از خرابه میگذشتم منزلم آمد به یاد دست و پا گم کردهای دیدم دلم آمد به یاد
یه حرفی از یه نفر شنیدم یاد دل خودم افتادم، با خودم فکر کردم دیدم امثال من همونقدری که اسبابکشیمون راحته و یه یخچال و دو تا فرش و یه خورده خرت و پرت دیگه است، همونقدر اسبابکشی دلمون سخته! خیلیها دلشون مثل سطل آشغال میمونه، خیلی راحت هر روز یکی وارد میشه و روز بعد نفر بعدی! اما ما هر جا بریم و در خونه هر کی بریم، آخرش دلمون با یه نفره، آخرش به این فکر میکنیم که خدامون و اربابمون چی میخاد. ایشالله همیشه همینطوری بمونیم و بدونیم:
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبُرد رگی تا نخواهد خدای
بدونیم که، خدا ارحم الراحمینه و هیشکی به اندازه خدا بندههاش رو دوس نداره، خدا برا بندههاش کافیه، مشکلات زندگی رو تحمل کنیم چون خدا میخاد به ازای هزینه مشکلات، بهمون هدیه بده.
یاد حرف یه بزرگی در شب قدر افتادم. میفرمود وقتی یه انگشتر از یه عالم میگیری یا یه یادگاری از یه نفر میگیری که برات عزیزه، بکُشنت هم اینو به کس دیگهای نمیدی! چی میشه که خدا امشب این عصمت رو بهت میده اما فردا یه سریها پول کم میارن میفروشنش! بعضیها ده روز دیگه ، بعضیها…. بعضیها شب قدر میان اینجا مناجات، میگن من میخام دعا رو کنار خانمم باشم! این یعنی اینکه تو نمیتونی قطع تعلقات کنی! فقط اومدی اینجا دکور رو درست کنی و شب زنده داری کرده باشی، در صورتی که اصل اینه که رفع تعلقات بشه! اومدیم و خدای نکرده مُردی، اونوقت خانمت باید خودشو بکشه دیگه! اما اینطوری نیست! حضرت علی میره قبرستان، با گریه میفرماید: بلند شید که شوهراتون رفتن زن گرفتن، زناتون رفتن شوهر کردن، مال و اموالتون به آدمای دیگه رسیده! فقط یه تیکه کفن با خودتون بردید!
چقدر خوبه آدما هر چند وقت یه بار ذکر تلقین رو به خودشون بگن: اسمع افهم …
بزرگترین دشمن آدما نفس خودشونه.
باید با این نفس جنگید، وگرنه اون ما رو میزنه زمین! ما باید یه چیز از سرنوشتمون بدونیم، شب قدر مینویسن که امسال کیا از گناه میگذرن…