دیشب مشغول بازی قایم موشک با دخترم بودم. یک ربع که از بازی گذشت، روند بازی عوض شد.
گفت: بابا من میرم اونجا قایم میشم، تو بیا منو پیدا کن. چشم گذاشتم و شمردم. وقتی رفتم دنبالش دیدم واقعا رفته همونجا قایم شده اما وقتی پیداش کردم انگار اصلا انتظار نداشت پیداش کنم. شور و هیجان گرفتش و شروع کرد جیغ زدن و خندیدن و فرار کردن.
داشتم فکر میکردم که:
چقدر ما آدمبزرگها هم همینطور هستیم. میدانیم فلان عملمان منجر به فلان پاداش یا تنبیه خواهد شد اما انجام میدهیم و از دیدن نتیجهاش شگفتزده هم میشویم.
یا طور دیگری فکر کنیم:
یک وقتهایی آدمهایی بزرگتر از ما هستند (از نظر روحی یا از نظر تجربه و دانش) که نتیجه فلان عمل ما همانقدر برایشان شفاف است، اما ما باز هم جلوی چشم آنان، این کار را میکنیم و وقتی پیش بینی آنان که جلوتر از زمان خود بودند محقق میشود، شگفتزده میشویم.
یا حتی بزرگتر فکر کنیم:
میدانیم قدرتی مانند خدای تبارک و تعالی هست که از همه درونیات ما و همه نیات ما خبر دارد، از رگ گردن به ما نزدیکتر است و عالم الغیب و الشهاده است اما فکر میکنیم از چشمان او قایم شدهایم. که:
اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ وَ عَلاَ مَکَانُکَ وَ خَفِیَ مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لاَ یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ (خدایا! فرمانرواییات بس بزرگ و مقامت والا و تدبیرت پنهان، و فرمانت آشکار، و قهرت چیره، و قدرتت نافذ، و گریز از حکومتت ممکن نیست) *
——————————–
* دعای کمیل