یادش بخیر؛ پارسال که مکّه بودم لحظهشماری میکردم که شب جمعه بشه و بیام نزدیک محل تولّدت با خدا اونجوری حرف بزنم که تو میزدی. همونجوری که به کمیلبنزیاد یاد دادی و ما هم ازت یاد گرفتیم که میشه انقدر زیبا با خدا صحبت کرد. یادمه اون قسمت دیوار کعبه که برای ورود مادرت شکاف خورده بود، هنوز نشونی از تولّد تو داره. روحانی کاروان میگفت که وهابیها هر سال اونجا رو تعمیر میکنند که نشونی نمونه ولی باز هم شکاف خودشو نشون میده! مثل اینکه هر جا تو بری، هر کسی مقابلت باشه شکست میخوره؛ هر چیزی مقابلت باشه میشکند. یه بار هم به قلب من بیا و قلب سنگم رو بشکن.
مطالب مرتبط
حروف کتاب خود
گمان میکنی که جرم کوچکی هستی، حال آن که درون تو عالم بزرگی است؛ کتاب مبینی […]
شش از ده
سال ششم از #دهه_چهارم_زندگی در روزی تمام شد که برای اولین بار #زیارت امام متقین نصیبم […]