صحیفه امام

اسلام تمامش سیاست است

آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت آقا سیاست عبارت است از دورغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید، چون موقع مقتضی نبود نخواستم با او بحثی بکنم، گفتم ما از اول وارد این سیاست که شما می‌گویید نبوده‌ایم.

امروز چون موقع مقتضی است می‌گویم اسلام این نیست، والله اسلام تماش سیاست است،  اسلام را بد معرفی کرده‌اند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه می‌گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم، من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم، پایگاه استقلال اسلامی اینجاست، باید این مملکت را از این گرفتاری‌ها نجات داد. نمی‌خواهند این مملکت اصلاح بشود، اجانب نمی‌خواهند مملکت آباد شود، اینها حتی آب هم برای این ملت تهیه نکرده‌اند، آبی که ما در قم از آن استفاده می‌کنیم در اروپا حتی به حیواناتشان هم نمی‌دهند، اگر راست می‌گویند برای بیکاران کار پیدا کنند، این جوان (اشاره به یکی از دانشجویان ) بعد از بیست سال تحصیل کار می‌خواهد ، فردا که فارغ التحصیل می‌شود سرگردان است، اگر معاشش فراهم نشود نمی‌تواند دین خود را حفظ کند، شما خیال می‌کنید آن دزدی که شب‌ها از دیوار با آن‌همه مخاطرات بالا می‌رود و یا زنی که عفت خود را می‌فروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشت بد است که این‌همه جنایات و مفاسد که شب و روز در روزنامه‌ها می‌خوانید به وجود می‌آورد.

وقتی که در زندان بودم خبر آوردند که سرمای همدان به ۳۳ درجه رسیده، بعد خبر آوردند که دو هزار نفر از سرما تلف شده‌اند، در آن حالت من دستم بسته بود، چه می‌توانستم بکنم؟ این تازه در همدان بود، البته در تهران و شهرهای دیگر هم تلفاتی بود، دولت چه اقدامی نمود؟ در یک چنین وضع برای استقبال از اربابان خود با طیاره از هلند گل می‌آورند ، پول ملت فقیر را تلف می‌کنند، اجاره هواپیما که از هلند گل می‌آورد سیصد هزار تومان است. جبران کنید غلط‌های خود را، اسلام را رعایت کنید.

صحیفه امام، جلد اول، صفحه ۲۶۹ و ۲۷۰

۲۱ فروردین ۱۳۴۳

 

نمی‌ترسم و نترسیده‌ام

ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع می‏‌دانید، به قانون اساسی عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. [مدیر اطلاعات]به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدم‌ها نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه می‏افتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته، یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می‏‌کند که یک حرفی بزنم، می‌‏زنم و دنبالش راه می‏‌افتم و از هیچ چیز نمی‏‌ترسم بحمداللّه‏ تعالی. واللّه‏، تا حالا نترسیده‏‌ام. آن روز هم که می‏‌بردندم، آنها می‌‏ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می‏‌دادم که نترسید.

آخر اگر ما برای مقصد اسلامی، برای مقصدی که انبیا خودشان را به آب و آتش زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبس‌های طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم برای اینکه خرقه را از این عالم خالی کند می‏‌ترسد؟ اگر ما ماورای این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم و برویم در صف شهدا. بترسیم؟ از چه چیز بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر این عالم جایی ندارد. خدای تبارک و تعالی وعده کرده به ما که یک جای خوب دارید، اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و ما امیدوارم که رفتار کنیم؛ امید دارم که رفتار کنیم. ما از چه بترسیم؟ چه ترسی ما داریم از شماها؟ شما آن آخر امر این است که ما را اعدام کنید؛ اول زندگی راحت ماست؛ از این کثافت‌کاری‌ها بیرون می‌‏رویم؛ از این رنج و مِحَن خلاص می‏‌شویم.

 

صحیفه امام، جلد اول، صفحه ۲۹۳

۲۶ فروردین ۱۳۴۳

 

تواضع به مردم

شما بیایید نصیحت مرا گوش کنید؛ همان طوری که من به این اشخاصی که می‌‏آمدند گفتم این مطلب را ـ کراراً ـ که آقا! تا حالا دیدید شما که با زجر، با کتک، با حبس، با شکنجه، با تبعید، با اهانت، با همۀ این امور، بُردی نکردید؛ دیدید که ملت عصبانی می‏‌شود؛ نمی‏‌شود یک ملت را تا آخر زیر چکمه نگه داشت؛ این را دیدید؛ بیایید یک قدری تغییر بدهید؛ تجربه بکنید. آخر شما اشخاصی هستید که ادعای عقل می‌‏کنید، تجربه کنید، آخر یک دفعه هم آن ورق را پیش بیاورید؛ تلطف کنید به مردم؛ تواضع کنید به مردم. آقا دولت مال مردم است؛ بودجۀ مملکت از جیب مردم است؛ شما نوکر مردم هستید؛ دولت‌ها خدمتگزار مردمند. هی لفظاً نگویید من خدمتگزار، و عملاً تو سر مردم بزنید و این ارباب‌های بیچاره‌‏تان را پایمال کنید. خوب، شما از بودجۀ این مملکت دارید ارتزاق می‏‌کنید؛ دارید زندگی مرفه می‏‌کنید؛ خوب، زندگی مرفه شما پیشکشتان؛ دارید زندگی می‏‌کنید، هر چه هم دلتان می‏‌خواهد، هر جوری هم دلتان می‏‌خواهد زندگی می‏‌کنید. ما اصلاً نمی‌‏توانیم تعقل کنیم زندگی اینها را؛ شما خیال می‏کنید می‏توانید بفهمید اینها چه جوری زندگی می‏کنند؟ اصلاً تعقل نمی‌‏توانیم ما بکنیم، ما در ذهنمان وارد نشده این مطلب که یک طیاره از اینجا برود به هلند و گل بیاورد برای یک مهمانی، سیصد هزار تومان کرایۀ طیاره باشد، اینها چیزهایی است که من شنیده‌‏ام. من که خودم طیاره‏‌چی نبودم که ببینم. اینها چیزهایی است که معروف است و گفته می‏‌شود. ما تعقل نمی‌‏کنیم تعیش اینها را، اینها پیشکش شما. مگر شما از بودجۀ این مملکت، از مال این ملت، از دسترنج این کارگر، از دسترنج این زارع ارتزاق نمی‏‌کنید؟ شمایی که اینقدر دلسوزید برای این زارع، دلسوزید برای این کارگر، یک قدری از این طرفِ خودتان یک خرده بلغزد توی این بیچاره‌‏ها. این زمستان گذشته، با یک میلیون تومان می‏‌شد تقریباً نجات داد این بیچاره‌‏ها را. این یک میلیون تومان مثل یک قطره می‏مانَد نسبت به دریا. خوب یک قدری هم پخش کنید از این چیزهایی که از این ملت به دست آوردید؛ دیگر محتاج به این خرج‌های سازمان‌های عریض و طویل نیستید؛ آنها بروند سراغ کارهایشان؛ اینقدر تن‏‌پرور نباشند، اینقدر مفتخور نباشند، بروند یک کاری انجام بدهند؛ هی بایستم آنجا و بخورم که نمی‏‌شود. شما هم محفوظ می‏‌مانید؛ هیچ کس با شما مخالفت آن وقت نمی‏‌کند؛ دلها هم پیش شما آن وقت می‏‌آید؛ آن وقت همان طور که من اینجا نشسته‌‏ام و منبر می‏‌روم و آقایان گوش می‏‌کنند و باورشان می‏‌آید، حرف‌های شما را هم باورشان می‏‌آید. حالا اما هر چه بگویید، می‏‌گویند بیخود می‏‌گویند. هر چه بگویید، اگر بگویید دو دو تا چهار تاست، می‏‌گویند معلوم می‌‏شود که این مطلب بدیهی یک اشتباهی توی آن است.

 

صحیفه امام، جلد اول، صفحه ۲۹۷

۲۶ فروردین ۱۳۴۳

 

با فساد مخالفت داریم نه تمدن

اگر شما هم همان طور که ما همه مسلمان هستیم، شما هم می‌‏گویید مسلمان هستید، خاضع هستید برای احکام شرع؛ ما علاوه بر اینکه مخالفت نمی‏‌کنیم، پشتیبانی هم ازتان می‏‌کنیم. مگر ما می‏‌گوییم دولت نباشد؟ ما می‏‌گوییم دولت باشد خاضع برای قوانین اسلام، و لااقل برای قانون اساسی خاضع باشد. ما که نمی‌‏گوییم دولت نباشد؛ ما که نمی‌‏گوییم که می‌‏خواهیم یک زندگی‌ای بکنیم مثل آن کسانی که در هزاران سال پیش بودند، تو غارها زندگی می‌‏کردند؛ کدام روحانی به شما این حرف را زده؟ کدام روحانی گفته است که ما با فلان مظاهر تمدن مخالفیم؟ شما پیدا کنید یک روحانی را.

شما مظاهر تمدن را وقتی که در ایران می‌‏آید همچو از صورت طبیعی خارجش می‏‌کنید، همچو از صورت طبیعی خارجش می‏‌کنید که چیز حلال را مبدل به حرام می‌‏کنید. این رادیو برای این بساطی است که حالا در ایران مرسوم است؟ این تلویزیون برای این بساطی است که اینها راه انداخته‌‏اند؟ در ممالک دیگر هم همین طور است؟ ممالک متمدنه هم استفاده‌‏شان از این آلات جدید همین جور است که آقایان اینجا استفاده می‌‏کنند؟ تربیت بد در این مملکت است… مطبوعات ما و روزنامه‌‏های ما و مجلات ما و کتاب‌هایی که منتشر می‏‌شود، تمام اینها به دست استعمار است؛ استعمار است که روزنامه‌‏ها را اینطور مبتذل می‌‏کند تا فکر جوان‌های ما را مسموم کند. استعمار است که برنامه‏‌های فرهنگی ما را جوری تنظیم می‏‌کند که جوان نیرومند در این مملکت نباشد. استعمار است که برنامه‏‌های رادیو و تلویزیون را جوری تنظیم می‌‏کند که مردم اعصابشان ضعیف بشود؛ قوّت را از دست بدهند؛ نیرومندی را از دست بدهند. اینها استعمار است. ما با این مظاهر استعماری مخالفیم؛ ما مرتجعیم؟ شما مترقی هستید؟ ما حرف‌هایمان یک حرف‌هایی است؛ جنگ و بساط ندارد. آقا! بنشینید منطقی صحبت کنید، فحش ندارد که. خوب، بنشین صحبت کن. بفرستید، اشخاص عاقل را بفرستید با ما تفاهم کنند، ببینیم که ما با کجای تمدن مخالفت داریم؛ ما با فسادها مخالفت داریم.

 

صحیفه امام، جلد اول، صفحه ۲۹۹

۲۶ فروردین ۱۳۴۳

 

بازی دادن با قرآن

همه مسلمانید، اتکای شما به قرآن باشد. آقا! شما قرآن را نمی‌‏دانید چه هست؛ همین تو جیب‌شان گذاشته‏‌اند! من توی جیبم قرآن نیست لکن مأمورین همه تو جیب‌شان قرآن است! کاسۀ از آش گرمتر است! تو اعتقاد به قرآن داری؟! تو فقط می‏‌خواهی مرا بازی بدهی. تا صحبت می‏‌شود، آقا قرآن در می‏‌آورد؛ از بالا یک قرآن نشان می‏‌دهد. شما قرآن را جیب گذاشتید، می‏‌خواهید قرآن از بین برود.

این حرف‌هایی که ما می‌‏زنیم ارتجاع است؟ اینکه ما می‏‌گوییم که همۀ شما با هم متحد باشید، نگذارید این ذخایرتان را از بین ببرند؟ بالاتر از آن ذخایر تحت الارضی، این ذخایر فوق‏‌الارضی است ـ این جوان‌های ماست. آقا، جوان‌های ما را دارند می‌‏برند خدا می‏‌داند.

 

صحیفه امام، جلد اول، صفحه ۳۸۱

۱۸ شهریور ۱۳۴۳

زیادی افراد شما را به هدف نزدیک نمی‌کند

مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندی که کسانی که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند، آنها را دعوت به التزام کنید؛ و اگر مؤثر نشد از شرکت دادن آنها در اجتماعات و انجمن‌های اسلامی احتراز کنید. و گمان نکنید زیادی افراد هر چه باشد شما را به هدف نزدیک می‏‌کند و پس از وصول به هدف، آنها قابل تصفیه هستند. باید بدانید و می‏‌دانید که قشرهای غیرمسْلم یا غیرملتزم به اسلام، از پشت به شما خنجر می‏‌زنند و شما را قبل از وصول به هدف از کار می‏‌اندازند یا نابود می‏‌کنند. از تجربه‏‌های سابق عبرت بگیرید.

 

صحیفه امام، جلد دوم

۲۴ بهمن ۱۳۵۶

 

تحصیل علم با کمال جدیت

باید چه طبقه جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایده‏ای دارد، مطلبی است انحرافی و مطمئناً یا از روی جهالت و بی‌خبری است و یا با سوءنیت و از القائات طاغوتی شیطانی است که می‏خواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی باز دارند که احکام اسلام به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند، و جوانان دانشگاهی ما را انگل و متکی به قشرهای استعماری بار بیاورند که همه کس چون همه چیز وارداتی باشد و احتیاج به اجنبی در تمام ابعاد و رشته‏های علمی هر چه بیشتر روزافزون شود؛ و این خطر بزرگی است که کشور را هر چه بیشتر به عقب می‏راند. اگر علوم اسلامی مردانی متخصص نداشت، تا کنون آثار دیانت محو شده بود؛ و اگر پس از این نداشته باشد، این سد عظیم مقابل اجانب منهدم می‏شود و راه برای استثمارگران هر چه بیشتر باز می‏شود و اگر دانشگاهها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت‏طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را در دست می‏گیرند و سرپرستی می‏کنند. باید جوانان با این فکر غلط استثماری مبارزه کنند؛ و بهترین و مؤثرترین مبارزه با اجنبی، مجهز شدن به سلاح علم دین و دنیاست. و خالی کردن این سنگر و دعوت به خلع این سلاح، خیانت به اسلام و مملکت اسلامی است.

 

صحیفه امام، جلد دوم

۲۴ بهمن ۱۳۵۶

 

جز اسلام کشور را نجات نمی‌دهد

لازم است با کمال قدرت و هوشیاری اشخاص یا گروه‌هایی که گرایش به مکتب‌های غیر اسلامی دارند و به خوی فرصت طلبی می‌خواهند در این اوقات از فرصت استفاده نموده، خود را در صفوف شما داخل کنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور کنید و به آنها مجال تحرک ندهید. به غیر مکتب اسلام و شعار اسلامی ، کشور از خطر نجات پیدا نمی‌کند.

 

صحیفه امام، جلد دوم

۴ فروردین ۱۳۵۷

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید