‌کند.

چه بسا این مراسم و تشریفات ظاهری و عاطفی، خود وسیله‌ای بود که مردم از شناخت حقیقت و تفکر و مطالعه در فلسفه و روح و هدف‌های اصلی مکتب تشیع و انقلاب کربلا غافل مانند. زیرا هیچ جهلی سنگین‌تر از جهل مردمی نیست که یک نوع احساس معرفت کاذب پیدا کرده‌اند. چون دو ماه محرم و صفر را پیوسته از عاشورا گفته‌اند و بر حسین گریسته‌اند و دو ماه دیگر مصائب و مناقب او را تکرار می‌کنند، به صورت دروغینی احساس می‌کنند که لابد کربلا را و قهرمان کربلا را می‌شناسند!

اصل سوگواری نیز که پیش از صفویه، حتی از روزگار ائمه شیعی (از جمله امام ششم) در شیعه یک سنت بود. یک سنت مترقی و حتی با اختناق و سکوت و وحشت و دشمنی خلافت، یک سنت انقلابی به شمار می‌رفت.

غیر از این که این اصل، از نظر روحی و اعتقادی پرورش ایمان و تلطیف روح اخلاقی و عاطفی فرد اثری عمیق و آموزنده دارد و من در کتاب فاطمه فاطمه است به تفصیل از آن سخن گفته‌ام، در روزگاری که حکومت‌ها به کمک روحانیون وابسته و مورخان و نویسندگان و وعاظ اجیرشان می‌کوشیدند تا واقعه کربلا را از تاریخ اسلام حذف کنند و این جوشش انقلابی حیات‌بخش ابدی را در خاطره‌ها بکشند و به فراموشی بسپرند، این سنت یک نوع مبارزه دائمی مردم در زمینه فکری و اجتماعی و حتی سیاسی با دستگاه بود که می‌خواست یک تاریخ مصلحتی و ساخته و پرداخته و خوب و خوشی برای مردم تدوین کند که در آن هیچ حادثه غیرعادی و غیرطبیعی و غیراسلامی و جریان بدی اتفاق نیفتاده و اصلا خبری نبوده و چیزی نشده!

اما آنچه در کار صفویه مطرح است، مسئله اشکار و اشیا و رسوم و تشریفات تقلیدی سوگواری است و ثانیا هدف سیاسی و انحرافی‌ای که در این استخدام و تقلید، در جهت مصالح حکومتی خود و در خلاف جهت آگاهی مردم و شناخت تشیع تعقیب می‌کردند.

 

تشیع علوی، تشیع صفوی

نویسنده: دکتر علی شریعتی