«چهل» عدد متبرک و مقدسی در فرهنگ اسلامی به شمار میرود. عالمان و محدثان بسیاری در طول تاریخ اسلام اقدام به نگارش کتاب چهل حدیث کردهاند. اربعین حدیث حضرت امام خمینی نیز مجموعهای دل انگیز و گرانسنگ و آکنده از فواید گوناگون تفسیری، حدیثی، فلسفی، اخلاقی، اعتقادی و عرفانی است، که در ۳۸ سالگی امام به رشته تحریر درآمده است. این کتاب در ۸۰۰ صفحه منتشر شده است که بارها به چاپهای گوناگون رسیده است.
امام خمینی (ره) در این کتاب با انتخاب ۴۰ حدیث که ۳۳ حدیث ابتدایی آن مربوط به اخلاق اسلامی و ۷ حدیث آخر در باب اعتقادات و کلام است، به بیان متن کامل حدیث و تفسیر آن میپردازند. این چهل حدیث به ترتیب عبارتند از:
۱. جهاد با نفس ۲. ریا ۳. عجب ۴. کبر ۵. حسادت ۶. حب دنیا ۷. غضب ۸. عصبیت ۹. نفاق ۱۰. هوای نفس و درازی آرزو ۱۱. فطرت ۱۲. تفکر ۱۳. توکل ۱۴. خوف و رجا ۱۵. امتحان و آزمایش مومنان ۱۶. صبر ۱۷. توبه ۱۸. ذکـر خدا ۱۹. غیبت ۲۰. اخلاص ۲۱. شکر ۲۲. کراهت از مرگ ۲۳. اصناف جویندگان علم ۲۴. اقسام علم ۲۵. شک و وسواس ۲۶. فضیلت علم ۲۷. عبادت و حضور قلب ۲۸. لقاءالله ۲۹. وصایای رسول اکرم (ص) به امیر مومنان علیه السلام ۳۰. اقسام قلوب ۳۱. عدم معرفت حقیقی حق تعالی و رسول و ائمه علیهم السلام ۳۲. یقین (و حرص و رضا) ۳۳. ولایت و اعمال ۳۴. مقام مومن نزد حق تعالی ۳۵.معرفت اسماء حق و مسئله جبر و تفویض ۳۶. صفات حق ۳۷. معرفت خدا و رسول و اولی الامر ۳۸. آفرینش آدم بر صورت خداوند ۳۹. خیر و شر ۴۰. تفسیر سوره توحید و آیات آغازین سوره حدید.
نسخه الکترونیکی این کتاب را میتوانید از اینجا و همچنین نسخه صوتی آن را از اینجا به صورت رایگان دریافت نمایید. همچنین میتوانید نظر کاربران گودریدز را درباره این کتاب در اینجا ببینید.
دوازده فراز زیبا از این کتاب را میتوانید همینجا مطالعه کنید تا به مطالعه کتاب علاقهمند شوید:
ستاریت حق مانع از غیور بودن او نیست
پس ای عزیز، بیدار شو و پنبه غفلت را از گوش بیرون کن و خواب غفلت را بر چشم خود حرام نما، و بدان که تو را خدای تعالی برای خود آفریده. چنانچه در حدیث قدسی میفرماید: «یابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی.» یعنی «ای پسر آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خود آفریدم.» و قلب تو را منزلگاه خود قرار داده. تو و قلب تو یکی از نوامیس الهیه هستید، حق تعالی غیور است نسبت به ناموس خود، این قدر پردهدری مکن به ناموس حق تعالی، دست درازی را روا مدار. بترس از غیرت حق تعالی که تو را در این عالم همچنان رسوا کند که هر چی خواهی اصلاح کنی نتوانی. تو در ملکوت خود در حضور حضرات ملائکه و انبیاء عظام پرده ناموس الهی را پاره میکنی، و اخلاق فاضله را که به واسطه آنها، اولیا تشبه به حق پیدا میکنند، تسلیم غیر حق میکنی و قلب خود را به دشمن حق میدهی و شرک میورزی در باطن ملکوت خود، بترس از آنکه حق تعالی علاوه بر آنکه ناموس ملکوت تو را پاره کند و تو را پیش انبیاء عظام و ملائکه مقربین مفتضح و رسوا کند، در همین عالم تو را مفتضح کند و مبتلا کند به فضیحتی که جبرانپذیر نباشد و پاره شدن عصمتی که وصلهبردار نباشد. حق تعالی «ستار» است ولی «غیور» هم هست، «ارحم الراحمین» است ولی «اشد المعاقبین» هم هست. ستر میفرماید تا وقتی از حد نگذرد. ممکن است خدای نخواسته این کار بزرگ و این رسوایی ناهنجار غیرت را بر ستر غلبه دهد، چنانچه در حدیث شریف شنیدی.
پس قدری به خود آی و رجوع به خدا کن و بازگشت به سوی او نما، که خدای تعالی رحیم است و پی بهانه میگردد برای رحمت. اگر رجوع کردی، به غفران خود ستر میفرماید عیوب گذشته را و نمیگذارد کسی بر آن مطلع شود و تو را صاحب فضیلت میکند و اخلاق کریمه را در تو جلوه میدهد و تو را مرآت صفات خود میفرماید و اراده تو را در عالم کارکن میفرماید، چنانچه اراده خود (او) در همه عوالم نافذ است، چنانچه (در) حدیثی منقول است که وقتی که اهل بهشت قرار گرفتند، نامهای از جانب حق تعالی برای آنها میآید که مضمونش این است: «از جانب زنده پایندهای که نمیمیرد به سوی زنده پایندهای که نمیمیرد. من هر چه را میخواهم موجود شود به او میگویم باش، پس موجود میشود، تو را هم امروز قرار دادم که هر چه را میخواهی بشود امر کن، میشود.» تو خودخواهی این قدر نداشته باش، تو اراده خود را تسلیم حق کن، ذات مقدس هم تو را مظهر اراده خود میفرماید، تو را متصرف در امور خود قرار میدهد، مملکت ایجاد را در آخرت در تحت قدرت تو قرار میدهد. و این غیر تفویض محال باطل است، چنانچه در محل خود معلوم است.
چهل حدیث، صفحه ۴۶ و ۴۶
بیچاره تو مشرکی!
وای به حال اهل طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و دیانت که وقتی چشم بگشایند و سلطان آخرت خیمه بر پا کند، خود را از اهل معاصی کبیره، بلکه از اهل کفر و شرک، بدتر ببینند و نامه اعمالشان سیاهتر باشد.
وای به حال کسی که با نماز و طاعتش وارد جهنم شود! امان از کسی که صورت صدقه و زکات و صلاتش صورتهایی باشد که زشتتر از آنها تصور نشود! بیچاره تو مشرکی! خداوند به فضل خود موحد اهل معصیت عصیانکار را میآمرزد، ان شاءالله، ولیکن فرموده است که مشرک را نمیآمرزم اگر بی توبه از این دنیا برود.
در احادیث شریفه، چنانکه شنیدی، میفرماید: «مرائی [ریاکار] مشرک است.» کسی که ریاست دینی خود، و امامت خود، تدریس خود، تحصیل خود، روزه خود، نماز خود، و بالاخره اعمال صالحه خود را ارائه به مردم دهد برای منزلت در قلوب، مشرک است، و به موجب اخبار اهل عصمت، صلوات الله علیهم، و به موجب آیه شریفه مشمول غفران حق نمیشود. پس، ای کاش اهل معاصی کبیره بودی و متجاهر به فسق بودی و متهتک حرمات ظاهره بودی، و موحد بودی شرک به خدا نمیآوردی.
حال ای عزیز، فکری کن و چارهای برای خود پیدا کن، و بدان که شهرت پیش این مردم ناچیز چیزی نیست، و قلوب این مردم، که اگر گنجشکی بخورد سیر نمیشود، قدر و قابلیتی ندارد، و این مخلوق ضعیف را قدرتی نیست، قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت پیدا میشود و فاعل علی الاطلاق و مسبب الاسباب.
چهل حدیث، صفحه ۵۲ و ۵۳
هزارن فرسنگ فاصله با رضای خدا
ن اکنون خود شما را در این سؤالی که میخواهم بکنم حکم قرار میدهم و از شما به نظر انصاف، بعد از فکر و تأمل، تصدیق میخواهم. و آن سؤال این است که اگر نبی اکرم، صلوات الله علیه و آله، که صادق و مصدق است، به شما خبر دهد که اگر در تمام عمر عبادت خدا کنید و اطلاعت اوامر او نمایید و ترک شهوات و خواهش نفس نمایید، یا در تمام عمر خلاف گفته او کنید و مطابق میل نفسانی و شهوات خود رفتار کنید، در درجات آخرت شما فرقی نمیکند و در هر صورت شما اهل نجات هستید و بهشت خواهید رفت و از عذاب ایمن خواهید بود، نماز کنید یا زنا کنید تفاوتی ندارد، ولی رضای حق تعالی فقط در این است که شما عبادت او کنید و ثنا و مدح او نمایید و ترک شهوات خود و میلهای نفسانی را در این عالم نمایید، در مقابل این هم اجری نمیدهند و ثوابی عطا نمیکنند، آیا شما از اهل معصیت میشدید یا اهل عبادت؟ شما ترک شهوات میکردید، و لذات نفسانی را بر خود برای رضای حق تعالی و خاطرخواهی او حرام میکردید یا نه؟ شما باز مواظبت به مستحبات و جمعه و جماعات مینمودید یا منغمر در شهوات و ملازم لهو و لعب و تغنیات و غیرذلک میگردیدید؟
با یک نظر انصاف بدون ظاهرسازی و ریاکاری جواب دهید. بنده از خودم و کسانی که مثل خودم هستند خبر میدهم که اهل معصیت میشدیم و اطاعات را تارک و فاعل مشتهیان نفسانی میشدیم. پس، از این نتیجه حاصل شد که تمام کارهای ما برای لذات نفسانی و برای اداره کردن بطن و فرج است. ما شکمپرست و شهوتپرستیم: ترک لذت برای لذت بزرگتر میکنیم. وجهه نظر و قبله آمال ما راه انداختن بساط شهوت است. نماز که معراج قرب الهی است ما به جا میآوریم برای قرب به زنهای بهشت! ربطی به تقرب حق ندارد، مربوط به اطلاعت امر نیست، با رضای خدا هزاران فرسنگ دور است.
چهل حدیث، صفحه ۷۲
کبر به مال و منال، پستترین درجه کبر
از همه اینها پستتر و کوچکتر کسی است که به امور خارجیه، از قبیل مال و منال و حشم و طایفه، تکبر کند. بیچاره از جمیع اخلاق آدمی و آداب انسانی دور است و دستش از تمام علوم و معارف تهی است، ولی چون لباسش پشم گوسفند است و پدرش فلان و فلان است به مردم تکبر کند! چه فکر کوچک و قلب تنگ و تاریکی دارد که قانع شده از تمام کمالات به لباس زیبا و از تمام زیباییها به کلاه و قبا! بیچاره به مقام حیوانی و حظوظ حیوانیت ساخته، و قناعت کرده از جمیع مقامات انسانیه به یک صورت خالی از مغز و شکل تهی از حقیقت، و خود را با این وصل دارای مقام دانسته. این قدر پست و نالایق است که اگر کسی از او یک رتبه دنیایی بالاتر باشد، چنان با او رفتار کند که گویی بنده با مولای خود. البته کسی که همّش جز دنیا نباشد، بنده دنیا و اهل دنیا است، ذلیل است پیش کسانی که معبود نزد اوست.
چهل حدیث، صفحه ۹۲
علامت عُجب
رتبه دیگر از عُجب آن است که خود را از مردم دیگر ممتاز بداند و بهتر شمارد به اصل ایمان از غیر مؤمنین، و به کمال ایمان از مؤمنین، و به اوصاف نیکو از غیر متصفین، و به عمل به واجب و ترک محرم از مقابل آن، و به اتیان به مستحبات و مواظبت به جمعه و جماعات و مناسک دیگر و ترک مکروهات از عامه مردم خود را کاملتر دانسته و امتیاز برای خود قایل باشد، و اعتماد به خود و ایمان و اعمال خود کند و دیگر مخلوق را ناچیز و ناقص شمارد و به همه مردم به نظر خواری نگاه کند، و در دل یا زبان بندگان خدا را سرزنش و تعییر کند. هر کس را به طوری از درگاه رحمت حق دور کند و رحمت را خاص خود و یک دسته مثل خود قرار دهد. صاحب این مقام به جایی رسد که هر چه عمل صالح از مردم ببیند به آن مناقشه کند و در دل در آن به یک نحو خدشه کند، و اعمال خود را از آن خدشه و مناقشه پاک بداند. اعمال حسنه مردم را چیزی نشمارد، و همان عمل اگر از خودش صادر شد بزرگ بداند. عیوب مردم را خوب ادراک کند و از عیب خود غافل باشد. اینها علامت عجب است، گر چه خود انسان از آن غافل است.
چهل حدیث، صفحه ۶۴ و ۶۵
گناه بهتر از عُجب است!
هیچ گاه ممکن نیست نفس به شما که دارای ملکه تقوا و خوف از خدا هستید، تکلیف قتل نفس یا زنا کند، یا به کسی که دارای خصلت شرافت و طهارت نفس است پیشنهاد دزدی و راهزنی نماید. از اول امر ممکن نیست به شما بگوید در این ایمان و اعمال به خدای خود منت گذار، یا خود را از زمره محبوبین و محبین و مقربین درگاه قلمداد کن، ابتدای امر از درجه نازله گرفته رخنه در شما باز میکند و شما را وادار میکند به شدت مواظبت در مستحبات و اذکار و اوراد، در ضمن عمل یکی از اهل معصیت را در نظر شما به مناسبت حال شما جلوه میدهد و به شما القا میکند که شما از این شخص به حکم شرع و عقل بهترید و اعمال شما موجب نجات شماست و بحمدلله شما پاک و پاکیزه هستید و از معاصی عاری و بری هستید. از این دو نتیجه میگیرد: یکی بدبینی به بندگان خدا، و دیگر خودپسندی، که هر دو از مهلکات و سرچشمه مفاسد است. به نفس و شیطان بگویید ممکن است این شخصی که مبتلاست به معصیت دارای ملکهای باشد یا اعمال دیگری باشد که خدای تعالی او را به رحمت خود مستغرق کند و نور آن خلق و ملکه او را هدایت کند و منجر شود کار او به حسن عاقبت، شاید این شخص را خدا مبتلا به معصیت کرده تا مبتلای به عجب که از معصیت بدتر است نشود – چنانچه در حدیث کافی است … «همانا خدا دانست که گناه بهتر است برای مؤمن از عجب، و اگر نه این بود هیچگاه مؤمن را مبتلا به گناهی نمیکرد.» و شاید من به واسطه همین بدبینی کارم منجر به بدی عاقبت شود.
چهل حدیث، صفحه ۶۶ و ۶۷
شرمساری رسول الله؟!
در آیه شریف در سوره «هود» وارد است: فاستقم کما امرت و من تاب معک. یعنی «استقامت کن و بر جای ایست آن طور که مأموری، با کسی که توبه کرد با تو.» و در حدیث وارد است که جناب رسول الله، صلی الله علیه و آله، فرمود: شیبتنی سوره هود لمکان هذه الآیه؛ یعنی «پیر کرد مرا سوره هود، برای خاطر این آیه.»
شیخ کامل شاه آبادی، روحی فداه، فرمودند با اینکه این آیه شریف در سوره «شوری» نیز وارد است، ولی بدون «و من تاب معک»، جهت اینکه حضرت سوره «هود» را اختصاص به ذکر دادند برای آن است که خدای تعالی استقامت امت را نیز از آن بزرگوار خواسته است و حضرت بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد، و الا خود آن بزرگوار استقامت داشت، بلکه آن حضرت مظهر اسم حکیم «عدل» است.
پس ای برادر من، اگر تو خود را از متابعان آن حضرت میدانی و مورد مأموریت آن ذات مقدس، بیا و نگذار آن بزرگوار در این مأموریت خجل و سرمشار شود به واسطه کار زشت و عمل ناهنجار تو. تو خود ملاحظه کن اگر اولاد یا سایر بستگان تو کارهای زشت نامناسب کنند که با شئون تو مخالف باشد، چقدر پیش مردم خجل و سرشکسته میشوی؛ بدان که رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، و امیرالمؤمنین، علیه السلام، پدر حقیقی امتاند به نص خود آن بزرگوار که فرمود: أنا و علی أبوا هذه الأمه. یعنی «من و علی دو پدر این امتیم»، و اگر ما در محضر ربوبیت حاضر کنند و حساب کشند در مقابل روی آن بزرگواران و از ما جز زشتی و بدی در نامه عمل نباشد، به آن بزرگوارها سخت میگذرد و آنها در محضر حق تعالی و ملائکه و انبیا شرمسار شوند. پس، ما چه ظلمی بزرگ کردیم به آنها و به چه مصیبتی مبتلا شدیم و خدای تعالی با ما چه معامله خواهد کرد؟
چهل حدیث، صفحه ۱۷۲
شیطان در قیامت طمع به رحمت حق کند!
حدیث کنند که حق تعالی به طوری در قیامت بسط بساط رحمت کند که شیطان طمع مغفرت حق را کند. در این عالم که حضرت حق به حسب روایت نظر لطف به آن نفرموده از وقتی که خلقت فرموده آن را و رحمت در آن نازل نشده مگر ذرهای نسبت به عوالم دیگر، این همه رحمت و نعمت الهی و لطف و بخشش ذات مقدس سر تا پای همه را فرا گرفته، و هر چه پیدا و ناپیداست سفره نعم و عطای حضرت باری تبارک و تعالی است که اگر جمیع عالم بخواهند به شمهای از نعمت و رحمت او احاطه کنند نتوانند، پس چه خواهد بود در عالمی که عالم کرامت و مهمانخانه عطای ربوبیت و جایگاه رحمت و بسط رحیمیت و رحمانیت است، شیطان حق دارد طمع به رحمت کند و امید عطای حق نماید.
پس حسن ظن خود را به حق کامل کن و اعتماد به فضل او نما، ان الله یغفر الذنوب جمیعا. خدای تعالی جمیع گناهان را بیامرزد و همه را در بحر عطا و رحمت خود مستغرق نماید. تخلف در «وعده» حق محال است، گر چه تخلف در «وعید» ممکن است و چه بسا بسیار واقع شود. پس دل خوش دار به رحمت کامل او که اگر رحمت حق شامل حالت نبود مخلوق نبودی. هر مخلوقی مرحوم است: وسعت رحمته کل شیء.
ولی ای عزیز ملتفت باش که «رجا» را از «غرور» تمیز دهی. ممکن است اهل غرور باشی و گمان کنی اهل رجا هستی. و تمیز آن از مبادی آن سهل است: ببین این حالتی که در تو پیدا شده و بدان خود را راجی میدانی از تهاون به اوامر حق و کوچک شمردن حق و اوامر او پیدا شده، یا از اعتقاد به سعه رحمت و عظمت آن ذات مقدس؟ و اگر تمیز آن مشکل است، از آثار آن میتوان تمیز داد: اگر عظمت حق در دل باشد و قلب مؤمن به احاطه رحمت و عطای آن ذات مقدس باشد، قیام به اطاعت و عبودیت میکند، چون تعظیم و عبادت عظیم و منعم از فطریات است و تخلفناپذیر است، پس اگر با قیام به وظایف عبودیت و جد و جهد در طاعت و عبادت، اعتماد به اعمال خود نداشته باشی و آنها را به چیزی نشمری و امید به رحمت حق و فضل و عطای او داشته باشی و خود را به واسطه اعمال خود مستوجب هر ذم و لوم و سخط و غضب بدانی و تکیهگاه تو رحمت وجود جواد علیالاطلاق باشد، دارای مقام «رجا» هستی، و شکر خدای تبارک و تعالی کن و از ذات مقدس بخواه که آن را در قلب تو محکم کند و مقام بالاتر از آن را به تو عنایت فرماید. و اگر خدای نخواسته متهاون به اوامر حق بودی و بیاهمیت و ناچیز شمردی فرمودههای ذات اقدس را، بدان که آن غرور است که در دل تو پیدا شده از مکائد شیطان و نفس اماره تو. اگر ایمان به سعه رحمت و عظمت داشتی، اثری از آن نمایان بود در تو. مدعی که عملش مخالف با دعوایش باشد، خود مکذب خود است.
چهل حدیث، صفحه ۲۲۷ و ۲۲۸
در جمیع احوال آزاد شو
ای بسا قدرتمندان و دارای سلطنتهای ظاهره که از حریت و آزادی نفس و بزرگواری و بزرگمنشی بویی نبردند و بنده ذلیل و عبد مطیع نفس و هوی هستند، و بدین جهت از مخلوق ناچیز نیز تملق گویند. از حضرت علی بن الحسین، سلام الله علیهما، منقول است که فرمود در ضمن کلامی «همانا من عار دارم اینکه دنیا را خواهش کنم از آفریدگار آن، پس چگونه از مخلوقی مثل خود طلب کنم؟!» ای عزیز، تو اگر عار نداری از طلب دنیا، لااقل از مخلوق ضعیف که مثل خود تو است طلب مکن. بفهم که مخلوق را قدرتی نیست برای تعمیر دنیای تو. گیرم که با هزار منت و ذلت اراده او را جلب کردی، اراده او در ملک حق کارکن نیست و کسی را تصرفی در مملکت مالک الملوک نیست، پس این قدر برای این چند روزه دنیا و شهوات محدوده موقته از خلق بیهمهچیز تملق مگو، و از خدای خود غافل مشو و حریت و آزادی خود را حفظ کن و قید عبودیت و اسارت را از گردن خود بردار و در جمیع احوال آزاد شو.
چهل حدیث، صفحه ۲۵۷ و ۲۵۸
پلیدترین غیبت همراه با ریا است
[شهید ثانی] فرماید: «از پلیدترین انواع غیبت، غیبتی است که بعض اشخاص که در صورت اهل علم و فهم هستند و اهل ریا هستند، میکنند. زیرا که آنها مقصود خود را میفهمانند به صورت اهل صلاح و تقوی. اینها غیبت میکنند و اظهار میکنند که ما از آن پرهیز میکنیم، ولی نمیدانند به واسطه نادانی و جهل خود که آنها جمع بین دو زشتی نمودهاند، یکی ریا و یکی غیبت. و مثل این است کسی که ذکر شود پیش او انسانی، بگوید: الحمدلله که ما مبتلا به حب ریاست نیستیم. یا مثلا مبتلا به حب دنیا نیستیم. یا ما صفت کذایی را نداریم. یا بگوید نعوذ بالله از کمی حیا، یا از بیتوفیقی. یا بگوید خداوند ما را حفظ کند از فلان عمل مثلا. بلکه گاهی مجرد حمد خدا غیبت است، اگر از آن غیبت کسی فهمیده شود، منتهی این غیبتی است که در صورت اهل صلاح واقع شده. این شخص خواسته که عیب کند غیر را به قسمی از کلام که مشتمل بر غیبت و ریا است، و دعوای خلاصی از عیب و مبرا بودن از آن است با آنکه واقع است در آن، بلکه بزرگتر از آن.»
چهل حدیث، صفحه ۳۱۷
ضایع شدن عمل در آینده
انسان تا آخر عمرش هیچگاه از شر شیطان و نفس مأمون نیست. گمان نکند که عملی را به جا آورد برای خدا و رضای مخلوق را در آن داخل نکرد، دیگر از شر نفس خبیث در آن محفوظ ماند، اگر مواظبت و مراقبت از آن ننماید، ممکن است نفس او را وادار کند به اظهار آن. و گاه شود که اظهار آن را به کنایه و اشاره نماید. مثلا نماز شب خود را بخواهد به چشم مردم بکشد، با حقه و سالوس از هوای خوب یا بد سحر و مناجات یا اذان مردم ذکری کند، و با مکاید خفیه نفس عمل خود را ضایع و از درجه اعتبار ساقط کند. انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید، و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار را بگسلاند و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند، و در هر حال به خدای تعالی پناه برد از شر شیطان و نفس اماره.
چهل حدیث، صفحه ۳۳۰
فضایل دانش
ابوبصیر گفت از امام صادق علیه السلام در نسخهای: امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود امیرالمومنین علیه السلام میفرمود: ای دانشجو، دانش دارای فضایل فراوانی است. پس سر آن فروتنی، و چشم آن بیزاری از حسد، و گوش آن ادراک، و زبان آن راستگویی، و حافظه آن کاوش، و دل آن نیکخواهی، و خرد آن دریافتن چیزها و کارها، و دست آن بخشودن، و پای آن دیدار دانشمندان، و همت آن درستی، و حکمت آن پرهیزگاری، و جایگاه آن رستگاری، و جلودار آن تندرستی، و راهبر آن وفا، و جنگ افزارش نرم زبانی، و شمشیر آن خشنودی، و گمان آن مهربانی، و لشکر آن گفتگوی با دانشمندان، و دارایی آن ادب، و پس انداز آن دوری از گناهان، و توشه آن نیکی، و آب آن سازگاری و راهنمای آن هدایت الهی، و همراه آن دوستی نیکان است.
چهل حدیث، صفحه ۳۹۳