امروز هم گذشت. آمادگی ظهورت را که ندارم. نمیدانم اصلا بیایی و صدا بزنی، آمدنی هستم یا نه. اینها به کنار، اما انقدر اسیر دنیا هستم که حتی یادم نبود «جمعه» منتظر شنیدن خبر آمدنت باشم.
بیا که بودنت مانند دمیدن روح در زندگیمان میماند… بودنت؟ مگر نیستی؟ تو امام زنده و حاضر مایی. چقدر حجاب ظلمانی دارم که نمیبینمت ای خورشید عالم افروز. انگار دور شدهام ولی تو که بزرگتر از آنی که به نظر نیایی، لابد کور شدهام. بیناییام را به نور قرآن روشنی بخش ای قرآن ناطق.