مناجات

اگر کمک‌مان کنی!

سر سفره بودیم. دخترم تشنه بود و آب می‌خواست. بطری کنار دستش بود و می‌خواست برای خودش آب بریزد. گفتم: صبر کن بابا من برات بریزم.  گفت: نه خودم می‌خوام بریزم. خودش می‌خواست آب بریزد ولی نتوانست. انتهای بطری را گرفتم و بلند کردم. خودش آب ریخت!  گفت: کمکم کردی چه زورم زیاد شد!  زورم! […]

اگر کمک‌مان کنی! Read More »

تغییر نعمت

تغییر نعمت شاید به خودی خود اصطلاح دارای بار ارزشی منفی نباشد. به هر حال نعمتی از دست رفته است و نعمتی دیگر جایگزین آن شده است. اما گاهی اوقات نعمات بزرگی از ما گرفته می‌شود و نعمات کوچکی داده می‌شود. گاهی اوقات نعمات آرام بخشی گرفته می‌شود و نعمات پردردسری داده می‌شود که به

تغییر نعمت Read More »

باز هم روز تو

شاید هیچ سالی به این اندازه از تو دور نبودم. و شاید هیچ سالی به این اندازه عزم خوب شدن و مردانه قیام کردن برای اصلاح نداشتم. امسال می‌خواهم به جای شبه مناجات با تو و زدن حرف‌ها و دغدغه‌های خودم، فقط به تو بنگرم و تو را بخوانم. بخوانمت تا بل باز شود درهای

باز هم روز تو Read More »

پیاده روی تا خدا…

این روزها بسیار از بندگان خدا، خود را به کربلا می‌رسانند. پیاده روی از نجف تا کربلا حرکتی عظیم است که حتما تاثیرات مثبت آن بر بسیاری از افراد جامعه انکارشدنی نیست. این مسیر باید مسیر سیر الی الله باشد نه سیر الی الحسین که ما دو نوع امام دوستی داریم (+) که یکی حجاب

پیاده روی تا خدا… Read More »

چراغ هدایت

داشتم بایگانی ۱۰ سال گذشته را می‌خواندم؛ بایگانی مربوط به کلیدواژه تو. انگار این ۳۲ مطلب گذشته‌ای که راجع به تو نوشته‌ام، هر سال دورتر شده‌ام و دورتر. هر سال از هجر تو کمتر سوخته‌ام و بیشتر ساخته‌ام. چرا به این سو می‌روم؟ هر سال حتی اگر دانسته‌هایم بیشتر شده باشد اما عملم کمتر شده.

چراغ هدایت Read More »

گریختن از انقلابیون دروغین

ای حسین، ای شهید بزرگ، آمده‌ام تا با تو راز و نیاز کنم. دل پر درد خود را به سوی تو بگشایم. از انقلابیون دروغین گریخته‌ام. از تجار ماده‌پرست که به اسلحه انقلاب مسلح شده‌اند بیزارم. از کسانی که با خون شهیدان تجارت می‌کنند متنفرم. از این ماکیاول‌صفتانی که به هیچ ارزش انسانی پایبند نیستند

گریختن از انقلابیون دروغین Read More »

مقتدر اما خاضع

ای خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره‌دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم،

مقتدر اما خاضع Read More »

میلاد سیدالکریم

گاهی اوقات پیش می‌آید که روزمرگی و دنیازدگی و هر اسم دیگری که بخواهیم برایش بگذاریم برای انسان پیش می‌آید. انسان انقدر در دغدغه‌های زندگی روزمره و حل کردن مشکلاتش غرق می‌شود، که می‌خواهد دقایقی را هم نزد آشنا راز و نیاز کند. دیر زمانی است که حرم سیدالکریم را جای مناسبی برای مناجات و

میلاد سیدالکریم Read More »

امام رئوف دوره بی‌مرامی‌ها

  سلام حضرت ارباب روزها می‌گذرد و حس می‌کنم برخلاف اون چیزی که بهش معتقدم خیلی موفق نیستم در دوری از دنیا. «اخرج حب الدنیا من قلبی» کم کم داره برام آرزو میشه. بعضی روزها می‌تونم خودمو بهت نزدیک کنم ولی تعداد این ایام خیلی طولانی نمیشه و دوباره روز از نو، روزی از نو.

امام رئوف دوره بی‌مرامی‌ها Read More »

جعبه سیاه

خدایا! ای کاش می‌شد هر کس بعد از مرگ یه جعبه سیاه از خودش به جا می‌گذاشت که هنگام کوچ از این دنیا، به چه چیزی فکر می‌کرد یا چه کلمه‌ای روی زبانش بود؛ برای عبرت مابقی انسان‌ها. البته با حفظ صفت ستارالعیوبی‌ات!  

جعبه سیاه Read More »