سوگ واقعی چیست؟
حوادث اتفاق میافتند و منتظر ما نمیمانند. چارهای هم نیست جز اینکه کاری کنیم که این حوادث کمتر شود اما هیچوقت حوادث به صفر نمیرسند؛ باید این را هم بپذیریم.
ژاپنیها در مدیریت، نظریهای به نام شش سیگما دارند که میگویند نهایت هنرمان این است که بهرهوری را به 99.99 درصد برسانیم اما هیچوقت نمیتوانیم به صد در صد برسانیم؛ تازه آن بهرهوری است و حوادث غیرمترقبه که نیاز به مدیریت بحران دارند از آن قاعده خارجاند.
همیشه اینطور نیست که حوادث تقصیر یک نفر یا یک سازمان باشد و گاهی اوقات گروههای مختلفی، سهمهای مختلفی از آن دارند. همیشه هم اینطور نیست که عوامل انسانی دخیل در حوادثی باشند و گاهی اوقات خارج از کنترل انسان است.
حادثه پلاسکو همه را ناراحت کرد و وقتی حادثهای اینگونه انسانی است که مرزهای ملی را درمینوردد، بهتر است فراموش کنیم قبیلهگراییهایمان را و همه دست به دست هم دهیم که یار و مددکار حادثهدیدهها باشیم. پس از آن باید ببینیم چه کنیم که اینگونه قضایا تکرار نشوند و حوادث تلخ کمتری پیش آید. قانونگذاری، اجرا، نظارت، فرهنگ عمومی، تقوای شخصی، رسانهها و ... همه میتوانند در کاستن از این حوادث یاریگر باشند.
سوگ واقعی این است که این سوگ را فراموش کنیم و از اتفاقات مشابه جلوگیری نکنیم.