اسلام را درست بشناسیم
اسلام دین افراد مجاهدی است که به دنبال حق و عدالتند. دین کسانی است که آزادی و استقلال میخواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است. اما اینها اسلام را طور دیگری معرفی کردهاند و میکنند. تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزههای علمیه عرضه میشود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند، و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند؛ آزادیخواه باشند؛ دنبال اجرای احکام اسلام باشند؛ حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تامین کند؛ چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان است.
مثلاً تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست؛ دین زندگی نیست؛ برای جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است. اخلاقیاتی هم دارد؛ اما راجع به زندگی و ادارۀ جامعه چیزی ندارد. تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است.
الآن گذشته از عامه مردم، طبقه تحصیلکرده، چه دانشگاهى و چه بسیارى از محصلین روحانى، اسلام را درست نفهمیدهاند و از آن تصور خطایى دارند. همان طور که مردم افراد غریب را نمىشناسند، اسلام را هم نمىشناسند. و [اسلام] در میان مردم دنیا به وضع غربت زندگى مىکند. چنانچه کسى بخواهد اسلام را آن طور که هست معرفى کند، مردم به این زودیها باورشان نمىآید؛ بلکه عمال استعمار در حوزهها هیاهو و جنجال به پا مىکنند.
برای اینکه کمی معلوم شود فرق میان اسلام و آنچه به عنوان اسلام معرفی میشود تا چه حد است، شما را توجه میدهم به تفاوتی که میان «قرآن» و کتب حدیث، با رسالههای عملیه هست: قرآن و کتابهای حدیث، که منابع و دستورات اسلام است، با رسالههای عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته میشود، از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگانی اجتماعی میتواند داشته باشد بکلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است! از یک دوره کتاب حدیث، که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را در بردارد، سه – چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است؛ مقداری از احکام هم مربوط به اخلاقیات است؛ بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، و سیاست و تدبیر جامعه است.
ولایت فقیه، صفحه 11
روحانیون بیدار شوند؛ الان وقت مسئله گفتن نیست!
شما باید بیدار شوید، به فکر علاج بدبختیهاى مردم باشید؛ مباحثه به تنهایى فایده ندارد. مسئله گفتن به تنهایى دردها را دوا نمىکند.
در شرایطى که دارند اسلام را از بین مىبرند، بساط اسلام را به هم مىزنند، خاموش ننشینید! مانند نصرانىها که نشستند در باره روحالقدس و تثلیث صحبت کردند تا آمدند آنها را گرفته، از بین بردند.
بیدار شوید و به این حقائق و واقعیتها توجه کنید! به مسائل روز توجه کنید! خودتان را تا این اندازه مُهمَل بار نیاورید! شما با این اهمالکاریها مىخواهید که ملائکه، اجنحه خود را زیر پاى شما پهن کنند؟! مگر ملائکه تنبل پرورند؟! ملائکه بالشان را زیر پاى امیرالمؤمنین «ع» پهن مىکنند.
چون مردى است که به درد اسلام مىخورد، اسلام را بزرگ مىکند، اسلام به واسطه او در دنیا منتشر مىشود…
براى شما که جز مسئله گفتن تکلیفى ندارید خضوع، معنى و مورد ندارد!
ولایت فقیه، ص ۱۴۳
وقت مردم، کیفیت زندگی و کارهای طرفین دعوی ملاحظه شود
اشخاص مطلعی که الان در عدلیه هستند که از قوانین دادگستری و طرز کار آن شکایتها دارند. اگر کسی گرفتار دادگستری فعلی ایران یا سایر کشورهای مشابه آن شود، یک عمر باید زحمت بکشد تا مطلبی را ثابت کند. وکیل متبحری که در جوانی دیده بودم میگفته محاکمهای را که بین دو دسته است من تا آخر عمرم در میان قوانین و چرخ و پر دستگاه دادگستری میچرخانم! و بعد از من پسرم این کار را ادامه خواهد داد! الان درست همین طور شده است؛ مگر در مورد پروندههایی که اعمال نفوذ میشود، که البته به سرعت ولی به ناحق، رسیدگی و تمام میشود.
قوانین فعلی دادگستری برای مردم جز زحمت، جز بازماندن از کار و زندگی، جز اینکه استفادههای غیرمشروع از آنها بشود، نتیجهای ندارد. کمتر کسی به حقوق حقه خود میرسد. تازه در حل و فصل دعاوی همه جهات باید رعایت شود، نه اینکه [فقط] هر کس به حق خود برسد. باید ضمنا وقت مردم، کیفیت زندگی و کارهای طرفین دعوی ملاحظه شود؛ و هر چه سادهتر و سریعتر انجام بگیرد. دعوایی که آن وقتها قاضی شرع در ظرف دو – سه روز حل و فصل میکرد، حالا در بیست سال هم تمام نمیشود! در این مدت جوانان، پیرمردان و مستمندان، باید هر روز صبح تا عصر به دادگستری بروند، و در راهروها و پشت میزها سرگردان باشند؛ آخرش هم معلوم نمیشود که چه شد. هر کدام که زرنگتر و برای رشوه دادن دست و دلبازتر باشند، کار خود را به ناحق هم که شده زودتر از پیش میبرند؛ وگرنه تا آخر عمر باید بلاتکلیف و سرگردان بمانند.
ولایت فقیه، صفحه 15
آنها میخواهند ما آدم نباشیم!
آن مردک (نظامی انگلیس در زمان اشغال عراق) پرسید اینکه در بالای مأذنه دارد اذان میگوید به سیاست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه. گفت: بگذار هر چه میخواهد بگوید! اگر شما به سیاست استعمارگران کاری نداشته باشید و اسلام را همین احکامی که همیشه فقط از آن بحث میکنید بدانید و هرگز از آن تخطی نکنید، به شما کاری ندارند. شما هر چه میخواهید نماز بخوانید؛ آنها نفت شما را میخواهند، به نماز شما چه کار دارند؟
آنها معادن ما را میخواهند؛ میخواهند کشور ما بازار فروش کالاهای آنها باشد. و به همین جهت، حکومتهای دست نشانده آنها از صنعتی شدن ما جلوگیری میکنند؛ یا صنایع وابسته و مونتاژ تأسیس میکنند. آنها میخواهند ما آدم نباشیم! از آدم میترسند. اگر یک آدم پیدا شد از او میترسند. برای اینکه تولید مثل میکند، و تأثیراتی میگذارد که اساس استبداد و استعمار و حکومت دستنشاندگی را در هم میریزد. لذا هر وقت آدمی پیدا شد، یا او را کشتند؛ یا زندانی و تبعیدش کردند؛ یا لکه دارش کردند که «سیاسی» است! این آخوند «سیاسی» است! پیغمبر هم سیاسی بود. این تبلیغ سوء را عمال سیاسی استعمار میکنند تا شما را از سیاست کنار بزنند و از دخالت در امور اجتماعی بازدارند و نگذارند با دولتهای خائن و سیاستهای ضد ملی و ضد اسلامی مبارزه کنید و آنها هر کاری میخواهند بکنند و هر غلطی میخواهند بکنند؛ کسی نباشد جلو آنها را بگیرد.
ولایت فقیه، صفحه 22