باز هم بر سرای رحمت تو آمدم ای کریم بندهنوازکی سزاوار بخششت هستم که به رویم نمودهای در باز
بس که توبه شکستهام یا رب توبههایم همه گناه شده
ای خدا! ای خدا! مرا دریاب بندهات باز بی پناه شده
با زمین خوردهای چه خواهی کرد آنکه سرمایهاش تباه شدهای که از حال من خبر داری روزگارم ببین سیاه شده
چشم من بس که بر حرام افتاد دیگر از او گوهر نمیآید
بس زبانم به لغو عادت کرد از دعایم اثر نمیآید
بس که بیراهه رفتهام یا رب خانه کردم به کوی گمراهی
نکند من ز چشمت افتادم نکند تو مرا نمیخواهی
دور میبینم از کرامت تو بندهای را برانی از درگاه
کرمت بیشتر از این حرفهاست آمدم یا کریم یا الله