چهارده ماه پیش که شروع کردم به خواندن کتب شهید بهشتی، فکر نمیکردم تا این حد نکات آموزنده استخراج کنم و فکر نمیکردم چنین شخصیت ممتاز و متمایزی در میان انقلابیون وجود داشت که این همه کم او را میشناسیم.
سال گذشته در سالروز شهادتش نوشتم که سه کتاب از او خواندهام و احساس خسران عظیم میکردم از اینکه چه سرمایهای را از دست دادهایم. اما در یک سال گذشته نیز به همان سه کتاب بسنده نکردم.
موسیقی و تفریح در اسلام
آزادی، هرج و مرج و زورمداری
شب قدر
بهداشت و تنظیم خانواده
عناوین ۹ کتاب دیگری بود که در طول یک سال گذشته از مجموعه سخنرانیها و مقالات شهید بهشتی مطالعه کردم.
باید اعتراف کنم که شهید بهشتی بسیار مظلوم است. نه تنها مردم عادی که جوانان مؤمن انقلابی ما هم از شهید بهشتی جز چند روایت رسمی در مورد نقش سیاسی ایشان در حزب جمهوری اسلامی و احتمالا عزل بنی صدر و روز ترور چیزی نمیدانند. در حالی که چشمه جوشان تفکرات بهشتی هنوز کهنه نشده است، چرا که به قول خودشان او نمیخواست ما فکر او را بپذیریم، بلکه میخواست ما خودمان تفکر کنیم و همه تلاشش بر این بود که شیوه تفکر کردن را به مردم بیاموزد.
در این دنیا که از درک حضور ایشان بیبهره بودیم اما آرزو داریم در سرای باقی کنار ایشان باشیم.
——————–
پ.ن: روی واژگان آبی کلیک کنید تا پستهایی در مورد آن را ببینید.