پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مردمی بودن» ثبت شده است

ارتباط یک‌طرفه یا دوطرفه؟!

بین وبلاگ‌هایی که دنبال می‌کنم و می‌خوانم، اگر ببینم قسمت نظرات پستی بسته است، آن پست را اغلب اوقات نمی‌خوانم.

دیگر برای چون منی اصلا معنا ندارد کسی تا به حال با مردم تعامل نکرده باشد و بین مردم نبوده باشد و به جای شنیدن سخن آنان در اتاق‌های در بسته نشسته باشد و رئیس جمهور خوبی برای مردم شود؟

مراقبت امنیتی نه تشریفات!

جریانی پیش آمده و یک مقدار، به اندازه یک گوشه، برای ما مشکل ایجاد کرده است. ولی این مشکل را با همت و حضور و همیای و همکاری شما ان شالله حل خواهیم کرد. مشکل این است که تا موقع شهادت مرحوم آیت الله استاد مطهری ما همین چیزهایی را که گفتم کاملا می‌توانستیم رعایت کنیم. من با همان کیفیتی که قبلا می‌آمدم و می‌رفتم، می‌آمدم و می‌رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی‌خواستم. خیلی راحت و آسان و بی‌ریا و بدون هیچگونه قیدی و بدون هیچگونه امر اضافی آمد و شد می‌کردیم. در خانه ما مسلحی نبود، در کنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می‌رفتیم و می‌آمدیم. پس از شهادت ایشان و ترور ایشان، شما امت در تشییع جنازه ایشان فریاد کشیدید که امنیت اینها باید تأمین شود! شما فریاد کشیدید و امام امر فرمود که باید از اینها مراقبت کنیم. بنده خودم را می‌گویم: من چیزی نیستم که بخواهند از من مراقب بکنند. ولی خوب، بالاخره فعلا اینطور که شما می‌گویید باید مراقبت کنند. بنابراین، در رفت و آمدهایمان دو یا سه یا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند. در خانه چند پاسدار هستند. درِ خانه را پاسدار باز می‌کند. این برای ما سوهان روح است. این پاسدارها چنان جوان‌های خوبی هستند که من با تمام قلب آنها را دوست دارم. آنها هم نسبت به من لطف دارند. رابطه ما با آنها برادروار است. اما ما اصلا به این حرفها عادت نداشتیم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما یک طلبه‌ای بودیم که راحت می‌آمدیم، راحت می‌رفتیم، آزاد می‌آمدیم، آزاد می‌رفتیم. الان اصلا آزادی ما سلب شده است. گاهی هم که بنده می‌خواهم در جایی زودتر پیاده شوم و با مردم باشم، این برادرها بر اساس احساس مسئولیت می‌گویند آقا پیاده نشوید! البته من گاهی به حرف اینها گوش نمی‌دهم. حتی مکرر به حرفهایشان گوش نمی‌دهم. پیاده می‌شوم، می‌گویم که در میان همین مردم و با همین مردم از همه جا بهتر است. ولی اینها گاهی بعدا ملامت می‌کنند و می‌گویند اگر چنین شد، اگر چنان شد! 

من عرض کردم که می‌خواهم ان‌شاءلله با کمک شما مسأله را حل کنیم. به آنها هم گفته‌ام در اولین فرصت ان‌شاءلله این مشکل را هم حل می‌کنیم. ما این را نخواسته بودیم. اصلا نخواسته بودیم. از آن هم بیزار هستیم. منهای این قسمت، دیگر بقیه کارهای ما می‌تواند عادی و معمولی باشد. همه چیز آن معمولی باشد. این گوشه را هم باید معمولی کنیم. نمی‌شود که به این صورت بماند. من اصلا می‌ترسم این مسأله ما را منحرف کند. من خوب یادم می‌آید وقتی خیلی جوان بودم، شاید شانزده هفده سالم بود، مدت کوتاهی بود درس طلبگی می‌خواندم، همکلاسی‌های من از دبیرستان می‌آمدند با من پیرامون مسائل روز بحث می‌کردند. یکی از حرف‌هایی که آن موقع در ذهن آنها کرده بودند و می‌پرسیدند این بود که می‌گفتند حضرت علی (ع) وقتی از خانه می‌خواست به مسجد بیاید، می‌دانست که به او حمله می‌کنند یا نه؟ اگر می‌دانست یا احتمال قابل ملاحظه‌ای می‌داد و قراین نشان می‌داد، چطور چنان بی‌پروا به مسجد آمد تا شهید شود و عالم اسلام علی را از دست بدهد؟! آن موقع‌ها،‌در همان سن نوجوانی، من به این همسن و سال‌های خودم گفتم، برای اینکه علی در آن خط حکومتی بود که پس‌رو پیش‌رو را نفی می‌کرد. اگر از آن خط منحرف می‌شد و به خط پس‌رو پیش‌رو درست کن می‌افتاد، می‌دید آرمانش قربانی شده. ولی علی ترجیح می‌داد خودش قربانی بشود ولی آرمانش قربانی نشود... من الان در رابطه با خودمان همین را می‌گویم. عرض کردم که امیدوارم به زودی بتوانیم این مسئله را تمام کنیم. اگر هم حادثه‌ای پیش بیاید هیچ‌طور نمی‌شود! ما به افتخار شهادت می‌رسیم، و این سعادت ماست! جامعه ما هم جای ما را پر خواهد کرد. دیگران مسئولیت‌های ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از این گوشه انحرافی اضطراری که الان در زندگی‌ام و روابطم با مردم پیش آمده بیزار هستم. می‌دانم عده‌ای دیگر از برادران ما هم دچار این مشکل هستند. ولی ما تلاش می‌کنیم، اولا این وضع را به زودی عوض کنیم و به همان صورت عادی، به تمام معنا عادی، که با مردم و با دوست و دشمن داشتیم،‌ برگردیم؛ و ثانیا، حالا که نمی‌شود این کارها را بر خلاف فرمان امام و رأی امام و نظر امت کرد، حالا که فعلا برای مدت خیلی کوتاهی که توطئه‌های آمریکا و شیطان بزرگ و دیگران سر راه ماست اجازه نمی‌دهید و اجازه نمی‌دهند که چنین کنیم، کوشش داریم آن را به حداقل لازم برسانیم، به طور که واقعا فقط در همان حد مراقبت امنیتی باشد نه در حد تشریفاتی. بر این نکته سخت مراقبت داریم. به همین دلیل من به برادرهای پاسدار اجازه نمی‌دهم در ماشین را برای من باز کنند. خودم در را باز می‌کنم. حتی الامکان هم نمی‌گذارم آنها در ماشین را ببندند، باید خودم ببندم. لااقل می‌گویم این جزییات را مراقبت کنیم تا این کار معنی مراقبتی و محافظی داشته باشد. 

 

ولایت، رهبری، روحانیت، صفحه 285 تا 288

نویسنده: شهید بهشتی

سخنرانی بهمن ماه 1358 در مسجد لرزاده تهران

نا رئیس!

اطاق‌های مختلف، پناهگاه‌ها، مخفی‌گاه‌ها، کمین‌ها... همه جا را بازدید کردم و از نقاطی گذشتم که خطر مرگ وجود داشت. یعنی در معرض تیر دشمن بودم، اما با صلابت تمام و سرعت کافی و ایمان محکم به پیش می‌رفتم. جنگندگانی که مرا نمی‌شناختند تعجب می‌کردند. آن‌ها انتظار داشتند که من نیز مثل رهبران دیگر در اطاقی پشت میز بنشینم و به گزارشات مسئولین گوش فرادهم و بعد دستور صادر کنم...

اما می‌دیدند که من نیز دوش به دوش جنگندگان از هفت‌خوان رستم می‌گذرم و حتی بهتر از آن‌ها ارتفاعات بلند را می‌پرم و سریع‌تر از دیگران موانع را طی می‌کنم... برای آن‌ها که مرا نمی‌شناختند عجیب بود!

 

دستنوشته اردیبهشت 1346 در لبنان

خدا بود و دیگر هیچ نبود، صفحه 38

نویسنده: شهید دکتر مصطفی چمران

 

نقل قول

تواضع به مردم

شما بیایید نصیحت مرا گوش کنید؛ همان طوری که من به این اشخاصی که می‌‏آمدند گفتم این مطلب را ـ کراراً ـ که آقا! تا حالا دیدید شما که با زجر، با کتک، با حبس، با شکنجه، با تبعید، با اهانت، با همۀ این امور، بُردی نکردید؛ دیدید که ملت عصبانی می‏‌شود؛ نمی‏‌شود یک ملت را تا آخر زیر چکمه نگه داشت؛ این را دیدید؛ بیایید یک قدری تغییر بدهید؛ تجربه بکنید. آخر شما اشخاصی هستید که ادعای عقل می‌‏کنید، تجربه کنید، آخر یک دفعه هم آن ورق را پیش بیاورید؛ تلطف کنید به مردم؛ تواضع کنید به مردم. آقا دولت مال مردم است؛ بودجۀ مملکت از جیب مردم است؛ شما نوکر مردم هستید؛ دولت‌ها خدمتگزار مردمند. هی لفظاً نگویید من خدمتگزار، و عملاً تو سر مردم بزنید و این ارباب‌های بیچاره‌‏تان را پایمال کنید. خوب، شما از بودجۀ این مملکت دارید ارتزاق می‏‌کنید؛ دارید زندگی مرفه می‏‌کنید؛ خوب، زندگی مرفه شما پیشکشتان؛ دارید زندگی می‏‌کنید، هر چه هم دلتان می‏‌خواهد، هر جوری هم دلتان می‏‌خواهد زندگی می‏‌کنید. ما اصلاً نمی‌‏توانیم تعقل کنیم زندگی اینها را؛ شما خیال می‏کنید می‏توانید بفهمید اینها چه جوری زندگی می‏کنند؟ اصلاً تعقل نمی‌‏توانیم ما بکنیم، ما در ذهنمان وارد نشده این مطلب که یک طیاره از اینجا برود به هلند و گل بیاورد برای یک مهمانی، سیصد هزار تومان کرایۀ طیاره باشد، اینها چیزهایی است که من شنیده‌‏ام. من که خودم طیاره‏‌چی نبودم که ببینم. اینها چیزهایی است که معروف است و گفته می‏‌شود. ما تعقل نمی‌‏کنیم تعیش اینها را، اینها پیشکش شما. مگر شما از بودجۀ این مملکت، از مال این ملت، از دسترنج این کارگر، از دسترنج این زارع ارتزاق نمی‏‌کنید؟ شمایی که اینقدر دلسوزید برای این زارع، دلسوزید برای این کارگر، یک قدری از این طرفِ خودتان یک خرده بلغزد توی این بیچاره‌‏ها. این زمستان گذشته، با یک میلیون تومان می‏‌شد تقریباً نجات داد این بیچاره‌‏ها را. این یک میلیون تومان مثل یک قطره می‏مانَد نسبت به دریا. خوب یک قدری هم پخش کنید از این چیزهایی که از این ملت به دست آوردید؛ دیگر محتاج به این خرج‌های سازمان‌های عریض و طویل نیستید؛ آنها بروند سراغ کارهایشان؛ اینقدر تن‏‌پرور نباشند، اینقدر مفتخور نباشند، بروند یک کاری انجام بدهند؛ هی بایستم آنجا و بخورم که نمی‏‌شود. شما هم محفوظ می‏‌مانید؛ هیچ کس با شما مخالفت آن وقت نمی‏‌کند؛ دلها هم پیش شما آن وقت می‏‌آید؛ آن وقت همان طور که من اینجا نشسته‌‏ام و منبر می‏‌روم و آقایان گوش می‏‌کنند و باورشان می‏‌آید، حرف‌های شما را هم باورشان می‏‌آید. حالا اما هر چه بگویید، می‏‌گویند بیخود می‏‌گویند. هر چه بگویید، اگر بگویید دو دو تا چهار تاست، می‏‌گویند معلوم می‌‏شود که این مطلب بدیهی یک اشتباهی توی آن است.

 

صحیفه امام، جلد اول، صفحه 297

26 فروردین 1343

امام خمینی (ره)

چرا نکوداشت حداد مردمی برگزار نشد؟!

* این یادداشت به عنوان سرمقاله بنگاه رسانه‌ای نکات پرس منتشر شده است.

 

نام غلامعلی حداد عادل را در دوران راهنمایی از میان کتاب‌های درسی شنیدم. «فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی» و شعرهای بامسمای او در آن دوران، چهره یک ادیب را از شخصیت ایشان در ذهن من ساخته بود. دوران دبیرستان من مقارن بود با سال‌های مجلس ششم؛ آن روزها به اقتضای سن و مسائل دیگر خیلی پیگیر جزییات اخبار، آن هم از نوع سیاسی نبودم. اما هنگامه انتخابات مجلس هفتم، صحنه‌های هو شدن حداد عادل در مجلس ششم به دلیل پا فشاری بر آرمان‌های انقلاب اسلامی مردم ایران را دیدم. پس از آن حداد عادل به عنوان ریاست مجلس هفتم انتخاب شد و تا به امروز همیشه به عنوان یکی از تأثیرگذاران سیاسی نقش‌آفرینی می‌کند. شخصی که با حفظ چهره فرهنگی خود، سیاست را نیز عین دیانت خود دیده است و با ولایتمداری و تقوا در حد توان خود در صحنه سیاست نیز حضور دارد.

امروز نکوداشت حداد عادل به عنوان «مرد تقوا و تدبیر» برگزار شد. جدای از شخصیت خاکی و متقی حداد عادل که با تواضع هیچ کدام از سه واژه «مرد»، «تقوا» و «تدبیر» را متناسب با خودش نمی‌دانست، نکته‌ای دیگر در این همایش توجه مرا جلب کرد و آن نوع برگزار شدن این مراسم بود. مراسمی که قطعا همانطور که شخص حداد عادل به آن اشاره کرد، دخالتی در آن نداشته و راضی به آن نبوده است و نه به خاطر خودش که به خاطر تجلیل از راه و بینش امام (ره) به آن قدم گذاشته است.

این مراسم برخلاف چهره‌ای که از حداد عادل می‌شناسیم، بوی مردمی نداشت. انتخاب یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، به ذهن متبادر می‌کرد که عدم پذیرایی یکی از نمادهای مردمی برگزار شدن این همایش باشد؛ اما دعوت از چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای از روزهای قبل، اختصاص دادن تریبون به آن‌ها، تبلیغات گسترده و از همه مهمتر حال و هوای مراسم این را به وضوح تداعی می‌کرد که این مراسم خیلی هم مردمی نیست. درست است که بانی اصلی این کار رسانه‌های اصولگرا و دانشجویان معرفی شده بودند اما کسی به نمایندگی از دانشجویان حق صحبت از تریبون را نداشت! احترام به بزرگترها و ریش‌سفیدها قطعا واجب است ولی به نظر می‌رسد خوب بود به نمایندگی از دانشجویانی که لااقل در تبلیغات مراسم از آن‌ها اسم برده شده بود، کسی سخن می‌راند. صحبت کردن بسیاری از بزرگانی که در این مراسم حضور داشتند، نشان داد که برخی از بزرگان از حداد عادل درس از خودگذشتگی را نیاموخته‌اند و علاقه‌مند هستند که در هر همایشی که حضور دارند، صحبت نمایند!

مقایسه کنید نوع برگزاری این مراسم را با برگزاری همایش تجلیل از خادم جمهور که در سوم تیر ماه برگزار شد. برخلاف چهره‌های حاضر در مراسم امروز، آن روز از همه اقشار و همه سن حضور داشتند؛ بر خلاف امروز، با وجود اینکه بزرگان بسیاری در آن روز حاضر بودند اما وقت صحبت به دو جوان و یک مسئول داده شد! برخلاف امروز که تبلیغات گسترده در سایت‌ها و بیلبوردهای خیابانی آن را پوشش می‌داد، آن روز خبری از این‌ها نبود. گویا همایش تجلیل از خادم جمهور، باید در شأن خادم باشد و غیردولتی!