پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صبح نو» ثبت شده است

کجای قفسه جهانی کتاب ایستاده‌ایم؟

* این یادداشت در شماره 59 روزنامه صبح نو منتشر شده است.

 

«کتاب یار مهربان ما است»، «کتاب یکی از بهترین ابزارهای حفظ هویت فرهنگی و کسب دانش بشری است»، کتاب و کلی حرف‌های خوب و تکراری دیگر...

کتاب‌ها از چند هزار سال پیش وجود داشتند، از چند قرن پیش با اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ فراگیرتر شدند، یکی از مهم‌ترین شاخص‌های توسعه فرهنگی هستند و باز هم سخنانی که همه بارها شنیده‌ایم...

وضعیت اقتصادی ناشران خوب نیست، تیراژ کتاب‌ها پایین است، مردم لااقل تا وقتی مجبور نشوند حاضر نیستند برای کتاب دستشان را به جیبشان ببرند، نویسنده خوب کم داریم و کتاب شایسته کم به چاپ می‌رسد، شرکت‌های توزیع کتاب... انگار باز هم این حرف‌ها را شنیده‌ایم.

ایران یکی از پرچمداران علم بخصوص پس از اسلام در جهان بوده است. این مهم از طریق نوشتن کتب فراوان انجام شده است. پس کتاب و کتابت چیزی نیست که در فرهنگ ایرانی جای نداشته باشد؛ اینکه چه شده است این همه حرف تکراری می‌زنیم از وضعیت بحرانی کتاب و باز هم کاری انجام نمی‌گیرد در این یادداشت محل صحبت نیست؛ در اینجا هدف «شناخت» نسبت به وضعیت موجود کتاب و کتابخوانی در ایران است. یکی از راه‌های شناخت وضعیت، مقایسه وًضع موجود با دیگر کشورها و فرهنگ‌ها است. آیا واقعا وضعیت کتابخوانی در کشورمان شرم‌آور است؟ تا چه حد؟

قصد این گزارش پژوهشی، نمایش وضعیت موجود است با انتخاب برخی از شاخص‌های مهم در این حوزه و مقایسه وضعیت کشورمان با کشورهای پیشرفته دنیا. معتقدیم باید خودمان را با بهترین کشورها در این حوزه مقایسه کنیم، چرا که پیشینه چندهزار ساله در کتاب داریم و زمانی بیشتر کتابخانه‌های بزرگ دنیا در کشور عزیزمان بوده است.

قبل از هر چیز نیاز است بدانیم که نگاه مردم دنیا به کتاب چگونه است و این رسانه ارزشمند در مقابل سایر رسانه‌ها از جمله فیلم، تلویزیون، موسیقی، بازی ویدئویی و ... چه سهمی از بازار را به خود اختصاص داده است. جالب است بدانید که در سال 2014 کتاب بیش از 151 میلیارد دلار از سهم بازار را به خود اختصاص داده است که بیش از سایر رسانه‌ها بوده است:

اما در این میان سهم کشورهای مختلف در بازار کتاب چگونه است؟ در سال 2014 ایالات متحده آمریکا کماکان بزرگترین بازار کتاب جهان را از آن خود کرده است؛ بازاری که پس از آمریکا، چین، آلمان، ژاپن، فرانسه و انگلیس در رتبه‌های بعدی ایستاده‌اند. این شش کشور روی هم رفته 60 درصد از بازار جهانی کتاب را در اختیار دارند! اگر 14 کشور دیگر به آنها اضافی کنید، 20 کشور اول مجموعا 84 درصد از بازار کتاب جهان را در اختیار دارند.

آمریکا با 26 درصد از سهم بازار جهانی کتاب رتبه اول را به خود اختصاص داده است. چین با 12 درصد، آلمان با 8 درصد، ژاپن با 7 درصد، فرانسه با 4 درصد و انگلیس با 3 درصد در رتبه‌های دوم تا ششم ایستاده‌اند و سایر کشورها در مجموع 39 درصد از بازار کتاب را در اختیار دارند. سهم ایران از ارزش کل بازار کتاب در جهان، یک صدم ایالات متحده آمریکاست؛ یعنی چیزی حدود 350 میلیون یورو در سال یا به عبارتی حدود 0.25 درصد از کل بازار.

از سوی دیگر تعداد عناوین چاپ اول یا ویرایش مجدد کتب در ایران طبق آخرین آمار 42518 عدد است؛ این تعداد هر چند نسبت به کشور چین و آمریکا چیزی حدود 10 درصد و نسبت به انگلیس حدود 20 درصد است اما نسبت به کشورهایی چون فرانسه، ژاپن و آلمان آمار نسبتا قابل قبولی است (جزییات را می‌توانید در جدول شماره 1 ببینید). اگر این آمار را به نسبت جمعیت هر کشور بسنجیم، وضعیت ایران بهتر نیز خواهد شد. جایی که ایران با شاخص 531 عنوان کتاب به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت، در رتبه 22 دنیا می‌ایستد. در این شاخص کشور انگلستان با شاخص 2875 مقام نخست را دارد.

البته مشکل اصلی در تعداد عناوین کتب منتشره نیست؛ مسئله اصلی تیراژ کل کتاب‌ها است، جایی که طبق شواهد و قرائن موجود تیراژ هر عنوان کتاب ایرانی چیزی حدود هزار نسخه است و در موارد انگشت‌شماری به بیش از 100 هزار نسخه می‌رسد؛ در حالی‌که کتاب‌ها بخصوص در کشورهایی نظیر آمریکا، آلمان و ژاپن تیراژ چند میلیونی دارند و  طبق شواهد و قرائن به صورت میانگین چند ده هزار نسخه از هر کتاب فروش می‌رود. در این خصوص آمار رسمی قابل استنادی یافت نشده است اما فعالان حوزه کتاب به این مهم واقفند.

شاخص دیگر که بخصوص در ایران خیلی مورد توجه قرار گرفته است اما هیچوقت آمار دقیقی از آن منتشر نشده است، سرانه مطالعه است. سرانه مطالعه شاخصی ترکیبی از میزان فروش کتاب ضربدر ضریب گردش آن به علاوه میزان امانت و میزان مطالعه دیجتیال است. در برخی کشورها این آمار در کنار تعداد کتابخانه‌های عمومی نسبت به جمعیت قرار می‌گیرد و در برخی دیگر از کشورها آمار سایر رسانه‌های مکتوب مانند روزنامه و مجلات از آن جدا می‌شود. به طور مثال در کشورهایی مانند ژاپن که خواندن روزنامه یکی از عادات روزنامه است، سرانه مطالعه 92 دقیقه است ولی بدون آن و فقط سرانه مطالعه کتاب به 52 دقیقه در روز می‌رسد.

در ایران مسئولین گوناگون در زمان‌های مختلف از 2 تا 120 دقیقه در روز ارائه آمار کرده‌اند که موثق‌ترین آنان به نظر می‌رسد بین 7 تا 18 دقیقه در روز باشد. نکته جالب در مورد ایران اینکه مطالعه قرآن و مفاتیح الجنان در برخی از آمارها از سرانه مطالعه کتاب حذف می‌شود. مقایسه ایران و سایر کشورها را می‌توانید در جدول شماره 1 مشاهده کنید.

شاخص دیگری که معمولا در آمارهای جهانی در نظر گرفته می‌شود، تعداد کتابخانه‌ها بخصوص کتابخانه‌های عمومی است. ایران از این حیث با توجه به جمعیت، وضعیت نامساعدی ندارد و فقط آلمان با اختلاف زیاد در این شاخص رتبه اول را از آن خود کرده است. همچنین آماری از کشور چین در این شاخص یافت نشد. در مورد کیفیت و امکانات کتابخانه‌ها قضاوتی نمی‌کنیم و فقط کمیت آنها در جدول شماره 1 مقایسه شده است.

جمع‌بندی

به نظر می‌رسد که ایران از نظر تعداد ناشران، تعداد عناوین جدید کتب، تعداد کتابخانه‌ها در وضعیت خیلی بدی قرار نداشته باشد و حتی از میانگین جهانی وضعیت بهتری داشته باشد. آن چیزی که باعث پایین بودن سرانه مطالعه کتاب و ارزش کم بازار کتاب نسبت به کشورهای پیشرو در این حوزه است، تیراژ پایین هر عنوان کتاب است؛ گویا مردم به هر دلیلی تمایلی به خرید کتب به صورت عام ندارند و فقط در برخی از زمان‌ها برخی کتاب خاص به صورت یک تب فراگیر خریداری می‌شود. اینکه دلیل مردم از کتاب نخریدن چیست، پژوهش جداگانه‌ای می‌طلبد اما به طور خلاصه و با توجه به نظرات کارشناسان می‌توان از «عدم احساس نیاز به کتاب»، «خودشیفتگی فرهنگی»، «سطحی بودن تفکر»، «ارزش نبودن دانایی»، «تنبلی در مطالعه و اقبال به سمت سایر رسانه‌ها»، «گران بودن کتاب و عدم توان مالی خانواده‌ها برای خرید کتاب»، «عدم جذابیت موضوعات کتاب‌ها برای مردم»، «مضر بودن محتوای برخی کتاب‌ها»، «عدم وجود تبلیغات مناسب در سایر رسانه‌ها» و «توزیع نامناسب کتاب» به عنوان بخشی از دلایل نام برد.

ضمن اینکه نباید فراموش کنیم که وضعیت کتاب در ایران از میانگین جهانی بهتر است. به طور مثال ما در شاخص تعداد عناوین جدید کتاب جزو 40 کشور اول دنیا، در شاخص تعداد عناوین جدید به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت رتبه 22 دنیا، در شاخص سرانه مطالعه جزو 60 کشور اول دنیا، در شاخص تعداد کتابخانه‌های عمومی جزو 40 کشور اول دنیا هستیم. البته این وضعیت متناسب با پرچمداری علم در تمدن اسلامی توسط ایران و همچنین انتظارات رهبر معظم انقلاب نیست اما وضعیت در مقایسه با سایر کشورها آنچنان هم بد نیست. همانطور که مطالعه کردید 20 کشور اول 84 درصد از بازار کتاب جهان را به خود اختصاص داده‌اند و این یعنی اینکه سایر کشورهای دنیا روی هم 16 درصد از بازار کتاب را دارا هستند و کشورمان هم جزو یکی از آن همه کشور است.

حال که وضعیت موجود را شناخته‌ایم و مقایسه کرده‌ایم، بهتر است وقت خود را روی حل مسئله کشف شده بگذاریم. راه حل در حال حاضر افزایش تعداد عناوین کتاب، یا تعداد کتابخانه‌ها نیست. باید فکری به حال این کرد که چرا تیراژ کتاب‌ها پایین است؛ هر دلیلی از دلایل بالا باشد یا دلیل جدیدی که مدنظر نبوده است، باید اولویت بندی شود و وزن‌دهی شود، ترتیب زمانی حل آن مشخص شود و چاره‌جویی شود تا بتوانیم ایرانی کتابخوان‌تر با اندیشه‌های عمیق‌تر مردمانش داشته باشیم. به امید آن روز...

ولنگاری رسانه‌ای!

* این یادداشت در شماره 28 روزنامه صبح نو منتشر شده است.

 

آزادی آرمان شکوهمند بشری است. هنگامی که افراد از آزادی صحبت می‌کنند، تفاسیر و مفاهیم مختلفی از آن را مدنظر قرار می‌دهند. طیف گسترده مفهوم انتزاعی آزادی، سبب شده است که پیرامون آن از اقوال گوناگون بحث‌هایی صورت پذیرد. آزادی بیان و آزادی مطبوعات ضمن آنکه درگیر همین مسئله است، در جوامع گوناگون به اشکال مختلف مورد مواجهه قرار می‌گیرد: جوامعی که ادعای آزادی کامل برای مطبوعات دارند، جوامعی که گاهی دچار اختناق مطبوعاتی می‌شوند و غالبا میان این دو و البته خودسانسوری مطبوعاتی!

 تاریخ بحث آزادی مطبوعات با تاریخ صنعت چاپ و نوع مواجهه دولت‌ها و اقتصاد حاکم بر نظام‌ها در جوامع غربی شروع می‌شود. از آنجا که کشورهای غربی در توسعه مطبوعات پیشکسوت بوده‌اند، تجربیات و تعاریف «آزادی مطبوعات» بیشتر یک گفتمان غربی است.

از جنبه نظری، سال‌ها آزادی مطبوعات در غرب با آزادی ناشران، روزنامه‌نگاران،‌ نویسندگان و صاحبان شرکت‌های بازرگانی در بیان و انتشار عقاید و اخبار مدنظر مترادف بود. در ابتدای قرن بیستم، آزادی مطبوعات با مشکل بزرگی مواجه شد و آن خود آزادی بیان و اندیشه نبود، بلکه عدم توانایی شهروندان در تکثیر و به ویژه توزیع عقاید و افکار و اندیشه‌هایشان بود که تحت وضعیت سیاسی، اقتصادی و فناورانه روز محدود شده بود. در واقع کسی می‌توانست آزادی بیان داشته باشد که یا صاحب رسانه‌های بزرگ باشد یا با آنان همفکر باشد وگرنه نمی‌توانست حرف خود را حتی به بخشی از مردم برساند.

غربی‌ها بیکار ننشستند و با انتشار گزارش «کمیسیون آزادی مطبوعات» در آمریکا در سال 1947 خود را نقد کردند؛ گزارشی که می‌توان آن را در سه نکته خلاصه کرد:

1. این سروصدا، سروصدای مردم نیست. 2. مطبوعات در خدمت مردم نیستند، بلکه در خدمت صاحبان و جناح‌های سیاسی و اقتصادی هستند. 3. آزادی مطبوعات، آزادی و حق انتشار روزنامه و مجله نیست، بلکه حق مردم در سودمند بودن محتویات آنها در جامعه است.

در دهه‌های اخیر دانشمندان غربی با ایجاد فناوری‌های جدید تولید و توزیع پیام راه‌های جدیدی برای آزادی بیان باز کردند که البته از بعضی جهات به آن نقدهایی وارد است. اما سؤال اینجا است که حتی اگر قرار باشد از آنها الگوپذیری کنیم، آیا وضع آزادی مطبوعات در کشور ما به حال کشور مفید است؟ به نظر می‌رسد که طرح چند پرسش می‌تواند در این راه به ما کمک نماید:

  • آیا رسانه‌های غربی نسبت به اوضاع کشور خود به «روشنگری» می‌پردازند یا به «سیاه‌نمایی»؟
  • آیا «قانون اساسی» و «ارکان حکومت» مورد هجمه واقع می‌شود یا «اشخاص» و «مسئولین» در تخلفاتی که کرده‌اند مورد نقد قرار می‌گیرند؟
  • آیا در کشورهای غربی، نسبت ناروا و بدون سند دادن به مسئولین، امری رایج و روزمره است؟
  • آیا همت آنان ایجاد اختلاف و بدبینی بین مردم نسبت به نظام حاکم بر آن کشور است یا ایجاد امید؟
  • آیا قوانین مصوب مورد نقد قرار می‌گیرند یا مقابل آن هوچی‌گری راه می‌اندازند؟
  • آیا عموم رسانه‌های غربی، به یکی از جناح‌ها به صورت مستقیم از نظر مالی وابسته است و به جای حزب ایفای نقش می‌کند؟ یا فرای منافع حزبی، کمی هم به منافع ملی و مسئولیت اجتماعی خود می‌اندیشد؟

اسلام به عنوان آیین جامع زندگی، آزادی را متعلق به همگان می‌داند. در اسلام درست است که آزادی بیان وجود دارد اما آیا انتشار مطلبی «خلاف واقع» باعث سلب آزادی دیگران در انتخاب مسیر صحیح نمی‌شود؟ امام خمینی (ره) با بیان مفهومی با عنوان «غش در تیترزنی» آن را حرام می‌دانند و رهبر معظم انقلاب الگوی مطبوعاتی مطلوب را «ورع مطبوعاتی» ذکر می‌کنند و ورع را اینگونه تعریف می‌کنند: «ورع یعنى چه؟ یعنى انسان از هر چیزِ شبهه‌ناکى که بوى مخالفت با دین از آن استشمام مى‌شود، اجتناب کند.»

از برخی مطبوعات و رسانه‌ها که نمی‌توان انتظار تقید به چنین الگویی داشت اما لااقل از آنان انتظار می‌رود که به «آزادی» نگاه «مبتذل» نداشته باشند. رسانه‌هایی که شعار «ادب مرد به از دولت او می‌دادند»، در عمل منتقدین سیاستمدار محبوب خود را با بدترین توهین‌ها و کاریکاتورها به لجن می‌کشند؛ یا در جایی دیگر به دلیل کینه حزبی خود از سیاستمدار داخلی دیگری، در آن گوشه دنیا یک رئیس جمهور مردمی و ضداستکبار را مسبب روزهای شوم آن کشور می‌دانند و فراموش می‌کنند که مسبب این روزهای شوم، دشمنی به نام آمریکا است که از هیچ نوع اقدام غیرانسانی علیه مردم یک کشور مستقل دریغ نمی‌کند نه ملتی که خواست استقلال و آزادی خود را حفظ کند. طنز تلخ قضیه آنجاست که همه این تناقضات رفتاری را انجام می‌دهند و مدعی عدم آزادی بیان هستند. این همان «ولنگاری فرهنگی» و رسانه‌ای است که مرزهای دین و اخلاق که هیچ، بلکه قیود رسانه‌های غربی در مورد کشورهای خود را هم نمی‌پذیرد.

موفقیت آی‌پی‌تی‌وی در گروی مدیریت موفق «جنگ محتوا»

* این یادداشت در شماره 21 روزنامه صبح نو منتشر شده است.

 

انسان‌ها همواره با رسانه سروکار داشته‌اند؛ چه زمانی که به وسیله دود با هم ارتباط برقرار می‌کردند و چه حالا که رسانه‌های اجتماعی امکان برقراری ارتباط «همه مردم» با «همه مردم» و ارتباطات شبکه‌ای را فراهم کرده‌اند. از اواسط قرن پانزدهم میلادی و با اختراع ماشین چاپ، رسانه‌ها از فردی و بعضا گروهی وارد مرحله رسانه‌های جمعی شدند که در آن عده‌ای می‌توانستند برای بخش زیادی از مردم در مکان‌ها و زمان‌های مختلف پیام ارسال نمایند. سیر رسانه‌ها از «شفاهی» به «کتاب»، «روزنامه»، «مجلات»، «سینما»، «رادیو»، «تلویزیون» و دیجیتالی شدن و آنلاین شدن همه این‌ها در رایانه‌ها و اینترنت به سرعت سپری شد. هر رسانه کارکردی داشت و میزان تأثیر متفاوتی در قشرهای گوناگون مردم. تلویزیون همواره یکی از محبوب‌ترین رسانه‌ها از زمان پیدایش خود بود؛ محبوبیتی که بعضا منتقدان سفت و سختی دارد. اما این رسانه محبوب با آمدن رسانه‌های دیجیتال، آنلاین و تعاملی برای رقابت با رسانه‌های جدید و حفظ و افزایش محبوبیت خود باید روزآمد شود و خدمات بیشتری ارائه دهد. تلویزیون‌های کابلی (cable TV)، تلویزیون پروتکل اینترنت (IPTV)، تلویزیون اینترنتی (internet TV)، تلویزیون OTT (over the top) و سایر تلویزیون‌ها به همین منظور خلق شدند تا بتوانند مطابق نیازهای مخاطبان محتواهایی متفاوت خلق کنند؛ حتی محتواهایی از جنس بازی‌های تعاملی برخط یا آموزش الکترونیک.

در ایران به جز تلویزیون خطی که به صورت یکطرفه برای مخاطبان برنامه پخش می‌کند، چند سالی است که حرف از تلویزیون پروتکل اینترنت یا با اسمی آشناتر «آی‌پی‌تی‌وی» بر سر زبان‌ها افتاده است. 

غول‌های رسانه‌ای دنیا؛ آزادی‌خواهی یا سلطه‌گری؟

* این یادداشت در شماره 17 روزنامه صبح نو منتشر شده است.

 

سازمان‌های رسانه‌ای مختلفی در دنیا وجود دارند. یکی از انواع اداره سازمان‌ها، اداره هولدینگی است. هولدینگ به سازمانی گفته می‌شود که چندین شرکت زیرمجموعه آن است و شرکت‌های زیرمجموعه از نظر مدیریتی توسط آن اداره می‌شوند. 90 درصد قدرت رسانه‌ای آمریکا در دست 6 هولدینگ قدرتمند این کشور است. 232 مدیر اجرایی رسانه، خوراک اطلاعاتی 277 میلیون نفر آمریکایی را کنترل می‌کنند. درآمد کل این 6 شرکت در سال 2010، برابر 276 میلیارد دلار بود، یعنی 36 میلیارد دلار بیشتر از تولید ناخالص داخلی فنلاند. آنها 70 درصد کابل‌ها و تلویزیون‌ها را در اختیار دارند و 3762 شرکت دیگر فقط 30 درصد سهم دارند.

این هولدینگ‌ها عبارتند از «کام‌کست»، «والت دیزنی»، «نیوز کورپوریشن»، «تایم‌وارنر»، «سی‌بی‌اس» و «ویاکوم» که به صورت خلاصه آنها را مرور می‌کنیم. 

مصوبه‌ای برای اجرا نشدن؟!

* این یادداشت در شماره 12 روزنامه صبح نو منتشر شده است.

 

جلسه شورای عالی فضای مجازی به ریاست رئیس جمهور شنبه این هفته برگزار شد. جلسه‌ای که طی چند ماه گذشته بیشتر به آن توجه می‌شود و رئیس دولت یازدهم نسبت به آن مهربان‌تر از دو سال ابتدایی ریاست خود است!

مهم‌ترین خبری که از این جلسه و مصوبه آن بر روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت، عبارت بود از: «شرکت‌های خارجی پیام‌رسان فعال در داخل برای ادامه فعالیت خود ملزم خواهند شد تا ظرف یک سال همه اطلاعات و فعالیت مرتبط با شهروندان ایرانی را به داخل منتقل کنند.» مصوبه‌ای که اگر زمینه‌ها و زیرساخت‌های لازم آن فراهم آید، گامی رو به جلو در عرصه‌های مختلف فرهنگی، امنیتی و اقتصادی است.

«کاهش قابل توجه فعالیت‌های غیرقانونی و ضدفرهنگی در پیام‌رسان‌ها»، «امکان ردیابی راحت‌تر جرایم مبتنی بر فضای مجازی» و «کاهش هزینه‌های استفاده از اینترنت به دلیل استفاده از اینترانت داخلی کشور» از مهم‌ترین مزایای چنین اقدامی برای کشورمان است.

پرسش اینجا است که آیا زمینه‌ها و زیرساخت‌های لازم برای چنین امری فراهم شده است؟ به عنوان نمونه، آیا زیرساخت‌های فنی کشور چنین امکانی را فراهم می‌کند؟ آیا مراکز داده‌ای (دیتاسنتر) در کشور متناسب با چنین کاری وجود دارد؟ با توجه به فراگیر نبودن اینترانت ملی و ابهام در کیفیت آن، کیفیت نازل اینترنت، قیمت گران پهنای باند در ایران و مواردی از این دست، انگیزه‌ای برای صاحبان پیام‌رسان‌ها برای این جابجایی باقی می‌گذارد؟ فرض می‌کنیم که مدیران «تلگرام» به دلیل اینکه بیش از نیمی از مخاطبان آن ایرانی هستند، تن به این شرایط دهد، آیا سایر پیام‌رسان‌ها مانند واتس‌اپ، وایبر، لاین و ... چنین اقدامی می‌کنند؟

به عنوان نمونه‌ای دیگر از عدم آمادگی زمینه‌های لازم، آیا فرهنگ‌سازی جهت ایجاد «حس اعتماد» مردم به چنین اقدامی صورت گرفته است؟ آیا پاسخ اقناع کننده‌ای برای تردید مردم در استفاده نادرست از اطلاعاتشان یا ورود به حریم شخصی‌شان آماده شده است؟ در مورد چگونگی تولید این پیام و اثرگذاری روی مردم فکر شده است؟ فرض کنیم که تولید چنین پیامی یا کانال توزیع آن به مردم دچار مشکل شود یا به هر دلیل دیگری «پاسخ صحیح» دولت به تردید مردم، روی مردم اثر نگذارد؛ در آن صورت واکنش مردم چه خواهد بود؟ حتی اگر «تلگرام» به این شرایط تن داده باشد، در صورت عدم وجود حس اعتماد، مردم از خدمات پیام‌رسانی استفاده می‌کنند که داده‌های آن در داخل کشور نباشد و به این صورت عملا این قانون اجرا نمی‌شود و احیانا تلگرام هم برای حفظ سود خود از چنین توافقی خارج می‌شود.

سخن این است که نمی‌توان با گذراندن «مصوبه‌های سخت» بدون توجه به زمینه‌ها و زیرساخت‌های لازم و اقناع مردم، انتظار اجرایی شدن قانونی را داشت؛ لااقل مصوبه‌های سخت در امور فرهنگی و مواردی که به زندگی روزمره مردم به درست یا غلط گره خورده است، پاسخگو نیست. تأثیر بر یک پدیده فرهنگی، راه‌حلی از جنس فرهنگ دارد که یکی از بخش‌های آن می‌تواند قانونگذاری باشد اما این بخش به تنهایی کافی نیست.

شهید دکتر بهشتی به درستی معتقد بود که «برانداختن این کارهای نابجا به صرف این نیست که این آقایان [علما و مراجع] بگویند این کارها بد است. ممکن است اینها بگویند چنین کارهایی بد است، ولی مردم کار خودشان را بکنند. برای برانداختن این کار نابجا باید برنامه‌ای داشت.»  از آن شهید بزرگوار درس بگیریم که در امور فرهنگی، داشتن برنامه جهت اقناع مردم مهمتر از قانونگذاری است. مصوبه‌هایی از جنس سخت با تاریخ سررسید یکساله می‌تواند باعث مشکلات متعدد دیگری شود که یکی از آنها، کاهش اعتبار قوانین است.

امید است که قانونگذاران این جلسه و اعضای حقوقی و حقیقی شورای عالی فضای مجازی و سایر دست اندرکاران فضای مجازی کشور، به چنین برنامه‌هایی فکر کرده باشند و آن را در بازه یکساله اجرای این قانون عملیاتی کنند و از این فرصت یکساله فقط به منظور رایزنی با مدیران پیام‌رسان‌ها استفاده نکنند. ضمن اینکه ایجاد چنین حس اعتمادی و چنین زیرساختی برای کشور می‌تواند باعث بروز و ظهور پیام‌رسان‌های ایرانی قوی و باکیفیت شود که با رقیبان خارجی خود به خوبی دست و پنجه نرم کنند؛ زیرا شاید دلیل اصلی عدم استقبال مردم از پیام‌رسان‌های داخلی مشکلات پیش گفته باشد نه ضعف فنی نرم‌افزارها و برنامه‌های کاربردی. با حل شدن مشکلات زیرساختی فنی و ایجاد حس اعتماد، انگیزه نوشتن برنامه‌های خوب متناسب با شرایط بومی کشور به جهت افزایش قابلیت بازاریابی آن و تحقق شعار «ما می‌توانیم» در این عرصه نیز فراهم خواهد شد.