پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چمران» ثبت شده است

نقل قول نقل قول

روزهای دشوار

روزهای سخت و دشوار زندگی، روزهایی هستند که به انسان عبرت می‌دهند خدا بزرگتر از آن است که بتوان تصور کرد. روزهایی که وقتی انسان در آینده با حوادثی به سختی آن مواجه شد، دیگر دلش قرص‌تر است و قلبش مطمئن‌تر. سختی و راحتی، خوشی و ناراحتی زندگی ممزوج یکدیگرند و یکی از آن یکی بدست می‌آید. هیچ راحتی‌ای نیست که تلاش و کوششی پشت آن نهفته نباشد و هیچ سختی‌ای نیست که متأثر از راحتی یا مؤثر بر آن نباشد. البته زندگی یک کل است که همیشه همان زمان و حین همان کار ممکن است نتیجه آن را نبینی اما به هر حال دنیا دار مکافات است.

چقدر زیباست که فاصله‌هایی که در دار مکافات وجود دارد، فرصت است برای استفاده بهتر و شایسته‌تر؛ برای جبران گذشته و برای بهتر شدن و پیشرفت کردن.

روزهای سخت و شلوغ نسبت به روزهای بی‌برنامه و خلوت، کمتر خسته کننده است. درست است جفتش لازم و ملزوم یکدیگرند و انسان با هر دو مواجه است اما آن چیزی که روح انسان را جلا می‌دهد «درد*» است. 

 

پ.ن: درد به معنایی که شهید دکتر چمران در کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» از آن استفاده کرده است.

نقل قول نقل قول

گریختن از انقلابیون دروغین

ای حسین، ای شهید بزرگ، آمده‌ام تا با تو راز و نیاز کنم. دل پر درد خود را به سوی تو بگشایم. از انقلابیون دروغین گریخته‌ام. از تجار ماده‌پرست که به اسلحه انقلاب مسلح شده‌اند بیزارم. از کسانی که با خون شهیدان تجارت می‌کنند متنفرم. از این ماکیاول‌صفتانی که به هیچ ارزش انسانی پایبند نیستند و همه چیز مردم را، حیات و هستی و شرف خلق را و حتی نام مقدس انقلاب را، فدای مصالح شخصی و اغراض پست مادی خود می‌کنند گریزانم...

ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده؛ در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به این طرف و آن طرف می‌کشاند، مأیوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‌دهم و گاه‌گاهی آنقدر زیر فشار روحی کوفته می‌شوم که برای فرار از درد و غم دست به دامان شهادت می‌زنم تا از میان این گرداب وحشتناکی که همه را و انقلاب را فرو گرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون و این مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین به لقاء پروردگار نائل آیم...

ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‌شمردم و نام او را با یاد تو توأم می‌کردم و او را در قلب خود جای می‌دادم و به عشق تو او را دوست می‌داشتم و به قداست تو او را مقدس می‌شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمی‌کردم...

اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت به خودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد، بلکه آن چه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسان‌ها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزش‌های الهی است.

مقاومت فلسطینی برای ما به صورت بت درآمده بود و بی چون و چرا آن را می‌پذیرفتیم و می‌پرستیدیم و راهش را، کارش را و توجیهاتش را قبول می‌کردیم. اما دریافتیم که بیش از هر چیز، انسانیت و ارزش‌های انسانی و خدایی ارزش دارد و هیچ چیز نمی‌تواند جای آن را بگیرد. باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزش‌ها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزش‌های خدایی قرار داد.

 

دستنوشته سال 1355 در لبنان

خدا بود و دیگر هیچ نبود، صفحه 74

نویسنده: شهید دکتر مصطفی چمران

اخلاص مثل چمران!

چند روز پیش به تماشای فیلم سینمایی «چ» رفتم. حرف‌هایم در  رابطه با بیان حوادث انقلاب برای نسل سوم را در قبلا در این پست زده‌ام و تکرار مکررات نمی‌کنم. اما نکته‌ای که حین فیلم به آن فکر می‌کردم این بود که اگر این انقلاب هیچ چیز نداشت، فقط به دلیل اخلاص شهید چمران در همین دو روز زندگی‌اش که در فیلم به تصویر کشیده شده، هیچ کسی حق توهین به این انقلاب را ندارد و هیچ مسئولی هم حق انحراف از این مسیر و یا کوتاه آمدن و در جا زدن ندارد.