پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

از کابوس‌هایت حرف بزن!

نزدیک 25 روز پیش یه بازی وبلاگی دیگه راه افتاد به نام «از کابوس‌هایت حرف بزن». از آنجا که قصد دارم در اکثر بازی‌های وبلاگی شرکت کنم حتی اگر دعوت نشوم، تمایل داشتم در این بازی هم شرکت کنم اما این چند هفته به شدت دچار سرشلوغی بودم و فرصت نبود تا اینکه 5 روز پیش خانم شیری (نویسنده وبلاگ بانوچه) از بنده دعوت کردند که در این بازی وبلاگی شرکت کنم که امروز این فرصت دست داد.

من به طور کلی کم خواب می‌بینم یا اگر دقیق‌تر بگویم شاید کمتر وقتی بیدار می‌شوم خوابی یادم باشد. این خواب‌ها هم معمولا ناظر به حوادث آینده است یا کلا بی‌معنی است و ناشی از پرخوری شام.

شاید در مجموع چند سالی که از عمرم می‌گذرد دو سه کابوس بیشتر یادم نمانده باشد که ریشه‌دارترین آنها برمیگردد به خوابی که حدود 7 سالگی دیدم. خواب دیدم که یکی شبیه دزدها وارد خانه ما شده و در جایی کمین کرده و در وقت مناسب به دنبال قتل من است! 

از صبحی که بیدار شدم مدام منتظر بودم چنین اتفاقی بیفتد. چند روزی شاید ترس ناشی از آن کابوس همراه من بود اما به مرور کم شد و الان که بیش از 20 سال از آن گذشته است به دلیل اینکه چند بار اثاث کشی کرده‌ایم و دیگر از آن خانه رفته‌ایم، خیلی محلی از اعراب ندارد.

------------

پ.ن: در مورد کابوس‌ها باید بگویم که گاهی اوقات کابوس‌ها نیز می‌توانند راه نجات انسان باشند. بستگی دارد به آنها چطور نگاه کنیم. بعضی اوقات کابوس‌ها انسان را در مسیر اشتباهی که در حال طی آن است، محتاط می‌کند و ترمز می‌کشد. این دسته از کابوس‌ها را کابوس‌های خوب نامگذاری می‌نماییم! :D

اما گاهی اوقات نیز کابوس‌ها خنثی هستند و چرت و پرت و فقط یک لحظه ترس را به آدم القا می‌کنند که آن را کابوس بد نامگذاری می‌نماییم!

برخی دیگر از کابوس‌ها نیز باعث می‌شود انسان از مسیر درست خود صرفنظر کند بخاطر ترسی ناشی از دیدن کابوسی که ممکن است در واقعیت هیچ نشانه خاصی هم نداشته باشد. این کابوس‌ها را هم کابوس گمراه کننده نامگذاری می‌نماییم!

 

ضمنا دعوت می‌کنم از:

اتاقی برای دو نفر، می‌نویسم از خودم، اسباب بازی فروشی، سنجاقک

ثبت نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

نظرات (۶)

نفر اول ۱۲ شهریور ۹۶، ۰۸:۲۹
سلام دکتر. ممنون از دعوت. اگر رمقی پیدا شد برای کابوس نگاری، چشم می‌نویسم.
برای خواب‌های شما هم روشنی و آرامی آرزو می‌کنم.
قاسم صفایی نژاد: ۱۵ شهریور ۹۶، ۱۷:۳۹
سلام. سپاس
ماریا ۱۲ شهریور ۹۶، ۱۵:۵۳
به نظرم کابوس ها تمام استرس های درونی هستند که در روز دچارشون هستیم ولی به هر نحو متوجه آنها نمی شیم و شب در خواب تخلیه می شن . . .
هیچ قوت کابوس هامو دوست نداشتم و بهشون به چشم راه نجات نگاه نکردم !
هنوزم هم چند کابوس از کودکی تو ذهنم هست و با یادآوریش روحم تکون میخوره !
قاسم صفایی نژاد: ۱۰ مهر ۹۶، ۱۰:۵۱
ان شالله که آرامش بگیرید
بانوچه ۱۳ شهریور ۹۶، ۱۳:۱۷
سلام
ممنون که شرکت کردید

قاسم صفایی نژاد: ۱۳ شهریور ۹۶، ۱۳:۳۶
سلام
سپاس از دعوتتون
saeede sa ۱۴ شهریور ۹۶، ۲۲:۱۲
من کابوس هایی که می بینم با وجود این که پر از استرسن دوست ندارم بیدار شم حتی وقتی بیدارم میکنن میگم بذا ادامه اشو ببینم آخرش چی میشه😂
البته دیدین که کابوس های وحشتناک ندارم.
می‌نویسم از خودم ۱۶ شهریور ۹۶، ۰۰:۳۳
سلام
ممنون بابت دعوتتون
چشم حتما. در اسرع وقت :)
قاسم صفایی نژاد: ۱۶ شهریور ۹۶، ۰۹:۲۰
سلام
سپاس
شایستـ .ه ۲۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۵۲
چشم شرکت میکنم.. فقط یه موردو یام میاد