این مستند سال گذشته تولید شده است و در مورد زندگی سر الکس فرگوسن، یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال است. مستند از خونریزی مغزی فرگوسن در سال دو هزار و هجده شروع میشود و به زمان کودکی او برمیگردد که او در خانوادهای کارگر بزرگ میشود. او در نوجوانی نزدیک بود تسلیم شود و وقتی بازیکن ذخیره میشود، مهاجرت به کانادا را انتخاب میکند ولی دو سال بعد برمیگردد و همه چیز را تغییر میدهد. بارها و بارها در زمان بازی و مربیگری به نقاط سختی میرسد که راهحل را تسلیم نمیداند و به تلاش و حتی شانس متکی میشود.
مستند در مورد مربیگری و فوتبال نیست، در مورد نگاه یک فرد موفق است؛ فردی که معتقد است در نظام سرمایهداری کمتر پیش میآید که کسی از طبقات فرودست به طبقات بالای جامعه بیاید ولی او این کار را کرد.
او میگوید همین روحیه تسلیم نشدن را به بچههای کارگری که جذب تیم فوتبالش کرده بود، تزریق کرد و در فینال رویایی اروپا در سال نود و نه میلادی توانست در دقایق تلف شده بازی دو گل بزند و بازی باخته را تبدیل به قهرمانی کند. آنها حتی بعد از دقیقه نود هم تسلیم نشده بودند!