* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
در روزگاری که زمین بین دو ابرقدرت شرق و غرب تقسیم میشد و مردم دنیا خود را گرفتار دو ایدئولوژی «مارکسیسم» و «لیبرالیسم» میدیدند، اتفاقی افتاد که چشم جهانیان را مبهوت کرد؛ یک رهبر دینی در روزهایی که نظام سلطه قصد القای جدایی دین از سیاست به مردم جهان داشت، برای خدا قیام کرد و مکتبی نو را به جهانیان ارایه کرد. مکتبی که روز به روز طرفداران و شیفتگان بیشتری پیدا میکند. این مکتب بر پایهی دین اسلام پیریزی شده بود و یک مجتهد متفکر مسلمان با استفاده از فقه پویای تشیع، آن را با شرایط روز منطبق کرده بود.
برای معرفی بهتر مکتب امام (ره) نیاز داریم که شاخصها و ابعاد آن را بهتر بشناسیم و بشناسانیم. همواره نیز باید به خاطر داشته باشیم که دشمن برای منحرف کردن مکتب امام (ره) هم برنامه دارد و آن تبیین و تفسیر غلط از این «انگشت اشاره امام» است. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم که شاخصها و ابعاد مکتب امام (ره) را از زبان مقام معظم رهبری که خلف صالح ایشان است، بیان کنیم:
امام (ره) با ارایه مکتب خود چه کرد؟
– امام بزرگوار ما با ارایهى مکتب سیاسى اسلام، خط بطلان بر همهى تلاشهاى فرهنگى و سیاسى دشمنان اسلام در طول یک قرن و نیم گذشته کشید که سعى کرده بودند اسلام را به کلى از عرصهى زندگى جامعه بیرون رانده و با طرح نظریهى جدایى دین از سیاست، دیندارى را فقط پرداختن به عبادت و اعمال شخصى قلمداد کنند، و با حذف اسلام از صحنهى سیاست جهان، کشورهاى اسلامى را عرصهى غارتگرىها و تاختوتازهاى سیاسى و نظامى خود نمایند.[۱]
– با ارایه و تعلیم و تبلیغ مکتب سیاسى اسلام، که در آن هم نقش مردم و اراده و خواست آنان و هم نقش هدایت الهى و احکام سعادتبخش قرآنى در ادارهى زندگى عمومى و حکومت، مشخص گردیده، و جایگاه ایمان و جهاد و اراده و تدبیر تبیین شده است، مبارزات گستردهى مردم، سمت و سوى منطقى و فکرى خود را یافت و امام حکیم فرزانه و شجاع، در موضع رهبر بىمعارض، چون خورشیدى صحنهى مبارزات را روشن کرد، و سیل عظیم مردم به سوى میدانهاى نهضت اسلامى سرازیر شد، و رهبرى حکیمانه و همیشه بیدار امام موجب شد که هجوم وحشیانهى رژیم و مزدورانش به مردم مبارز، نه فقط عزم و ارادهى آنان را سست نکند، که آتش خشم و عزم انقلابى آنان را تیزتر نیز بنماید. کمکهاى سیاسى و تسلیحاتى و امنیتى آمریکا و صهیونیسم و دیگر حامیان رژیم منحوس پهلوى که در تمام این مدت به سوى آن سرازیر مىشد، سود نبخشید و ملت ایران به کمک خداوند متعال و عنایات حضرت بقیه اللّه أرواحنا فداه و با سلاح ایمان و جهاد و عشق به شهادت، بر رژیم تا دندان مسلح پهلوى پیروز شد، و نظام پوسیدهى سلطنت را پس از قرنها سلطهى ظالمانه و تحقیرآمیز، به دور افکند و بنیان شامخ نظام اسلامى را که بر ایمان و معرفت و منطق و ارادهى مردم استوار است بنا کرد.[۲]
– یک نفر یکتنه وارد میدان شد؛ با جاذبههاى عظیمى که خداى متعال به برکت خصوصیات ذاتى و اکتسابى در او قرار داده بود، دلها را مجذوب خود کرد؛ دستها و پاها را به حرکت وادار کرد؛ مغزها را به اندیشیدن انداخت و این حرکت عظیم را در اینجا، و نهضت عظیم جهانى و بیدارى اسلامى را در دنیا به وجود آورد: «باش تا صبح دولتش بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است». بعد از این، راه امام و حکمت امام و مکتب امام و تفکّر امام، در دنیا نقشها خواهد آفرید و نسلها آن را آزمایش خواهند کرد.[۳]
– عامل مهم تسلیمناپذیرى و ایستادگى ملت ایران در راه پُر افتخار خود، فلسفهى سیاسى و مکتب سیاسى امام است، که ملت ما از بن دندان به آن اعتقاد دارند.[۴]
– امام بزرگوار با مکتب سیاسىِ خود بود که توانست طلسم دیرپاى استبداد را در این کشور بشکند.[۵]
– راز موفقیت امام در مکتبى است که عرضه کرد و توانست آن را بهطور مجسم و به صورت یک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد.[۶]
– انقلاب عظیم اسلامى ما بهدست مردم به پیروزى رسید و ملت ایران عمق توانایىها و ظرفیت فراوان خود را نشان داد؛ اما این ملت بدون امام و مکتب سیاسى او قادر به چنین کار بزرگى نبود.[۷]
– حقیقت امام، فکر امام، روح امام، درس امام و مکتب امام در میان ملت ما و در میان امت اسلامى باقى ماند. این شجرهى طیبه، شاخ و برگ بر سرتاسر فضاى زندگى امت اسلامى گسترانید؛ روز به روز ریشهدارتر شد؛ روز به روز مستحکمتر شد. این کلمهى طیبه و شجرهى طیبهى «جمهورى اسلامى» است که محصول آن، بیدارى در دنیاى اسلام و مجد و عظمت و پیشرفت در کشور ما و میان مردم ما بود. ملت ما از این شجرهى طیبه، میوههاى شیرینى را چید که براى یک ملت، این ثمرات شیرین، حیاتى است.[۸]
– این مکتب، ما را در طول این سى و دو سال از گردنههاى خطرناکى عبور داده است؛ سطح عزت ملى و شرافت بینالمللى ما را بالا آورده است. کشور به برکت پیمودن این راه، در همان حدى که رعایت کرده است، پیشرفت کرده است؛ به سمت آرمانهاى خود پیش رفته است. ما باید رعایت کنیم، منتها همهى جوانب را با هم.[۹]
گسترهی مکتب امام (ره)؛
– مکتب سیاسى امام میدانى را باز مىکند که گسترهى آن حتّى از تشکیل نظام اسلامى هم وسیعتر است.[۱۰]
– مکتب سیاسىای که امام آن را مطرح و براى آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، براى بشریت و براى دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد مىکند. چیزهایى در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنهى آنهاست؛ لذا کهنه نمىشود. کسانى که سعى مىکنند امام بزرگوار ما را به عنوان یک شخصیت متعلق به تاریخ و متعلق به گذشته معرفى کنند، در تلاشِ خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سیاسى خود زنده است، و تا این مکتب سیاسى زنده است، حضور و وجود امام در میان امت اسلامى، بلکه در میان بشریت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.[۱۱]
شاخصهای مکتب امام (ره)؛
– نظام اسلامی در مکتب امام (ره)
* نظام اسلامى در مکتب امام خمینى نظام عدل و ایمان و عقل و آزادگى و مردمگرایى است، و استقلال ملى و رد نظام سلطهى بینالمللى در مکتب امام بزرگوار ما داراى چنین ریشههاى عمیقى است.[۱۲]
* مسوولان خدوم کشور در مقایسه با آنان که به همین مسوولیتها در دیگر کشورها اشتغال دارند، انسانهایى استثنایى و برجستهاند. آنان از مردم و براى مردم و دردشناس مردمند و این براى متصدیان چنین مسوولیتهایى، بزرگترین ارزشهاست. کسى که با زندگى و رفتارها و روابط شخصیتهاى سیاسى و حکومتى جهان آشنا باشد، به داشتن چنین دولتمردانى که از سرچشمهى اسلام نوشیده و در مکتب امام بزرگوار پرورش یافتهاند، خدا را سپاس مىگوید.[۱۳]
– تنیدگی معنویت و سیاست در مقابل سیاست از مد افتادهی غربی!
* در مکتب سیاسى امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است.
* امام که تجسم مکتب سیاسىِ خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال مىکرد.
* در مبارزات سیاسى، کانون اصلى در رفتار امام، معنویت او بود.
* امام به ارادهى تشریعى پروردگار اعتقاد و به ارادهى تکوینىِ او اعتماد داشت و مىدانست کسى که در راه تحقق شریعت الهى حرکت مىکند، قوانین و سنتهاى آفرینش کمککار اوست.
*حرکت امام براى سعادت کشور و ملت، بر مبناى هدایت شریعت اسلامى بود؛ لذا «تکلیف الهى» براى امام کلید سعادت به حساب مىآمد و او را به هدفهاى بزرگِ آرمانى خود مىرساند.
* آنچه او را به سوى آن هدفها پیش مىبرد، تکلیف و عمل به وظیفهى الهى بود؛ براى خدا حرکت کردن بود. چون انگیزهى او این بود، لذا نمىترسید؛ شک نمىکرد؛ مأیوس نمىشد؛ مغرور نمىشد؛ متزلزل و خسته هم نمىشد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل براى خداست.
* کسى که سیاست را با عرفان جمع مىکند و معنویت را با حرکت سیاسى، یکجا در برنامهی زندگى خود قرار مىدهد، براى او ترس از مرگ معنا ندارد؛ ترس از شکست هم معنا ندارد. این درست نقطهى مقابل سیاستِ کهنه شده و از مدافتادهى غربى است که بهدروغ آن را سیاستِ مدرن مىگویند؛ یعنى تفکیک دین از سیاست، و تفکیک دولت از معنویت.
* حرف نوى مکتب سیاسى امام بزرگوار ما براى دنیا این است که در همهى ارکان برنامهریزىهاى یک قدرت سیاسى، سیاست با معنویت، و قدرت با اخلاق همراه شود و اصول اخلاقى مورد مراعات قرار گیرد.[۱۴]
– اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش داخلی و جهانی مردم؛
* در مکتب سیاسى امام، هویت انسانى، هم ارزشمند و داراى کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است.
* نتیجهى ارزشمندى و کرامت داشتن این است که در ادارهى سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسى ایفا کند. لذا مردمسالارى در مکتب سیاسى امام بزرگوار ما- که از متن اسلام گرفته شده است- مردمسالارىِ حقیقى است؛ مثل مردمسالارى آمریکایى و امثال آن، شعار و فریب و اغواگرىِ ذهنهاى مردم نیست. مردم با رأى خود، با ارادهى خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب مىکنند؛ مسوولان خود را هم انتخاب مىکنند.
* نتیجهى ارزشمندى و کرامت داشتن این است که در ادارهى سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسى ایفا کند. لذا مردمسالارى در مکتب سیاسى امام بزرگوار ما- که از متن اسلام گرفته شده است- مردمسالارىِ حقیقى است؛ مثل مردمسالارى آمریکایى و امثال آن، شعار و فریب و اغواگرىِ ذهنهاى مردم نیست. مردم با رأى خود، با ارادهى خود، با خواست خود و با ایمان خود راه را انتخاب مىکنند؛ مسوولانِ خود را هم انتخاب مىکنند.
* امام با اتکاء به قدرت رأى مردم معتقد بود که با ارادهى پولادین مردم مىشود در مقابل همهى قدرتهاى متجاوز جهانى ایستاد؛ و ایستاد.
* در مکتب سیاسى امام، مردمسالارى از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شورى بینهم» برخاسته است؛ از «هو الّذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسى وام نگرفتهایم. عدهیى مىخواهند وانمود کنند که نقش مردم در ادارهى حکومتها را باید غربىها بیایند به ما یاد بدهند! غربىها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند![۱۵]
– عطر مکتب امام (ره) در همه دنیا میپیچد؛
* مخاطب امام در سخن و ایدهى سیاسى خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همهى بشریت است.
* مکتب سیاسى امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را براى همهى امت اسلامى و همهى بشریت مىخواهد.
* تفاوت امام با کسانى که براى خود رسالت جهانى قائلند، این است که مکتب سیاسى امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمىخواهد ملتى را به فکر و به راه خود معتقد کند.
* مکتب سیاسى اسلام فکر درست و سخن نوى خود را با تبیین در فضاى ذهن بشریت رها مىکند و مثل نسیم بهارى و عطر گل ها در همه جا مىپیچد. کسانى که شامهى درستى داشته باشند، آن را استشمام مىکنند و از آن بهره مىبرند؛ همچنان که امروز در بسیارى از کشورهاى دنیا بهرهى آن را بردهاند.[۱۶]
– پاسدارى از ارزشها؛
* شاخص مهم دیگر مکتب سیاسى امام بزرگوار ما پاسدارى از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسألهى ولایت فقیه روشن کردند.
* کسى که نقش رهبرى و نقش ولى فقیه را بر عهده گرفته، اگر ضابطهى علم یا ضابطهى تقوا یا ضابطهى درایت از او سلب شد، چنانچه مردم او را بخواهند و به نامش شعار هم بدهند، از صلاحیت مىافتد و نمىتواند این مسوولیت را ادامه دهد. از طرف دیگر کسى که داراى این ضوابط است و با رأى مردم که بهوسیلهى مجلس خبرگان تحقق پیدا مىکند- یعنى متصل به آراء و خواست مردم- انتخاب مىشود، نمىتواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابراین مردم باید از من بپذیرند. «باید» نداریم. مردم هستند که انتخاب مىکنند. حق انتخاب، متعلق به مردم است. ببینید چقدر شیوا و زیبا ضوابط دینى و ارادهى مردم ترکیب یافته است؛ آن هم در حساسترین مرکزى که در مدیریت نظام وجود دارد.
* بدیهى است که دشمنان امام خمینى و دشمنان مکتب سیاسى او از این نقش خوششان نمىآید؛ لذا او را آماج حملات قرار مىدهند. در رأس اینها کسانى هستند که به برکت امام بزرگوار ما و مکتب سیاسى او، دستشان از غارت منابع مادى و معنوى این کشور کوتاه شده است. آنها جلودارند، یک عده هم دنبالشان حرکت مىکنند. بعضى مىفهمند چهکار مىکنند، بعضى هم نمىفهمند چهکار مىکنند.[۱۷]
– مدنظر قرار دادن عدالت اجتماعی در تمام برنامههای حکومت؛
* در همهى برنامههاى حکومت- در قانونگذارى، در اجرا، در قضا- باید عدالت اجتماعى و پُر کردن شکافهاى طبقاتى، مورد نظر و هدف باشد.
* اینکه ما بگوییم کشور را ثروتمند مىکنیم- یعنى تولید ناخالص ملى را بالا مىبریم- اما ثروتها در گوشهیى به نفع یک عده انبار شود و عدهى کثیرى هم از مردم دستشان خالى باشد، با مکتب سیاسى امام نمىسازد.
* پُر کردن شکاف اقتصادى در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهى از منابع گوناگون ملى در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسئولیت ماست.[۱۸]
ادامه دارد…
پاورقی:
[۱]- پیام مقام معظم رهبری به ملت ایران به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی(۲۱/۱۱/۷۷)
[۲]- همان
[۳]- بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه ی تهران (۹/۷/۷۸)
[۴]- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) (۱۴/۳/۸۳)
[۵]- همان
[۶]- همان
[۷]- همان
[۸]- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) (۱۴/۳/۸۵)
[۹]- بیانات مقام معظم رهبری در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره) (۱۴/۳/۹۰)
[۱۰]- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) (۱۴/۳/۸۳)
[۱۱]- همان
[۱۲]- پیام مقام معظم رهبری به ملت ایران به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی (۲۱/۱۱/۷۷)
[۱۳]- پیام مقام معظم رهبری به مناسبت روز ملی مبارزه با استکبار جهانی (۱۳/۸/۶۹)
[۱۴]- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) (۱۴/۳/۸۳)
[۱۵]- همان
[۱۶]- همان
[۱۷]- همان
[۱۸]- همان
– رابطه دین و دنیا؛
* امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیلهاى در دست انسان براى رسیدن به کمال مىداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعهى آخرت است.
* در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایى انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنهى سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنهى تربیت، صحنهى عدالت؛ اینها همه میدانهاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسؤولیت و رسالت دین است.
* دین نمىتواند غیر از دنیا عرصهى دیگرى براى اداى رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازندهى دین، دنیایى خواهد بود تهى از معنویت، تهى از حقیقت، تهى از محبت و تهى از روح. دنیا- یعنى محیط زندگى انسان- بدون دین، تبدیل مىشود به قانون جنگل و محیط جنگلى و زندگى جنگلى.
* این، درست همان نقطهیى است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوى دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانى که زندگى و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنى بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است.
* این دنیا شاخصهى مستکبران ظالم و ستمگرِ روزگار در طول تاریخ تا امروز است. البته اینها مجسمههاى بزرگترِ رذائل اخلاقى و این دنیاى مذموماند. یک انسان معمولى هم مىتواند در دل و درون خود یک فرعون داشته باشد و به قدر توان و امکانات خود، فرعونى و قارونى و قیصرى و امپراتورانه عمل کند.
* این دین با دنیا قابل جمع نیست؛ این همان دنیایى است که در لسان روایات، هووى دین نامیده شده است؛ نمىتوانند باهم جمع شوند.
* دین را در خدمت چنین دنیایى قرار دادن، خیانت به دین است. امام، ما را از اسارت دنیا هم برحذر مىداشت. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا مىدید، دائماً مردم و مسئولان را از دنیاى به این معنا برحذر مىداشت.[۱]
– خواسته خداوند، ملاک و معیار است؛
* امام دعواى شخصى ندارد؛ اما در دائرهى مکتب، با قاطعیت کامل، جاذبه و دافعهى خود را اعمال مىکند. این یک شاخص عمده از زندگى امام و مکتب امام است.
* تولّى و تبرّى در عرصهى سیاست هم باید تابع تفکر و فکر و مبانى اسلامى و مذهبى باشد؛ اینجا هم باید انسان ملاک و معیار را این قرار بدهد؛ ببیند خداى متعال از او چه مىخواهد.
* با این روشى که امام در پیش گرفته بود و در گفتار و کردار او منعکس بود، نمىشود انسان خود را در خط امام بداند، دنبالهروِ امام بداند، اما با کسانى که صریحاً پرچم معارضهى با امام و اسلام را بلند مىکنند، خودش را در یک جبهه تعریف کند.[۲]
ابعاد مکتب امام (ره)؛
مکتب امام یک بستهى کامل است، یک مجموعه است، داراى ابعادى است؛ این ابعاد را باید با هم دید، با هم ملاحظه کرد. این مکتب دارای سه بعد معنویت، عقلانیت و عدالت است. تکیهى بر روى یکى از این ابعاد، بىتوجه به ابعاد دیگر، جامعه را به راه خطا میکشاند، به انحراف میبرد. این مجموعه، این بستهى کامل، میراث فکرى و معنوى امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانیت بود، هم مراقب معنویت بود، هم با همهى وجود متوجه به بُعد عدالت بود.[۳]
– معنویت؛
* امام بزرگوار ما صرفاً با تکیهى بر عوامل مادى و ظواهر مادى، راه خود را پى نمیگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوى، اهل توجه و تذکر و خشوع و ذکر بود؛ به کمک الهى باور داشت؛ امید او به خداى متعال، امید پایانناپذیرى بود.
* مظهر معنویت در امام بزرگوار، در درجهى اول، اخلاص خود او بود.
* امام کار را براى خدا انجام داد.
* از اول، هرچه که احساس میکرد تکلیف الهى اوست، آن را انجام میداد.
* از فداکارى در این راه، امام ابا نکرد.
* براى خاطر تعریف و تمجید این و آن، حرفى نزد، کارى نکرد، اقدامى نکرد. آنچه که براى خدا انجام داد، به وسیلهى خداى متعال به آن برکت داده شد؛ ماندگار شد.
* بخش مهمى از معنویت در اسلام عبارت است از اخلاق، دورى از گناه، دورى از تهمت، دورى از سوءظن، دورى از غیبت، دورى از بددلى، دورى از جداسازى دلها از یکدیگر. خود امام بزرگوار این چیزها را رعایت میکرد، به مردم هم سفارش میکرد، به مسؤولین هم سفارش میکرد.
* امام به ما توصیه میکردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بىعیب ندانیم. همهى مسؤولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستى آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از این هستیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از این هستیم که به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همین جور بود.
* ایشان، هم در نوشتههاى خود – بخصوص در اواخر عمر شریفش – هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلى عظمت لازم دارد. روح یک انسانى باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکى از ابعاد مهم درس امام به ماست.[۴]
– عقلانیت؛
* به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات، در مکتب امام مورد ملاحظه بوده است.
* انتخاب مردمسالارى، یکى از مظاهر روشن عقلانیت امام در مکتب حیاتبخش و نجاتبخش او بود.
* یک نمونهى دیگر از عقلانیت امام و تکیهى او به خرد و هوشمندى، عبارت است از سرسختى و عدم انعطاف او در مقابلهى با دشمن مهاجم.
* امام به دشمن اعتماد نکرد. بعد از آنکه دشمن ملت ایران و دشمن این انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل کوه ایستاد.
* آن کسانى که خیال کردند و خیال میکنند عقل اقتضاء میکند که انسان گاهى در مقابل دشمن کوتاه بیاید، امام درست نقطهى مقابل این تصور حرکت کرد.
* عقلانیت امام و آن خرد پختهى قوامیافتهى این مرد الهى، او را به این نتیجه رساند که در مقابل دشمن، کمترین انعطاف و کمترین عقبنشینى و کمترین نرمش، به پیشروى دشمن مىانجامد. در میدان رویارویى، دشمن از عقبنشینى طرف مقابل، دلش به رحم نمىآید. هر یک قدم عقبنشینى ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معناى یک قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست.
* یک مظهر دیگر عقلانیت امام، تزریق روح اعتماد به نفس و خوداتکایى در ملت بود.
* پیشرفتهاى ما در زمینهى علمى، در زمینهى صنعتى، در انواع و اقسام عرصههاى زندگى، معلول همین اعتماد به نفس است. امروز جوان ایرانى ما، صنعتگر ایرانى ما، دانشمند ایرانى ما، سیاستمدار ایرانى ما، مبلّغ ایرانى ما احساس توانایى میکند. این شعار «ما میتوانیم» را امام بزرگوار در اعماق جان این ملت قرار داد. این، یکى از مظاهر مهم عقلانیت امام بزرگوار بود.
* یک مظهر دیگر [عقلانیت]، تدوین قانون اساسى بود. امام خبرگان ملت را از طریق انتخابات مأمور کرد که قانون اساسى را تدوین کنند. آن تدوینکنندگان قانون اساسى، با انتخاب ملت این کار را انجام دادند. اینجور نبود که امام یک جمع خاصى را بگذارد که قانون اساسى بنویسند؛ به عهدهى ملت گذاشته شد. ملت خبرگانى را با شناسایى خود، با معرفت خود انتخاب کردند و آنها قانون اساسى را تدوین کردند. بعد امام همین قانون اساسى را مجدداً در معرض آراء مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسى در کشور تشکیل شد. این، یکى از مظاهر عقلانیت امام است. ببینید، پایههاى نظام را امام اینجور مستحکم کرد. هم از لحاظ حقوقى، هم از لحاظ سیاسى، هم از لحاظ فعالیت اجتماعى، هم از لحاظ پیشرفتهاى علمى، امام یک قاعدهى محکم و مستحکمى را به وجود آورد که بر اساس این قاعده میشود تمدن عظیم اسلامى را بنا نهاد.
* از جملهى مسایلى که مظهر عقلانیت امام بزرگوار بود، این بود که ایشان به مردم تفهیم کرد که آنها صاحب و مالک این کشورند.[۵]
– عدالت؛
* بُعد عدالت هم در مکتب امام بسیار برجسته است. اگرچه به یک معنا عدالت هم از همان عقلانیت و نیز از معنویت برمیخیزد، اما برجستگى بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را به طور مشخصترى در مقابل ما قرار میدهد.
* از اول پیروزى انقلاب، امام تکیهى بر طبقات ضعفا را اصرار کردند، تکرار کردند، توصیه کردند. تعبیر «پابرهنگان» و «کوخنشینان» جزو تعبیراتى بود که در کلام امام بارها و بارها تکرار شد.
* به مسؤولین اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید.
* به مسؤولین اصرار داشتند که از اشرافیگرى پرهیز کنند.
* آفت مسؤولیت در یک نظامى که متکى به آراء مردم و متکى به ایمان مردم است، این است که مسؤولین به فکر رفاه شخصى بیفتند؛ به فکر جمعآورى براى خودشان بیفتند؛ در هوس زندگى اشرافیگرى، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگى است.
* امام خودش از این آفت به کلى برکنار ماند و مسؤولین کشور را هم بارها توصیه میکرد که به کاخنشینى و به اشرافیگرى تمایل پیدا نکنند، سرگرم مالاندوزى نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند.
* [امام] اصرار داشت که خدمات به اقصى نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومى کشور بهرهمند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود.
* امام اصرار داشت که مسؤولین از میان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگىها ملاک قبول مسؤولیتها نباشد.
* از نظر امام بزرگوار، تکیهى به ثروت و تکیهى به قدرت براى گرفتن مسؤولیت، جزو خطرهاى بزرگ براى کشور و براى انقلاب بود.[۶]
پذیرش مکتب امام، معنای واقعی ارادت به امام (ره)؛
* این نکته را ملت عزیز ایران کاملاً میدانند که ارادت و محبت مردم به امام بزرگوار، صرفاً از نوع یک علقهى قلبى و احساسى و عاطفى نیست. اگرچه از لحاظ احساسات و عواطف، محبت امام در دلها موج میزند، اما این همهى مسأله نیست؛ بلکه ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنى پذیرش مکتب امام به عنوان راه روشن و خط روشن حرکت عمومى و همگانى ملت ایران است؛ یک راهنماى نظرى و عملى است که کشور و ملت را به عزت و پیشرفت و عدالت میرساند.
پاورقی:
[۱]- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)(۱۴/۳/۸۴)
[۲]- خطبه های نماز جمعه ی تهران در حرم امام خمینی(ره) (۱۴/۳/۸۹)
[۳]- بیانات مقام معظم رهبری در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره) (۱۴/۳/۹۰)
[۴]- همان
[۵]- همان
[۶]- همان