فصل دوم خندوانه هم به اتمام رسید. خندوانه یکی از برنامههای موفق تلویزیونی ایران است که دلایل موفقیت آن میتواند دلایل عدم موفقیت سایر رسانهها یا برنامهها باشد.
به نظرم تیم خندوانه با شناخت درست مخاطبان خود، ارزشها، فرهنگ و ذائقه آنها به طراحی این برنامه اقدام کرد. اما این همه کار نبود؛ خندوانه توانست پس از ایجاد هوادارانی برای خود، آنها را در خصوصیات فرهنگی گوناگونشان ارتقا دهد. به طور مثال تشویق به کتابخوانی، تشویق به مصرف بهینه آب و … از سویی دیگر همه این موارد با استفاده از جریان سازی اجتماعی به وقوع پیوست و فقط ایده و بستر از سوی خندوانه در اختیار مردم قرار میگرفت تا مردم تأثیر مثبت خود را بر روی اجتماع خود بگذارند. طرحهایی مانند همسفره، جمع آوری امضای برای فاجعه منا و شنبههای خندان، نگاه مردم به جامعه خود را مسئولانهتر کرد.
نوآوری مستمر و تولید حرف نو، یکی دیگر از ویژگیهای دائمی خندوانه بود که هیچوقت اجازه افت به این برنامه از منظر مخاطب را نداد. به محض اینکه چرخه حیات بخشی از برنامه در حال نزدیک شدن به افول بود، با پردازش مجدد آن و ارتقای آن، امکان جذاب شدن دوباره آن فراهم میشد. نکتهای که بسیاری از برنامهها و رسانهها را به سمت مرگ برد؛ چه بسیار مجلات و روزنامهها و برنامههای رادیو و تلویزیونی که به دلیل ایده خوب، ابتدا مخاطب قابل توجهی کسب کردند اما به دلیل عدم ارتقای آن در گذر زمان یا تمام شدن حرفشان رو به زوال و افت مخاطب رفتند و بعضا یا چادر مرگ شدند یا فقط با حمایتهای مالی بیچشمداشت زنده ماندند.
تبلیغات کالاهای فرهنگی از دیگر مواردی بود که در خندوانه بسیار خوب مدیریت شد. هر چند تبلیغات بخشی از برنامه خندوانه بود، اما این تبلیغات آنقدرها در ذوق مخاطب نزد که یک دلیل عمده آن میتواند این باشد که خندوانه اکثر مواقع کالای فرهنگی را تبلیغ کرد و نه هر چیزی را.
توجه به تمام مردم ایران نکته دیگری بود که خندوانه به آن اصرار داشت. حضور در شهرهای مختلف، حضور قومیتها و اقلیتهای گوناگون ایران عزیز در برنامه و حضور تفکرهای سیاسی، اجتماعی مختلف و استفاده از آهنگ و شعر در مورد ایران در این برنامه نمود فراوان داشت.
خسته نباشید میگویم به رامبد جوان و سایر تیم خندوانه که توانست با کار علمی دقیق و ایده قوی به ما آموزش هم بدهد.
–