فامیل بیگانه!

بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان الصفا. گفت: کمینه آنکه مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدم دارد که حکما گفته‌اند:

برادر که در بند خویش است                      نه برادر و نه خویش است

 

همراه اگر شتاب کند همره تو نیست          دل در کسی مبند که دلبسته تو نیست

چـون نـبـود خـویش را دیانت و تـقـوی          قــطــع رحــم بـــهــتــر از مــودت قــربـــی

یاد دارم که مدعی در این بیت بر قول من اعتراض کرد و گفت: حق تعالی در کتاب مجید از قطع رحم نهی کرده است و به مودت ذی القربی فرموده و آنچه تو گفتی مناقض آنست.

گفتم: غلط کردی! که موافق قرآنست و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما.

هزار خـویش که بـیگانه از خـدا بـاشد          فـدای یـکـ تــن بــیـگـانـه کـاشــنـا بــاشــد

 

​گلستان، نویسنده: سعدی

​باب دوم، حکایت شماره ۴۴

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید