* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.
سال ۷۶ سالی بود که رهبر معظم انقلاب، زندگی قرآنی را زمینه ساز آزادفکری جامعه معرفی کردند و سال ۸۱ سالی بود که برای اولین بار پیشنهاد برگزاری کرسی های آزاداندیشی را ارائه فرمودند. از آن روزها، سال های متمادی می گذرد اما آنقدر عملکرد امثال ما در اجرای آن ضعیف بود که ایشان چند هفته پیش فرمودند « من صدبار تاکید کردم…»
تصمیم گرفتیم برای اینکه طعم واقعی ولایت پذیری را بچشیم، منشوری از منظر معظم له آماده کنیم تا در زمینه کرسی آزاداندیشی هم راه را بشناسیم و هم وظایفمان را. ما بر این اعتقادیم که ولایت پذیری آن نیست که برخی ها به عنوان ابزار سیاسی از آن استفاده می کنند بلکه باید در تمامی زمینه ها به خواسته های ولی فقیه گوش سپاریم و عمل نماییم. باشد که ایران اسلامی را بر بام جهان ببینیم.
• ضرورت آزاداندیشی
راه تعالی فرهنگ، آزاداندیشی است
– اگر بخواهیم در زمینهى گسترش و توسعهى واقعىِ فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتاً کار کنیم، احتیاج داریم به اینکه از مواهب خدادادى و در درجهى اوّل آزاداندیشى استفاده کنیم. [۱]
بهترین راه علاج هرج و مرج فرهنگی
– براى علاج بیمارىها و هتاکىها و مهار هرج و مرج فرهنگى نیز بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. [۲]
• آزاداندیشی چیست؟
آزادفکری و عقلانیت، مایه افتخار تشیع
• آزاد فکرى و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایهى افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانى است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهمالسّلام) به سوى عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همینطور هم باید عمل بکنیم؛ حتّى در فقه.
• شما ببینید شاگردان برجستهى امام صادق و امام باقر (علیهما السّلام) در مواردى با حضرت طورى حرف مىزدند که حضرت با آنها استدلالى حرف مىزدند. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل علیکم فى الدّین من حرج»؛ یعنى به «زراره» یاد مىداد که اینطورى باید از کتاب خدا استفاده کنى؛ یعنى امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد مىدهد.
• ما از اول این طورى رشد کردیم؛ شیعه عقلانى و با آزادفکرى رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد. [۳]
اگر نگاهمان به آزادی و آزاداندیشی عمیق باشد، فریب رنگ و لعاب آزادی دروغین را نمیخوریم
– آزادیخواهى نباید فقط منحصر در معناى محدود سیاسى تلقى و معنا شود.
– در آزادیهاى سیاسى، آزادیهاى اجتماعى از بخشهاى مهم آزادیهاى بشرى است.
– ما خودمان کتکخورده و زندان رفتهى این آزادیها هستیم و معنى آزادى سیاسى را مىفهمیم؛ اما مىگوییم کسانى که با شعار آزادى سیاسى، دنبال تحقق شعارهاى ضدآزادىترین مجموعههاى سیاسى دنیا – هیأت حاکمهى امریکا؛ فاشیستهاى ظاهرا دمکرات موجود در دنیا که از هر فاشیستى، فاشیستترند مجموعهاى متعصب و نو محافظهکار که تازه وارد میدان سیاست شدهاند – دربارهى ایران هستند، اینها آزادیخواهند؟ این، آزادیخواهى و دنبال آزادى سیاسى رفتن است؟
– آن شعار آزادیخواهى که معنا و مآل و خلاصهاش این باشد که امریکا حکومت دستنشاندهى خودش را بر این کشور مسلط کند، آن شعار آزادیخواهى نیست؛ ولو صد بزک و رنگ و روغن آزادیخواهى هم به آن بزنند؛ این شعار، دروغین و شعار اسارت و خیانت است.
– با منطقى که من مىگویم، آزاداندیشى را عمیقتر معنا کنیم تا اینجا هم اثر خودش را ببخشد. آزاداندیشى یعنى آزادانه فکر کردن؛ آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمهاى، تقلیدى و بر اثر تلقین دنبال بلندگوهاى تبلیغاتى غرب حرکت نکردن. لذا شامل علم، معرفت، مشى سیاسى، شعارها و واژهها و خواستههاى متعارف سیاسى و اجتماعى هم مىشود.
– اگر امروز غرب مىگوید دمکراسى، ما باید فکر کنیم – آزادفکرى یعنى این – ببینیم آیا همینکه او مىگوید درست است و دمکراسى بهصورت مطلق ارزش است، یا نه قابل خدشه است؟ [۴]
جنجال فکری غیر از مباحثات صحیح است
– از اختلافات باید توبه و استغفار کنیم. اختلاف به ما ضربه مىزند. اختلاف گاهى با برانگیختن احساسات قومى و مذهبى و محلى و سیاسى است؛ گاهى با به کشمکش رساندن اختلافات فکرى است.
– اختلاف فکرى ممکن است وجود داشته باشد، ایرادى هم ندارد؛ اما نباید به کشمکش برسد.
– اینکه ما به بعضى از کسانى که بر ضد اعتقادات مردم، بر ضد حقایق موجود جامعه و بر ضد تاریخ صحیح قلمفرسایىهاى اغواگر مىکنند، اعتراض مىکنیم، به خاطر همین است؛ و الا ما با بیان آزاد، مسأله و مشکلى نداریم. [۵]
– جنجال فکرى غیر از مباحثات صحیح است. بنده گفتم کرسى آزادفکرى را در دانشگاهها به وجود بیاورید. خوب، شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسى آزادفکرى سیاسى را، کرسى آزاد فکرى معرفتى را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید.
– چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد.
– حق اینجورى نمایان نمیشود که کسى یک انتقادى را پرتاب بکند. اینجورى که حق درست فهمیده نمیشود. ایجاد فضاى آشفتهى ذهنى با لفاظىها هیچ کمکى به پیشرفت کشور نمیکند.
– آنى که کمک میکند به پیشرفت کشور، آزادى واقعىِ فکرهاست؛ یعنى آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاه نکردن.
– یک وقت شما یک حرفى میزنید، ناگهان مىبینید همهى ناظران سیاسى جهان که وجودشان انباشتهى از پلیدى و خباثت است، براى شما کف میزنند. به این تشویق نشوید. به قول رائج بین جوانها، جوگیر نشوید.
– بحث درست بکنید، بحث منطقى بکنید. سخنى را بشنوید، سخنى را بگوئید؛ بعد بنشینید فکر کنید. این همان دستور قرآن است. «فبشّر عباد. الّذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه».
– سخن را باید شنفت، بهترین را انتخاب کرد. والّا فضاى جنجال درست کردن، همین میشود که دیدید. جنجالِ قبل از انتخابات، بعد از انتخابات، انعکاسش میشود این؛ بخصوص وقتى دست بیگانه هم دخالت دارد. به چه دلیل، با چه توجیهى شما فکر میکنید دستگاههاى تبلیغاتى دنیا حوادثى را که فکر میکنند به ضرر نظام جمهورى اسلامى است، لحظه به لحظه منتشر میکنند؟ با چه محاسبهاى این کار انجام میگیرد؟ این را نباید فکر کرد؟! نباید رویش مطالعه کرد؟! اینهاست آن چیزهائى که باید به آنها توجه کرد. [۶]
آزاداندیشی یکی از مبانی اصلی اصولگرایی است
• آزادى را نباید بد معنا کرد. آزادى یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است که یکى از شعبش آزاداندیشى است. بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فکرى و فلسفى امکان ندارد.
• در حوزههاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو کردن کسى که حرف تازهاى مىآورد، یکى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند.
• البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمىکنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینکه مرتباً گاز سمّى تولید کند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى کشور بدمد، تأیید نمىکنم؛ من براندازى خاموش را – آنچنانى که خود امریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بىعقلى کردند و به زبان آوردند – برنمىتابم و رد مىکنم؛ اما توسعهى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد.
• ظرافتى لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند. آزادى و آزاداندیشى، یکى از مبانى اصلى اصولگرایى است. [۷]
دنباله بادبادک شدن، آزاداندیشی نیست
– منظور از ترجمه فقط ترجمهى کتاب نیست، بلکه ترجمهى فرهنگ، ترجمهى فکر، ترجمهى نظریات بیگانه، آنها را به شکل وحى مُنزل تلقّى کردن و در یک جایگاه غیرقابل خدشه قرار دادن، بلایى بوده که در جامعهى ما وجود داشته است.
– همان ترجمهها را تکرار کردهایم؛ هر چه را که دیگران گفتهاند، تکرار کردهایم و دچار جمود شدهایم.
– اگر بخواهیم رشد کنیم، بایستى بتوانیم در فضاى لایتناهىِ فکر، بال و پر بزنیم؛ باید حرکت کنیم.
– اگر بخواهیم در اقتصاد، فرهنگ، علوم انسانى، فلسفه و در همهى زمینههاى علمى و فرهنگى در چارچوب آن نظرى که فردى در جایى گفته و یک عدّه طرفدار هم پیدا کرده و حالا مترجمى آن را ترجمه کرده یا خود ما آن را یاد گرفتهایم؛ یعنى در چارچوب آن فکر بهعنوان یک شىءِ مقدّس غیرقابل دست زدن، حرکت کنیم، این آزاداندیشى نیست، بلکه دنبالهى «کاغذباد» شدن است. ما در مشهد به این بادبادکها، کاغذباد مىگوییم. خیال مىکند در هوا پرواز مىکند، اما دنبالهى کاغذباد است، نخ آن هم دست یکى دیگر است. این کار آزاداندیشى نیست.
• سازوکار آزاداندیشی
قرآن، زمینه آزاداندیشی
– ملتهاى مسلمان، دولتهاى مسلمان، روشنفکران مسلمان، سیاستمداران مسلمان و جوانان کشورهاى اسلامى، باید تا آنجا که مىتوانند زمینهى ذهنى مردم خودشان و زمینهى عملى زندگى آنها را مستعد و فراهم کنند، تا ملتها به زندگى قرآنى برگردند و بتوانند در جادهى عزّت و عظمت حرکت کنند.
– آن پایبندى به گذشتهاى که مایهى سرافکندگى و جمود است، پایبندى به سنّتهاى جاهلى است.
– پایبندى به قرآن، مایهى روشنفکرى و مایهى آزادفکرى و مایهى به کار افتادن علم و عقل و ابتکار و تلاش است.
– اسلام مردههاى اجتماعى و سیاسى را زنده کرد؛ «اذا دعاکم لما یحییکم». اسلام ملتهایى را که خاک مرگ بر روى آنها پاشیده شده بود و چیزى از حیات حقیقى و سرافرازانهى مجتمع انسانى نمىدانستند، حیات و آقایى بخشید و پرچم انسانیت و دفاع از انسانها را به آنها داد. نه فقط آن روز، امروز هم بحمداللَّه همینطور است.
– نمونهاش کشور ماست؛ این ملتى است که قرنهاى متمادى در زیر فشار استبداد سلاطین ظلم و جور، هویّت و قدرت تصمیم و قدرت عمل خودش را از دست داده بود؛ در این صد سال اخیر هم در زیر فشارهاى مضاعف استعمار و استکبار و دخالت خارجى، اعتماد به نفس خود را به کلّى از دست داده بود.
– اسلام این ملت را به یک ملت پیشرو، مقدّم در میدان علم، در میدان عمل، در میدان سیاست، در میدان تفکّر، در میدان تعقّل و تأمّل و در ابتکارات زندگى تبدیل کرد. [۸]
آزاداندیشی یکی از سیاست های کلی برنامه پنجم!
– تحول و ارتقاء علوم انسانى با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگرى در متون و برنامهها و روشهاى آموزشى، ارتقاء کمى و کیفى مراکز و فعالیتهاى پژوهشى و ترویج نظریهپردازى، نقد و آزاداندیشى. [۹]
آماده کردن فرهنگ آزاداندیشی: نه مایوس و نه شتابزده
– با همه مضمون نامه شما [پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان حوزه علمیه با موضوع آزاداندیشی] موافقم و از شما و همفکرانتان در حوزه و دانشگاه مىخواهم که این ایدهها را تا لحظه عملىشدن و ثمر دادن، هر چند دراز مدت، تعقیب کنید.
– نه مأیوس و نه شتابزده، اما باید این راه را که راه شکوفائى و خلاقیت است به هر قیمت پیمود.
– این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخى و جهانى خویش را به بار نشاند و همین که این عزم و بیدارى و خودآگاهى در نسل دوم حوزه و دانشگاه نیز بیدار شده است، همین که این نسل از افراط و تفریط، رنج مىبرد و راه ترقى و تکامل را نه در «جمود و تحجر» و نه در «خودباختگى و تقلید»، بلکه در نشاط اجتهادى و تولید فکر علمى و دینى مىداند و مىخواهد که شجاعت نظریه پردازى و مناظره در ضمن وفادارى به اصول و اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه، بیدار شود و اراده کرده است که سؤالات و شبهات را بىپاسخ نگذارد، خود، فى نفسه یک پیروزى و دستاورد است و باید آن را گرامى داشت و آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتورى» را شناسائى و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است.
– نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد.
– چنانچه نباید بجاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید.
– آن روز که سهم «آزادى»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمى و تفکر بالنده دینى در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم افزار علمى و دینى» در کلیه علوم و معارف دانشگاهى و حوزوى زده شده است.
– بىشک آزادیخواهى و مطالبه فرصتى براى اندیشیدن و براى بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادى»، یک مطالبه اسلامى است و «آزادى تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است.
– من عمیقاً متأسفم که برخى میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه گوئى و کفرگوئى»، طریق سومى نمىشناسند و گمان مىکنند که براى پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگرى افتاد.
– انقلاب اسلامى آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادى بىمهار و خودخواهانه غربى» را نقد و اصلاح کند و فضائى بسازد که در آن، «آزادى بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادى دیگران» و نه به هیچ چیز دیگرى، تبدیل به فرهنگ اجتماعى و حکومتى گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشهها در همه حوزهها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگى» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (ع)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوى نخبگان و اندیشهوران گردد.
– بویژه که فرهنگ اسلامى و تمدن اسلامى همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهاى دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است.
– متأسفانه گروهى بدنبال سیاست زدگى و گروهى بدنبال سیاست زدائى، دائماً تبدیل فضاى فرهنگى کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، مىخواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تأثیرگذار و جریان ساز باشند و سطح تفکر اجتماعى را پائین آورده و همه فرصت ملى را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیرىهاى غلط و منحط قبیله اى یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوى، خسته و فراموش شوند.
– در چنین فضائى، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکرارى و ثابت و سطحى و نازل مىگردد، هیچ فکرى تولید و حرف تازه اى گفته نمىشود، عدهاى مدام خود را تکرار مىکنند و عدهاى دیگر تنها غرب را ترجمه مىکنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش اند، دچار انفعال و عقبگرد مىشوند.
– براى بیدار کردن عقل جمعى، چاره اى جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضاى انتقادى سالم و بدون آزادى بیان و گفتگوى آزاد با «حمایت حکومت اسلامى»و «هدایت علماء و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینى و در نتیجه، تمدن سازى و جامعه پردازى، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. [۱۰]
آزاداندیشی هم محیط خاصی دارد و هم آداب خاص
– محیط آزاداندیشى، محیط خاصّى است که باید آن را ایجاد کرد؛ آن هم کار شماهاست.
– به نظر من، گفتگوى آزاد باید از حوزه و دانشگاه شروع شود.
– جمهورى اسلامى آزادى را به معناى حقیقى کلمه وارد جامعهى ما کرد؛ اما استفاده از آزادى ادبى دارد.
– ما ادب استفاده از آزادى را هم باید یاد بگیریم و یاد بدهیم. این هم وظیفهى جمهورى اسلامى است.
– عدّهاى به نام آزاداندیشى مرزهاى فضیلت و حقیقت را لگدکوب کردهاند و به نام آزاداندیشى و نوآورى، همهى اصول مقدّس حقیقى را نادیده گرفته یا تحقیر و یا مسخره کردهاند.
– یک عدّه هم بهصورت عکسالعملى یا بهخاطر مسائل دیگرى که در ذهنشان بود، به پایههایى چسبیدند که باید بر روى آن پایهها نوآورى مىشد.
– نبایستى به آنچه که گفته شده، اکتفا کرد و متحجّر شد؛ یعنى تحجّر در مقابل مرزشکنى و افراط در مقابل تفریط.
– همچنان که بعضى در محیط سیاسى، فاصلهى بین هرج و مرج و دیکتاتورى را اصلاً قبول ندارند و معتقدند که در جامعه یا باید هرج و مرج باشد یا دیکتاتورى! کأنه از این دو خارج نیست.
– در عرصهى فرهنگى هم همینطور: یا باید هرج و مرج و کفرگویى و اهانت به همهى مقدّسات و ارزشهاى مسلّم و مستدل شود و یا باید ذهنها بسته شود و تاکسى حرف تازهاى زد، فوراً همه او را هو کنند و علیه او جنجال نمایند! کأنه هیچ حدّ وسطى بین این دو وجود ندارد.
– ما باید آن حدّ وسط، همان «امر بین الامرین» و تعادل را پیدا کنیم.
– البته این هم از راه گفتگوى محترمانه، عاقلانه، منصفانه و با استدلال، عملى است.
– این کار هم باید در حوزه و در زمینهى مسائل حوزه، در زمینهى فقه، فلسفه، کلام و دیگر علوم رایج حوزه انجام گیرد و هم در دانشگاه.
– صاحبان فکر باید بتوانند اندیشهى خود را در محیط تخصّصى، بدون هوچیگرى، بدون عوامفریبى و جنجال تحمیلى و زیادى مطرح کنند و آن نقّادى شود؛
– یک وقت بهطور کامل رد خواهد شد، یک وقت بهطور کامل قبول خواهد شد، یک وقت هم در نقادى اصلاح خواهد شد و شکل صحیح خود را بهدست خواهد آورد.
– این اتّفاق باید بیفتد. ما الان این را نداریم.
– البته من به شما بگویم که محیط حوزه از این جهت بهتر از محیط دانشگاه است. علّت این است که در حوزه، نقادى یکى از محورهاى اصلى است.
– البته این کارها باید سازماندهى شود. ما باید این تجربیات ناشى از مباحثه و گفتگوى سالم و محترمانه و شجاعانه را بهصورت تجربههاى انباشتهاى درآوریم تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم و علم را بارور نماییم.
– عین همین قضیه در دانشگاه وجود دارد. بارها گفتهام، این نهضت نرمافزارى که من این همه در دیدارهاى دانشگاهى بر روى آن تأکید کردم، به همین معناست. ما باید علم و فرهنگ را تولید نماییم و باید کار اساسى کنیم.
– حکومت باید بهصورت آشکار از برخورد افکار بهصورت سالم حمایت کند.
– یکى از وظایف نظام جمهورى اسلامى، حمایت صریح از برخورد افکار به شکل سالم است.
– اینکار، ظرف و مجرا لازم دارد و این مجرا بایستى به وسیلهى خودِ دوستان دانشگاهى و حوزوى در بخشهاى مختلف تنظیم شود. آنها باید این مجرا را درست کنند و امکان بدهند.
– امروز متأسّفانه فضا طورى است – چون این کارها را نکردهایم – که اگر کسى بیاید نه لزوماً یک نظریهى نو، بلکه یک بدعت، یک سنّتشکنى یا یک لگدکوبى به یک مرز را سرِ چوب کرده و بلند کند و هیاهو راه بیندازد، مىتواند عدّهاى را بهصورت عوامفریبانه دور خود جمع کند.
– مخالف او هم با همان روش با او برخورد مىکند و بنا مىکند به محکوم کردن او از یک موضع طرد و لعن.
– شاید اصلِ محکوم کردن درست باشد؛ اما خیلى از اوقات شیوهاش درست نیست.
– گاهى هم مىبینیم که کارهاى خوبى در این زمینه انجام مىشود.
– البته هر دو کار، غلط است؛ چون اگر آن نظریه یک نظریهى نو است، اوّل باید در یک مجمع تخصّصى مطرح شود، هیأت منصفهى مورد قبولى علمى بودن آن را تأیید کند که بر پایههاى علمى استوار است و مثلاً حرّافى و لفّاظى و عوامفریبى و جنجالسازى نیست. اوّل باید این را مشخّص کنند.
– بعد از آنکه معلوم شد ارزش علمى دارد، مورد نقّادى قرار گیرد و حقّ و ناحق بودن، اشکال کردن بر موارد آن و تثبیت یا رد کردن پایههایش آغاز شود.
– این معنا در دانشگاهها در همهى زمینههاى علمى حتّى علوم محض، علوم پایه، علوم طبیعى و علوم انسانى جارى است و در زمینههاى فرهنگى و اعتقادى و معارف و علوم حوزوى هم جارى است.
– این کارها باید بشود. حوزه و دانشگاه این کارها را باید بکنند. شما جمعى هستید که مىتوانید در این مجموعهى کار، نقش ایفا کنید و حقیقتاً ما به آن احتیاج داریم.
– آزاداندیشى غیر از بىبندوبارى است. آزاداندیشى یک حرف و بىبندوبارى یک حرف دیگر است.
– آزاداندیشى این است که شما در حرکت به سمت سرزمینهاى ناشناختهى معارف، خودتان را آزاد کنید، بروید، نیروها و انرژیهایتان را بهکار بیندازید و حرکت کنید؛
– اما معناى بىبندوبارى این است که در حرکت به سمت قلهى یک کوه، اصلاً اهمیت ندهید که از کدام راه بروید. نتیجه این مىشود که از راهى مىروید و به نقطهاى مىرسید که نه راه پیش دارید و نه راه پس و فقط راه سقوط دارید! در کوهنوردى، آنهایى که اهل رفتن به ارتفاعاتند، این را کاملاً تجربه کردهاند.
– خوب؛ براى اینکه انسان به قلّه برسد، راه وجود دارد؛ باید آن راه را شناخت.
– هیچ مانعى ندارد که ما یک نقشهى راهنما داشته باشیم و بگوییم راههایى که به قلّه مىرود، اینهاست و این نقشهى راهنما را در جیبمان نگهداریم و از آن حفاظت کنیم.
– اینکار به معناى این نیست که ما متحجّریم، بلکه به معناى این است که ما عاقلیم و مىدانیم که بدون این نقشهى هدایت، حرکت کردنِ نااندیشیده ما را به سقوط منتهى خواهد کرد. بنابراین، این کارها لازم است.
– امروز ما احتیاج مبرمى داریم به اینکه تفکّر آزاداندیشانه – که با آن فرهنگ و علم تولید خواهد شد و گسترش و توسعهى واقعى پیدا خواهد کرد – در جامعه رشد پیدا کند و بتواند استعدادهاى افراد را به سمت خود جذب نماید. [۱۱]
ادامه دارد…
پینوشت:
[۱]- )بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم (۰۷/۱۱/۱۳۸۱
[۲]- )پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه (۱۶/۱۱/۱۳۸۱
[۳]- )دیدار با روحانیون (۱۷/۰۸/۱۳۸۵
[۴]- )بیانات در دیدار جمعى از اعضاى تشکلها، کانونها، نشریات، هیأتهاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجویى (۱۵/۰۸/۱۳۸۲
[۵]- )بیانات در دیدار کارگزاران نظام (۰۸/۰۸/۱۳۸۴
[۶]- )بیانات در دیدار جمعى از نخبگان علمى کشور(۱۳۸۸/۰۸/۰۶
[۷]- )بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى(۱۳۸۵/۰۳/۲۹
[۸]- )بیانات در دیدار با مسؤولان کشورى و لشکرى به مناسبت عید سعید فطر (۰۹/۱۱/۱۳۷۶
[۹]- )ابلاغ سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه توسط رهبر معظم انقلاب (۲۱/۱۰/۱۳۸۷
[۱۰]- )پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه (۱۶/۱۱/۱۳۸۱
[۱۱]- )بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم (۰۷/۱۱/۱۳۸۱
سه کرسی متفاوت ولی در یک راستا
· به نظر مىرسد که هر سه روش پیشنهادى شما یعنى تشکیل ۱) «کرسىهاى نظریهپردازى»؛ ۲) «کرسىهاى پاسخ به سؤالات و شبهات» و ۳) «کرسىهاى نقد و مناظره»، روشهایى عملى و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند به نحوى که هر چه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکانداران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگتر شود[۱].
آزادفکری در همهی رشتهها
· من بر پیشنهاد شما مىافزایم که این ایده چه در قالب «مناظرههاى قانونمند و توأم با امکان داورى» و با حضور «هیأت داورى علمى» و چه در قالب تمهید «فرصت براى نظریهسازان» و سپس «نقد و بررسى» ایدهی آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمى حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخى قلمروهاى فکر دینى یا علوم انسانى و اجتماعى نیز نماند بلکه در کلیهی علوم و رشتههاى نظرى و عملى (حتى علوم پایه و علوم کاربردى و …) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریهسازان در این علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضایى پدید آید.
· براى آن که ضریب «علمى بودن» این نظریات و مناظرات، پایین نیاید و پخته گویى شود و سطح گفتوگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتى نشود، باید تمهیداتى اندیشید و قواعدى نوشت.
· اینجانب با چنین طرحهایى همواره موافق بودهام و از آن حمایت خواهم کرد و از شوراى محترم مدیریت حوزهی علمیهی قم مىخواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همکارى و مشارکت «اساتید و محققین برجستهی حوزه»، براى بالندگى بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینى و نیز فعال کردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظرى و عملى جامعه»، تدارک چنین فرصتى را ببینند.
· از شوراى محترم انقلاب فرهنگى و بهویژه ریاست محترم آن نیز مىخواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا براى رشد تمامی علوم دانشگاهى و نقد متون ترجمهاى و آغاز «دوران خلاقیت و تولید» در عرصهی علوم و فنون و صنایع و بهویژه رشتههاى علوم انسانى و نیز معارف اسلامى قرار دهند تا زمینه براى این کار بزرگ به تدریج فراهم گردد و دانشگاههاى ما بار دیگر در صف مقدم تمدن سازى اسلامى و رشد علوم و تولید فنآورى و فرهنگ، قرار گیرند. بىشک هر دو نهاد از طرحهاى پیشنهادى فضلا دانشگاهى و حوزوى و از جمله طرح شما، استفاده خواهند کرد تا با رعایت همهی جوانب مسأله، جنبش «پاسخ به سؤالات»، «مناظرات علمى» و «نظریه پردازى روشمند» را در کلیهی قلمروهاى علمى حوزه و دانشگاه، نهادینه و تشویق کنند.[۲]
جلسهی آزاداندیشی باید تخصصی باشد، نه عمومی
· یکى از دوستان گفتند که اندیشه و علم، دستورى نباشد. من چنین چیزى سراغ ندارم. در جامعهى ما اندیشه دستورى نیست؛ نه علم دستورى است، نه اندیشهی دستورى است. کجا؟ مشخص کنند بگویند. کسى که با این قضیه مبارزه کند، خود منم. ما طرفدار آزاداندیشى هستیم.
· البته من به شماها بگویم، آزاداندیشى جایش توى تلویزیون نیست؛ آزاداندیشى جایش توى جلسات تخصصى است. مثلاً فرض کنید در زمینهى فلان مسألهى سیاسى، یک جلسهى تخصصى دانشجویى بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند؛ این میشود آزاداندیشى.
· همینجور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همینجور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانى است؛ همینجور، بحث سر یک مسألهى علمى است. بنابراین جلسه باید جلسهى تخصصى باشد؛ والا توى جلسات عمومى و در صدا و سیما دو نفر بیایند؛ بحث کنند، آن کسى که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد. آن کسى غلبه خواهد کرد که بیشتر عیارى کار دستش است و میتواند بازیگرى کند؛ مثل قضیهى عکس مار و اسم مار. گفت: کدام یکى مار است؟ مردم با اشاره به عکس مار گفتند: معلوم است، مار این است.
· بنابراین آزاداندیشى در جلسات تخصصى متناسب با هر بحثى باید باشد؛ در محیطهاى عمومى جاى آن بحثها و مناظرهها نیست. این هم معنایش این نیست که دارد تحمیل میشود؛ نه، بالاخره یک فکر حق مطرح میشود؛ «ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن». این حکمت و موعظهى حسنه و مجادلهى احسن براى چیست؟ «ادع الى سبیل ربک». یعنى این قبلاً یک اصل موضوعى است، دعوت به سمت خداست. در همه چیز همین جور است. دعوت باید با زبان درست انجام بگیرد، اما جهت دعوت باید مشخص باشد.
· معنى ندارد که انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ این موجب گمراهى مردم میشود. مردم را باید هدایت کرد.[۳]
· بنده به معناى حقیقى و وسیع کلمه معتقد به آزادى بیانم؛ منتها برخى از حرفها جایش در منبرهاى عمومى نیست؛ جایش در مباحث تخصصى است. بله، چند نفر فقیه بنشینند، چند نفر حقوقدان بنشینند، چند نفر فیلسوف بنشینند، چند نفر جامعهشناس بنشینند دربارهى اساسىترین مسایل و دربارهى اصل توحید با هم بحث کنند؛ یکى رد کند، یکى قبول کند، یکى استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوى چشم مردم قرار بگیرد؛ اما در محافل تخصصى این کار باید انجام بگیرد.
· دربارهى بینات انقلاب هم همینطور است؛ دربارهى مسایل اساسى نظام جمهورى اسلامى هم همینطور است؛ در مجالس تخصصى بحث انجام بگیرد. این نهضت آزادفکرى که ما مطرح کردیم، براى همین است.
· البته دانشگاهها و حوزهها اول حرکت خوبى از خود نشان دادند و تجاوب کردند؛ لیکن عملاً من در صحنه چیزى مشاهده نمىکنم. محافل علمى راه بیندازند و بحث کنند؛ اما اگر قرار شد یک نفر اغواگرانه مطلبى را که در حوزهى تخصصى باید به بحث و جدل و استدلال طرفینى گذاشته شود، براى عامهى مردم بیان کند، این آزادى بیان نیست. البته اینها اختلافات فکرى و سیاسى و اختلاف و شکاف بین ارکان حاکمیت نظام است که مىتواند به کشمکش نرسد. چند سال تلاش داشتند این کار را بکنند؛ یعنى بین ارکان حاکمیت اختلاف بیندازند. پیداست که وقتى بین مسؤولان اصلى کشور کشمکش و دعوا و اختلاف بود و همدیگر را قبول نداشتند و دایم به فکر ضربهزدن به هم بودند، کارها پیش نمىرود. خوشبختانه برخى از مسؤولان هوشیارانه زیر بار نرفتند و اجازه ندادند؛ و الا دشمن برنامهاش خیلى وسیع بود.[۴]
*اجرای آزاداندیشی به عهدهی چه کسانی است؟
تولید فکر و علم، ارزش عمومی حوزه و دانشگاه
· باید «تولید نظریه و فکر»، تبدیل به یک ارزش عمومى در حوزه و دانشگاه شود و در قلمروهاى گوناگون عقل نظرى و عملى، از نظریهسازان، تقدیر به عمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد، تشویق شوند.
· باید ایدهها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامى با یکدیگر رقابت کنند و مصاف دهند تا جهان اسلام، اعادهی هویت و عزت کند و ملت ایران به رتبهاى جهانى که استحقاق آن را دارد بار دیگر دست یابد.[۵]
آزاداندیشی، آرمان دانشجویی است
· بدنهى دانشجویى هم بهطور غالب انسانهاى معتقدى هستند؛ اما من مىخواهم غالب یا بیش از غالب بدنهى دانشجویى کشور، مجموعهاى متعهد و داراى احساس مسؤولیت نسبت به آرمانهاى دانشجویى باشند. یکى از این آرمانها مسألهى علم است؛ دومى عدالتخواهى است و آرمان سوم، آزاداندیشى و آزادیخواهى است…
· شما مىتوانید در سه زمینهى علم، عدالتخواهى و آزاداندیشى کار تئوریک کنید. این کار تئوریک را مىتوانید در زمینهى جنبش تولید علم یا در زمینهى عدالتخواهى انجام دهید. مثلاً در زمینهى عدالتخواهى، مىتوانید قانون اساسى را مطالعه کنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعى را با همان مفهوم متعارفى که همه مىفهمیم، تحقق ببخشیم، باید از کدام دستگاهها چه توقعهایى داشته باشیم.[۶]
مدیریت صحیح کرسیهای آزاداندیشی با اساتید فعال و دانشجویان است
· حرف اصلى ما امروز این است که نه با توقف در گذشته و سرکوب نوآورى مىتوان بهجایى رسید، نه با رهاسازى و شالودهشکنى و هرج و مرج اقتصادى و عقیدتى و فرهنگى مىتوان به جایى رسید؛ هر دو غلط است.
· آزادى فکر؛ همان نهضت آزادفکرى که ما دو، سه سال قبل مطرح کردیم و البته دانشجوها هم استقبال کردند؛ اما عملاً آن کارى را که من گفته بودم، انجام نشده است؛ نه در حوزه، نه در دانشگاه. من گفتم کرسیهاى آزاداندیشى بگذارید. البته حالا اینجا الان یادم آمد که در گزارشهاى مربوط به دانشگاههاى سمنان خواندم که خوشبختانه مجموعههاى فعال دانشجویى در سمنان با همدیگر مناظرات آزاد دارند. اگر این گزارش که به من دادند، دقیق باشد، بسیار چیز مثبت و خوبى است.
· مسألهى آزاداندیشىاى که ما گفتیم، ناظر به این است. باید راه آزاداندیشى و نوآورى و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنى و شالودهشکنى و بر هم زدن پایههاى هویت ملى نینجامد.
· این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسى باید مدیریت کند؟ نگاهها فوراً مىرود به سمت دولت و وزارت علوم و…؛ نه، مدیریتش با نخبگان است؛ با خود شماست؛ با اساتید فعال، دانشجوى فعال و مجموعههاى فعال دانشجویى.
· حواستان جمع باشد! دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید؛ اما مراقب باشید که این حرف نو در کدام جهت دارد حرکت مىکند؛ در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل؛ اینها با هم تفاوت دارد. این وظیفهاى است به عهدهى خود شماها.
· امثال بنده که مسؤول هستیم؛ البته مسؤولیتهایى داریم و شکى نیست در این زمینهها؛ اما کار، کار خود شماهاست. گمان نکنید که نهضت آزاداندیشى و حرکت تحول و شجاعت در کارهاى گوناگون را، بهجاى شما که دانشجو هستید یا محقق هستید یا استاد هستید، ممکن است مسؤولان دولتى یا بنده بیاییم انجام بدهیم؛ نه، من نقشم این است که بیایم بگویم این کار را خوب است بکنیم.[۷]
آزادفکری آرمان جوان است با درجات متفاوت
· آزادفکرى و تولید علم و امثال اینها آرمان جوان است و براى اینکه به این آرمان برسد، به علم و فعالیت سیاسىِ منظم و صحیح و کسب تجربه و دانایى احتیاج دارد.
· جوان باید در خود دانایى را بهوجود بیاورد. دانایى، فقط علم آموختن نیست؛ دانایى به اندیشمندى هم ارتباط پیدا مىکند.
· باید روى مسایل فکر کرد. عزیزان من! روى مسایل فکر کنید تا به نتیجه برسید. نهضت آزادفکرىاى که من پیشنهاد کردم در دانشگاه و حوزه راه بیفتد، براى همین است. تریبونهاى آزاد بگذارند و با هم بحث کنند؛ منتها نه متعصبانه و لجوجانه و تحریک شده بهوسیلهى جریانات سیاسى و احزاب سیاسى که فقط به فکر آیندهى کوتاه مدت و مقاصد خودشان هستند و براى انتخابات و امثال آن از جوانها استفاده مىکنند؛ بلکه براى پخته شدن، ورز خوردن و ورزیده شدن و با هدفِ آماده شدن براى ادامهى این راه طولانى و دشوار، اما بسیار خوش عاقبت.
· به واقعیت که نگاه مىکنیم، با جوانها که برخورد مىکنیم، گزارشها را که مشاهده مىکنیم، مىبینیم با وجودى که آرمانگرایى در جوانهاى ما موج مىزند و بدون تردید وجود دارد، اما درعینحال مجموعهى جوان کشور ما – که مجموعهى بزرگى هم هست – همه در برابر احساس آرمانگرایى یکطور نیستند و یکطور فکر نمىکنند.
· بعضى دچار غفلتاند، دچار روزمرگىاند، سرشان گرم مسایل روزمره است و یادشان نمىآید که آرمانى هم وجود دارد.
· یک دسته هم کسانى هستند که دغدغه دارند، اما مأیوس و غمگین و افسردهاند؛ نگاهشان بدبینانه است؛ مىگویند نمىشود کارى کرد؛ لذا از خیر حیات طیبه مىگذرند؛ اینها هم با اینکه دغدغه دارند و غافل نیستند، در نهایت به دام غفلت و روزمرگى مىافتند. انسان گاهى نشانههاى یأس و بدبینى و نگاه منفى را مىبیند: آقا! چه فایدهاى دارد؟ نمىشود، فایدهاى ندارد. البته در بعضىها این احساس سطحى است، در بعضىها هم این احساس عمیق است و تغییر دادن آن مشکل است.
· یک دسته کسانى هستند که توسعه و رشد و پیشرفت علم و میدان رقابت و آزاداندیشى و امثال اینها را مىخواهند، اما راه آن را در تقلید مطلق از الگوهاى غرب جستوجو مىکنند؛ فکر مىکنند «ره چنان رو که رهروان رفتند.» رهروان چه کسانى هستند؟ فعلاً اقلیتى در دنیاى امروز، که عبارتاند از کشورهاى غربى؛ شامل اروپا و کشور ایالات متحدهى آمریکا و بعضى از کشورهاى پیشرفتهى دیگر.
· یک عده هم کسانى هستند که خویش را در خویش مىجویند.
· اینها فکر مىکنند که در مجموعهى اندیشه و معرفت و دستورالعمل موجود در اختیار ملت ایران و یک جوان آگاه و بیدار ایرانى بهقدر کفایت براى رسیدن به آن الگو به شکل کامل راه وجود دارد. اینها هم کم نیستند.
· از آن دو دستهى اول مىگذرم. دستهى سوم – که راه علاج را تقلید مطلق از غرب مىدانند – فکرشان درخور مداقه است. شما جوانها در این زمینه باید حقیقتاً فکر و کار کنید.[۸]
جوانان هوشمند، سازوکار آزاداندیشی را بیابند
· براى رسیدن به هر آرزوى بزرگ و هر هدف والایى، سازوکارى وجود دارد؛ این سازوکار را باید جوانِ هوشمندِ فرزانهى دانشجو پیدا کند. بحث جنبش نرمافزارى از همین قبیل است؛ بحث آزاداندیشى از همین قبیل است؛ بحثهاى گوناگونى که در زمینههاى مختلف اجتماعى مىشود، از همین قبیل است.[۹]
فضای گفتمانی را جوانان نخبه به وجود بیاورند
· فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛ آن کرسىهاى آزاداندیشى را که من صد بار – با کم و زیادش – تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هى آن جا بگویید؛ این میشود یک فضا.
· وقتى یک فضاى گفتمانى به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیرى پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند؛ این همان چیزى است که شما میخواهید. بنابراین اگر چنانچه این کارى که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعهى دانشجویىتان کردید، فکرى که کردید، ترجمهى عملیاتى نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرایی درنیامد، شما مأیوس نشوید؛ نگویید پس کار ما بىفایده بود؛ نخیر و من به شما عرض بکنم؛ در این پانزده؛ شانزده سال اخیر، همین حرکت علمىاى که آغاز شده، همینجور آغاز شده؛ همینجور امروز علم شده یک ارزش؛ چند سال قبل این جورى نبوده. ما همینطور روزبهروز هى پیش رفتیم.[۱۰]
مدیران دستگاههای علمی کشور باید پاسخگو باشند
· دستگاههاى علمى کشور – که مدیران آن در دانشگاهها و حوزههاى علمیهى کشورند – مشخص کنند که براى تولید علم، آزاداندیشى علمى و تضارب افکار – که ما از دانشگاه و حوزه این مسایل را مطالبه کردیم – چه تلاش و کار بزرگى را انجام دادهاند؛ چهقدر پیش رفتهاند و چه کارهاى دیگرى را بایستى انجام دهند.[۱۱]
نقش رسانه در نهضت تولید علم و اندیشه
· وقتى پیشرفت علمى وجود داشته باشد، پیشرفت فنآورى را هم با خودش مىآورد و پیشرفت فنآورى هم کشور را رونق مىدهد و در جامعه نشاط بهوجود مىآورد.
· اگر علم نباشد، هیچچیز نیست؛ و اگر فنآورى هم باشد، فنآورى عاریهاى و دروغى و وامگرفتهى از دیگران است؛ مثل صنعتهاى مونتاژى که وجود دارد.
· علم را باید رویانید.
· بهنظر من رسانه مىتواند در نهضت تولید علم و فکر و نظریه و اندیشه در زمینههاى مختلف – چه در زمینهى فنى و چه در زمینهى انسانى و غیره – نقش ایفا کند.
· شما مىتوانید خط تولید علم و فکر و نظریه را برنامهریزى شده دنبال کنید؛ به بحثهاى منطقى و مفید دامن بزنید؛ کرسىهاى نوآورى را تلویزیونى کنید و چهرههاى علمى نوآور خوب را مطرح نمایید.[۱۲]
آزاداندیشی، وظیفهی حتمی بخشهای فرهنگی دولت اسلامی
· وظیفهى حتمى دیگر دولت اسلامى، گسترش علم و دانایى است؛ چون دولت اسلامى بدون گسترش علم و دانایى به جایى نخواهد رسید. گسترش آزاداندیشى هم مهم است.
· واقعاً انسانها باید بتوانند در یک فضاى آزاد فکر کنند. آزادى بیان تابعى از آزادى فکر است. وقتى آزادى فکر بود، بهطور طبیعى آزادى بیان هم هست. عمده، آزادى فکر است که انسانها بتوانند آزاد بیندیشند. در غیر فضاى آزاد فکرى، امکان رشد وجود ندارد. براى فکر، براى علم، براى میدانهاى عظیم پیشرفت بشرى اصلاً جایى وجود نخواهد داشت.
· ما در مباحث کلامى و مباحث فلسفى هرچه پیشرفت داشتیم، در سایهى مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتیم. اشکالى که ما همواره به بخشهاى فرهنگى داشتهایم، این بوده که به نقش خودشان به عنوان یک دولت اسلامى در صحنهى کارزار فکرى درست عمل نمىکنند.
· کارزار فکرى باید باشد؛ منتها کارزار فکرى عملاً به این شکل درنیاید که ما به قول سعدى، سگ را بگشاییم و سنگ را ببندیم؛ حربه را از دست اهل حق و اهل آن فکرى که حق مىدانیم، بگیریم؛ اما دست اهل باطل را باز بگذاریم که هر بلایى مىخواهند، سر جوانهاى ما بیاورند؛ نه، او حرف بزند، شما هم حرف بزنید و در جامعه فکر تزریق کنید.
· ما به تجربه دریافتهایم که آن جایىکه سخن حق با منطق و آرایش لازم خودش به میدان مىآید، هیچ سخنى در مقابل آن تاب پهلو زدن و مقاومت کردن نخواهد داشت.[۱۳]
گلایهی رهبر انقلاب از حوزه: چرا کرسی آزاداندیشی در حوزه راه نمیافتد؟
· یکى از موضوعاتى که حتماً لازم است من عرض بکنم، مسألهى آزاداندیشى است که در بعضى از صحبتهاى آقایان بود. چرا این کرسیهاى آزاداندیشى در قم تشکیل نمیشود؟ چه اشکالى دارد؟
· حوزههاى علمیهى ما، همیشه مرکز و مهد آزاداندیشىِ علمى بوده و هنوز که هنوز است، ما افتخار میکنیم و نظیرش را نداریم در حوزههاى درسىِ غیر حوزهى علمیه که شاگرد پاى درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمنى و غرض و مرض نکند. طلبه آزادانه اشکال میکند، هیچ ملاحظهى استاد را هم نمیکند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمیبرد و ناراحت نمیشود؛ این خیلى چیز مهمى است. خب، این مال حوزهى ماست.
· یک نفرى نظر فقهى میدهد، نظر شاذّى است. خیلى خوب، قبول ندارید، کرسى نظریهپردازى تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهى را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفىاى داده میشود، همین جور؛ نظر معارفى و کلامىاى داده میشود، همینجور.
· مسألهى تکفیر و رمى و این حرفها را بایستى از حوزه ور انداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علماى برجسته و بزرگ؛ یک گوشهاى از حرفشان با نظر بندهى حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم رمى کنم؛ نمیشود اینجورى، این را باید از خودِ داخل طلبهها شروع کنید. این یک چیزى است که جز از طریق خودِ طلبهها و تشکیل کرسیهاى مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفکرى و آزاداندیشى که عرض کردیم، ممکن نیست.
· این را عرف کنید در حوزهى علمیه؛ در مجلات، در نوشتهها گفته شود. یک حرف فقهى یک نفر میزند، یک نفر رسالهاى بنویسد در رد او؛ کسى او را قبول ندارد، رسالهاى در رد او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ با هم بحث علمى بکنند. بحث علمى به نظر من خوب است.[۱۴]
· آزاداندیشی جاری در حوزه، از قبل نیز بیشتر است اما این آزاداندیشی باید در سطوح مختلف گسترش و تعمیق یابد و اهل فکر، در همهی رشتهها، همه گونه آرا و افکار خود را، آزادانه بیان کنند.[۱۵]
*آزاداندیشان حقیقی چگونهاند؟
آزاداندیشان سرباز انقلاباند
· سربازان انقلاب فقط کسانى نیستند که در هنگام بروز انقلاب حضور داشتند و مىتوانستند سربازى کنند. جوانان مؤمن و نواندیش و آزادفکر و پاکدامن امروز ما و نسلهاى بعد هم سربازان انقلاباند؛ چون انقلاب یک حقیقت همیشه جاوید است.[۱۶]
دوری از تحجر و بدعتگذاری
· آزاداندیشى در جامعهى ما یک شعار مظلوم است.
· تا گفته مىشود آزاداندیشى، عدهاى فورى خیال مىکنند که بناست همهى بنیانهاى اصیل در هم شکسته شود و آنها چون به آن بنیانها دلبستهاند، مىترسند.[۱۷]
· آزاداندیشی خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد.[۱۸]
· عدهاى دیگر هم تلقى مىکنند که با آزاداندیشى باید این بنیانها شکسته شود.
· هر دو گروه به آزاداندیشى – که شرطِ لازم براى رشد فرهنگ و علم است – ظلم مىکنند.
· ما به آزاداندیشى احتیاج داریم. متأسفانه گذشتهى فرهنگ کشور ما فضا را براى این آزاداندیشى بسیار تنگ کرده بود.[۱۹]
آزاداندیشی با چهرهی عبوس و ادبیات تکفیری میسر نیست
· امروز شعار جمهورى اسلامى، آزادفکرى است؛ توسعهى علم و معرفت است؛ توجه به حقوق انسانها و اختیارات انسانهاست؛ مهربانى و مهرورزى میان افراد انسان است؛ اینها شعار و پیام اسلام است؛ دنیا دنبال اینهاست.
· منطق امام بزرگوار ما، منطق عقل، منطق فکر، منطق عملِ روشنبینانه، منطق انسانیت و هنجار انسانى و اخلاق انسانى و فضایل اخلاقى بود؛ دنیا دنبال این است.
· مظهر بیدارى اسلامى کسانى نیستند که با چهرهى عبوس و گرفتهى خود با همهى دنیا – حتى با مؤمنین و مسلمین – مواجه مىشوند؛ عدهاى را تکفیر مىکنند؛ عدهاى را با قومگرایى، عدهاى را با طایفهگرایى، عدهاى را به بهانههاى نادرست مورد تهاجم قرار مىدهند. وجود اینها به شدت مشکوک است، که اصلاً چنین کسانى هستند یا در واقع همان عوامل سرویسهاى جاسوسى اسراییل و آمریکا و انگلیساند که دارند اینطور فعالیت مىکنند؛ چهار نفر آدم غافل را هم دستخوش فعالیت خودشان کردهاند. این هم واقعیتى است که نمىشود آن را انکار کرد.[۲۰]
پینوشتها:
[۱] پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه ۱۶/۱۱/۱۳۸۱
[۲] پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه۱۶/۱۱/۱۳۸۱
[۳] بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان ۳۱/۵/۱۳۸۹
[۴] بیانات در دیدار کارگزاران ۰۸/۰۸/۱۳۸۴
[۵] پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه ۱۶/۱۱/۱۳۸۱
[۶] بیانات در دیدار جمعى از اعضاى تشکلها، کانونها، نشریات، هیأتهاى مذهبى و شمارى از نخبگان دانشجویى ۱۵/۰۸/۱۳۸۲
[۷] دیدار با دانشجویان ۱۸/۰۸/۱۳۸۵
[۸] بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههاى استان کرمان ۱۹/۰۲/۱۳۸۴
[۹] بیانات در دیدار دانشجویان بسیجى۰۵/۰۳/۱۳۸۴
[۱۰] بیانات در دیدار جمعى از نخبگان و برگزیدگان علمى ۱۳/۷/۱۳۹۰
[۱۱] بیانات در صحن جامع رضوى مشهد مقدس ۰۲/۰۱/۱۳۸۳
[۱۲] بیانات در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما ۱۱/۰۹/۱۳۸۳
[۱۳] بیانات در دیدار اعضاى هیأت دولت ۰۸/۰۶/۱۳۸۴
[۱۴] بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزههاى علمیه کشور۰۸/۰۹/۱۳۸۶
[۱۵] دیدار جمعی از اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم ۱۳۸۹/۸/۲
[۱۶] بیانات در دیدار مردم قم ۱۳۸۱/۱۰/۱۹
[۱۷] بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم ۰۷/۱۱/۱۳۸۱
[۱۸] دیدار جمعی از اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم ۱۳۸۹/۸/۲
[۱۹] بیانات در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم ۰۷/۱۱/۱۳۸۱
[۲۰] بیانات در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام بهمناسبت مبعث فرخندهى پیامبر مکرم اسلام ۱۱/۰۶/۱۳۸۴