به ایام فاطمیه اول رسیدیم. چقدر زود گذشت آن روزها که بزرگان میگفتند: قدر بدانید، شاید سال بعد فرصت درک فاطمیه را نداشته باشید.
اما درک کردن فاطمیه یعنی چه؟ چه کسانی واقعاً فاطمیه را درک میکنند؟ آیا فقط لباس مشکی و روضه و سینهزنیست، بی آنکه به فرهنگ فاطمیه نزدیک شویم؟
حتی آن عدهی اندکی که در فاطمیه اول، برای حضرت زهرا سلاماللهعلیها عزاداری میکنند، گاهی فراموش میکنند که این ایام، تنها مناسک آن نیست؛ بلکه درسیست برای زیستن. چه میشود که بانویی، که جهان بهخاطرش آفریده شده، بیدریغ خود را فدای ولایت و حق میکند؟
کجا ایستادهایم در فرهنگ فاطمیه؟ چگونه خود را شیعه آنان میدانیم، در حالیکه عشقمان به اعمالشان فقط در حرف مانده است؟ چرا در عمل، فاصله گرفتهایم؟
چقدر حقیرند آنکه بهنام مصلحت، کمکاریهای خود را توجیه میکنند. از ترس پراکندهشدن مردمان کوچک این زمانه، حاضرند حق را پنهان کنند اما غافلند از آنکه حق هیچگاه پنهان نمیماند و این انسانهای حقیر، روزی در انبوه برگهای درخت زیبا و تنومند حق و عدالت گم میشوند.
چقدر سادهلوحند کسانی که خشنودی خلق را بر رضایت خالق ترجیح میدهند. خوشنامی نزد مردم، نعمتیست؛ حتی پیامبر اسلام چنین دعا کرد: «خدایا مرا در میان مردم خوشنام قرار بده.» اما دلمشغولی به رضایت همگان، بدون اصلاح رابطه با خدا، آفتی است که بارها دربارهاش هشدار دادهاند. و شاید همهی آن کتابها را بتوان در یک جمله از نهجالبلاغه خلاصه کرد:
«رابطهی خود را با خدا اصلاح کن، آنگاه خداوند رابطهی تو با مردم را اصلاح خواهد کرد.»
خیلی ممنون .باعث شد یه خورده رو بعضی از روابطم دوباره فکر کنم.
سلام دوست خوبم.ممنون از لطفت.این نوشته قشنگ شما هم خیلی دلنشین بود